معرفی کتاب: از قلم پرفیسور عبدالواسع لطیفی.. نویسنده کتاب بانو جمیله صانعی نجم

خاطرۀ از زندگی درخشان یک مرد عالم وشجاعی که بابدن نیمه فلج (پولیو) حماسه آفرید و انتباه ماندگاربه یادگار گذاشت.

ماه گذشته کتاب زیبا وپرمحتوایی که توسط همسرچنین شخصیت پولادین، بانو جمیله صانعی نجم به رشتۀ تحریرآمده، ازدست بانوی فرزانه جمیله جان رهین بدستم رسید، که زیرعنوان(چهرۀ ماندگار) درهشتادصفحه باتصاویر یاد گاری درمطبعۀ سپیدی امریکن بچاپ رسیده است. صفحۀ اول کتاب بااین سروده تزئین یافته است:

آن گنج نها در دل وخانه ، همسرم بود

محبوب همه، یارهمه، تاج سرم بود

هرجا که زمن نام ونشانی بطلبند

آوازۀ نامش سند معتبرم بود

به تعقیب این شعر، بانوی پراحساس جمیله صانعی درمقدمۀ کتاب چنین نوشت است: انسانها درزندگی اجتماعی وخانوادگی بنابه اهمیت ونقش شان، جایگاههای متفاوتی را ازآن خود میکنند. یک خانواده زمانی خودرا دراوج خوشبختی وسعادت احساس میکند که همه اعضای آن درکنارهم شیرینترین ودوست داشتنی ترین لحظات عمر راسپری کنند. بعضا کمبود ویاازدست دادن فردی ازاعضای خانواده در زندگی سایراعضای آن چنان اثرگذار می باشد که کمبود آن برای سالیان متمادی همچنان محسوس خواهدبود.

دریادداشتهایی که به نشرمیرسد، صحبت ازفراز وفرودزندگی خانوادۀ میباشد که خوشی های کوتاه مدت در شیرین ترین وحساس ترین لحظات دامن آن را رها کرده وابرهای تیرۀ روزگار برآن سایه می افگند.

دراین یادداشتها زندگی دورازوطن باتمام خوبی وزشتی ها، کمی وکاستی هایش به تصویرکشیده میشود، صحبت ازانسان دردمندی میشودکه باوجود داشتن معلولیت دایمی تن به مشکلات زندگی نداده وتاآخرین لحظۀ حیات چون کوه استوار بامشکلات مبارزه کرده وبه پیش میرود. انسانی که ازآوان طفولیتش به بیماری علاج ناپذیرپولیو مصاب میشود اماباارادۀ پولادینی که دارد، باوجود تحمل مشکلات متعدد دوره های ابتداییه ثانوی ولیسه را با موفقیت پشت سرگذاشته وشامل پوهنزی انجنیری پوهنتون کابل میگردد و ازپوهنتون نیزباسربلندی فارغ می شود.

دراین یادداشتها بازهم ازیک کانون کوچک خانوادگی در دیارغربت یاد آوری میشودکه زندگی رویایی خودرا مجددا آغازمیکند وچندسال محدود را باتمام خوشی هایش بازمی یابد. عشق، محبت، صفا وصمیمیت کانون خانواده را گرمتر وگرمتر میسازد، امااین خوشی ها نیزگذرا بوده وبازهم ابرهای تیره زندگی برفضای خانواده وخوشبختی هایش سایه می افگند.

من که فراز وفرودزندگی را باتمامی زیبایی هاوزشتی هایش تجربه کرده بودم ودراین میان بهترین همدم وهمسفرزندگی ام را ازدست دادم، بخاطر عشق بی پایانی که نسبت به اوداشتم وهمچنان خاطرات فراموش ناشدنی ام برگه هایی ازاین خاطرات رابه شکل جزوۀ ترتیب وچاپ نمودم تادراختیار اقارب، دوستان وعزیزانم قرارگیرد. جادارد دراینجا ازمحترم عزیز الله فایز که درقسمت ویراستای نوشته هایم مراهمکاری نموده، اظهارسپاس وقدردانی نمایم.

جمیله صانعی که دریک محیط وخانوادۀ تحصیل یافته وروشن ضمیر رشد نموده، تحصیلات عالی خودرا دررشتۀ ریاضی وفزیک دردانشگاه کابل تکمیل نموده بعدازفراغت به تدریس شاگردان معارف پرداخته است، ولی جریان زندگی پربار وبر سعادت او دراثرتحولات وکودتاهای سیاسی ودست نشاندگان خارجی برهم خورد، و پدرش آقای صانعی که درزمان حکومت ظاهرشاه ازنظرفعالیت تجاری فردشناخته شده ومطرحی بود، به زندان پل چرخی محبوس گردید وچون آینده راتاریک وپرخطرمی دید، به فرزندانش توصیه کرد تاچنین محیط راترک گویند.

