هر چیزی در این گیتی طوری وجود دارد که حالت سازگار و ناسازگار را به خود جذب می نماید. اندیشه و تفکر همچنان در این ردیف قرار دارند، گاه مثبت گاه منفی.
ما به هر آنچیزی که اندیشه می کنیم، حالات مثبت و منفی پدیدار می شوند و هر یک آن کشش دارد تا اندیشه را به سوی خود بکشاند.
در اینجا انسان اندیشمند انتخاب گزینه را دارد. پس چرا مثبت نیندیشید!
مثبت اندیشی و یا منفی اندیشی در همه موارد قابل تطبیق و اجرا می باشد، مگر در این موضوع صرفا بالای مثبیت اندیشی مدیریتی در سازمان های کاری، محراق توجه قرار داده شده است.
برای راه گشایی و تطبیق پلان در سازمان ها نیاز است پیش از آن، اندیشه ی مثبت وجود داشته باشد و در کاهش اندیشه ی منفی اقدام جدی شود. در صورتی که ذهن به طرف اندیشه مثبت هدایت شده باشد و تغذیه آن قوی تر باشد، بدون شک در حل مسایل خیلی ارزشمند و مفید واقع می شود.
تاثیر اندیشه منفی نسبت به مثبت بالای روان کارمند تاثیر آنی و زودتر دارد و شاید منفی اندیشی کار ساده ی نسبت به مثبت اندیشی باشد، اما این هنر مدیر است که با مهارت های مدیرانه و رهبرانه در سازمان خود چگونه مثبت اندیشی را ترویج دهد و تحول تاثیر گزار را ایجاد نماید.
هنگامی که برای یک کارمند طرح اجرای کار سپرده می شود، لزومآ آن را در مدت معین که از طرف مدیر برایش تعیین شده است انجام خواهد داد، اما انجام کار تنها به معنی ختم کردن آن پروژه ی کاری نیست، بلکه باید کار و پلان طرح شده طوری با مثبت اندیشی اجرا گردد که کارمند در مراتب بعدی نیز کار را بهتر از هر زمان دیگری به خوبی و پر بازده انجام دهد.
آیا مثبت اندیشی صرف مسوولیت کارمند است؟ نه آنچنان.
مدیر یا رهبر سازمان مسوولیت دارد تا خود نیز از مزایای مثبت اندیشی پربار باشد تا بتوانند کارمندان خویش را به آن تشویق نماید. معیار مثبت اندیشی هر فرد در یک سازمان به اندازه ی مثبت نگر بودن ماهول سازمان می باشد.
مدیر یا رهبر باید از هر نگاه نیروی انسانی سازمان خود را آماده ی اجرای کار نماید که این خود اصل مدیریت منابع انسانی در یک سازمان می باشد. برای مدیران و رهبران سازمان ها بهتر خواهد بود تا نیروی انسانی را با عملکرد های لازم و پسندیده به مثبت اندیشی فرا بخوانند.
این امر مشکلی نیست، کسب رضایت کارمندان در سازمان خود می تواند کارمند را به مثبت اندیشی در کار و نحوه مدیریت کمک کند. وقتی در سازمان برای کارمندان اعتبار داده شود بدون شک مثبت اندیشی در میان آنها گسترش پیدا می نماید.
باید بیان کرد آن عده سازمان های بزرگ و مقتدر که از کارمندان استخدامی (مدیریت منابع انسانی) بهتری برخوردار هستند، حین جذب کارمند جدید به سازمان بدون اینکه با کاندید طوری مصاحبه نمایند که ذهنش به هم خورد و آشفته شود، عوض آن در نخستین قدم مثبت اندیشی را به طور غیر مستقیم به آن کاندید اشاره می نماید تا نسبت به کار و سازمانی که قرار است استخدام گردد، بازگو نماید.
پس، باید باور کرد در صورتی که سطح مثبت اندیشی در پهلوی انجام کار گسترش پیدا نماید و خلاقیت های دیگر کارمندان پرورانده شود، نه تنها مزیت رقابتی سازمان در بازار کار افزون می گردد، بلکه نوی آوری در سازمان رایج شده و مزیت پایدار ایجاد می شود.
بادرود
جمشیدمطمین