انجنیرشجاع همسر جمیله صانعی مردآزموده وپرکاری که درآغازبه شما معرفی شد، درنامۀ به همسرش چنین نوشت: جمیله جان عزیزم! این نامه را در حالی برایت مینویسم که تمام فکرمن بطورکامل باشما میباشد. به هرطرفی که مینگرم چهرۀ خندان شمارا می بینم، درراه برگشت به منزلم به شما و ملاقات باشما فکرمیکردم وهمچنان صحبت تلفونی که باشما داشتم. به زندگی گذشتۀ خود وتمام مشکلاتی که دراین سالهاداشته ام وبعدازاین نیزخواهم داشت می اندیشم .وقتی به تمام این حوادث فکرمیکردم خنده ام گرفت اما خندۀ که اشک را در چشمانم جاری ساخت، درموردتمامی مسائلی فکر میکردم که زندگی ام را با مشکلاتی توأم کرده بود.

ازنوشته هایم اشتباه برداشت نکنید چون هیچکدام ازاین مشکلات مانع مبارزه ام درزندگی ورسیدن به آینده وهدفم نخواهدشد وپس ازاین نیزبرای رسیدن به اهدافم مبارزه خواهم کرد. من بخوبی میدانم که این مبارزه کارسادۀ نخواهد بود ولی من راه وچارۀ دیگری ندارم، آیاشما جزاین فکردیگری میکنید؟

من بخوبی میدانم دراین دنیا افرادزیادی هستندکه پیش داوری میکنند و دیگران راآزارمیدهندکه حتی افرادمعلولی همچون من نیزازآزار واذیت شان مصون نیستند. افراد معلول خوداین کمبودرا انتخاب نکرده اند بلکه این کمبود محصول وضعیت زمانی بودکه درآن بسرمی بردند وامکان دسترسی به واکسین پولیو وجودنداشت که من هم یکی ازقربانیان آن زمان بودم .

من هم هرگزمایل نبودم که درزندگی به چنین مشکلی مواجه شده وزندگی را بگذرانم، ولی متاسفانه این دراختیارمن نبود. ولی اکنون که من مواجه به چنین مشکلی هستم وبایدزندگی کنم، تنهاچیزی که ازاین اجتماع انتظار دارم این است که به من نیزاین شانس رابدهندکه بتوانم قابلیتهای خودرا تبارز داده وظرفیت خود را ثابت سازم .

من احساس کردم ودیدم که شماآماده هستیدکه به من این شانس رابدهید و من صمیمانه ازشما سپاسگزارم، امیدوارم که درجامعه بخصوص جامعۀ افغانی نیزآنقدر درک ومحبتی داشته باشد تابه من آن شانسی رابدهدکه شمابه من دادید ویاحداقل من وشما را به حال خودبگذارد. آنهاباید به من این فرصت را بدهند تابتوانم به شما وتمام دنیا ثابت سازم که همسرخوبی هستم.

من به انسانهاهیچ بدی نکرده ام وآنهانیز نباید درمورد من پیشداوری کنند، چرا که تنهایی وتنها زیستن ظالمانه است. من هم دنیارا همان گونه می بینم که دیگران می بینند وغمها وناراحتیها رانیزچون دیگران حس میکنم وشادی رامانند دیگران دوست دارم. من نیزهمچون دیگران میخورم، می نوشم، می خوابم، احساس دارم وگریه میکنم. پس چرادیگران فکرمیکنندکه من کمتر از یک انسان عادی بشمار می آیم ؟

این تقصیرمن نبوده که بلندقدمن شش فت یایک متروهشتادسانتیمترنیست و یا نمی توانم به سرعت آنها بدوم. من هم دوست دارم که همۀ این توانایی ها رامیداشتم، ولی من فقط همین هستم که می بینید وفکرمیکنم باهمین توانایی که دارم بهترین نتیجه راگرفتم . امیدوارم که مردم به آنچه من توانایی انجامش را دارم نگاه کنند ونه به آنچه من قدرت انجامش ندارم.

معرفی مختصرخاطرات ماندگاربانوجمیله صانعی نجم رابا تحریرنظرپرمحتوای ویراستارکتاب، آقای عزیزالله فایز به پایان می رسانم :

ویراستاری این متن برایم فرصتی شدتادر موردیکی ازمهمترین مسایل اجتماع ما دوباره به فکربیافتم. افغانستان باتوجه به محرومیت های ناشی ازجنگ، داستانهای خواندنی ودیدنی فراوانی از استعدادهای خفته وانسان های پخته شده در تنور زندگی دارد، هرکدام مادرزندگی خود باشجاع هایی مواجه میشویم که متاسفانه تعداد محدودی ازآنان فرصت تبارز توانایی های شانرایافته اند.

هرسال چندین هزارانسان درکشورما گرفتارمعلولیتهای ناشی ازجنگ، حکومتداری ناسالم وفقر اقتصادی- اجتماعی میگردند واین داستان غم انگیز بی وقفه ادامه دارد. این واقعیت اهمیت خاطرات خانواده ودوستان آقای شجاع را برجسته ترمیسازد، زیرا خواندن این خاطرات برای هموطنان ماانگیزه میدهد تانسبت به معلولان به دید انسانی ترببینند ودرمکتب، خانواده، اداره و محل کار به این قشراجتماع احترام وحقوق لازمه را قایل شوند تادرآینده شاهد تبارز استعدادهای شجاع های بیشتری باشیم.

آقای شجاع غیرازتوانایی های شخصی، ازخوشبختی مواجه شدن باخانواده و همسرمهربان نیزبرخوردار بوده است . درواقع شجاعی راکه دراین کتاب می شناسیم محصول همت خوداو، تشویق وهمکاری خانواده ودرنهایت محبت همسرمهربان وآگاهش میباشد. امیدوارم این کتاب سرمشقی باشد برای خانواده هاوافراد دیگری که درمحیط خانواده ومحل کارشان باانسان های مستعد امامحروم مواجه میباشند.

اینهم اطلاعیۀ انجمن مهندسین (انجنیران) افغان راجع به وفات انجنیرنجم

آقای شجاع نجم یک عضو ازگروه مهندسین افغانی بوده وموردقبول کمیتۀ مدیران انجمن میباشدکه ساع 30/10صبح روزپنجشنبه 29 دسمبر2011 در بیمارستان فیرفکس ورجینیا درسن61 سالگی بدرودحیات گفت.

آقای احمدشجاع نجم به تاریخ2 ماه می 1950دریک خانوادۀ فرهنگی و مذهبی درکارته چهارشهرکابل متولدشد. وی تاسن سه سالگی درسلامت کامل بود که متاسفانه به اثربیماری پولیو وضعیت سلامتی وی تغییریافت و در همان محلۀ که خانوادۀ نجم زندگی میکردند 6 کودک دیگرنیزبه بیماری مشابهی مبتلاشدندکه اکثرشان درهمان کودکی وفات نمودند شجاع یکی از آن کودکانی بودکه ازاین بیماری مهلک نجات یافت اما پاهایش برای همیش فلج گردیدند که دیگرنمی توانست بدون ویلچر راه برود.

او ازاوایل کودکی علاقۀ زیادی برای فراگرفتن درس وتعلیم ورفتن به مکتب همراه باکودکان دیگر راداشت. در نه سالگی به مکتب ابتدایی سیدجمال الدین افغان شامل شدودورۀ لیسه رانیزبا درجه عالی به پایان رسانید. بعد از فراغت ازلیسه حبیبیه وارد پوهنزی انجنیرکابل گردیدکه این دوره رانیز با موفقیت سپری نموده سندلیسانس خودرا حاصل نمود. اوهمچنان علاقۀ زیادی به ورزش داشت ودراین مورد نیزهمه سعی وتلاش خودرابخرج داد.پس ازختم دورۀ پوهنتون یک ونیم سال درشهرقندز به عنوان انجنیرایفای وظیفه نمود.

درسال 1980 به امریکا هجرت کرد واولین کارش رادر ایالت نیوجرسی بعنوان (درافتمن) دردیپارتمنت ترانسپورتیشن آغازنمود. اوبه سرعت ترقی کرده وبه عنوان سرپرست انجنیر پروجکت کارمیکرد. پس از25سال خدمت بازنشسته شد وآخرین سالهای زندگیش را درورجینیا گذرانید.

دوستان، همشاگردان وپروفیسران از ایشان بعنوان انسان باپشتکار، فهمیده مهربان، صادق وآماده به کمک یادمی کنندکه یادش برای همیش درقلب دوستانش باقیست .

هیئت مدیرۀ جامعۀ مهندسین افغانی، ریاست وتمامی اعضای این جامعه مراتب تسلیت خودرا به اعضای خانواده ودوستانش عرض نموده، ضمن ابراز همدردی باخانواده ودوستانش خودرا درغم واندوه شان شریک میداند. از مصیبت بزرگتان متاسفیم وباتمام وجود وبادعاهای مان باشما هستیم.

انجمن مهندسین افغانستان (در امریکا)

.