فواید و نواقص فیسبوک : نذیر ظفر

تاکه به فیسبوک شـــدم اشنا

رفت زدل رنج و عذاب و بلا

تا که دران چـــت کدن آمو ختم

چشم به هر صفحهء آن دوختم

تا که گر فتم بکـــــفم این چراغ

گمشده گان را همه کردم سراغ

راهی پنج قارهء دنیا شدم

با هنر و معجزه آسا شدم

هر طرفی با خوشی بشتافتم

تا که عزیزان خــــــودم یافتم 

گرچه مرا باور تصــــــویر نیست

جمله جوان دیدم و کس پیر نیست

عیب ندارد؛ همه باشد جوان

زنده و آســــوده بدور جهان

دیدن هر شاعر و هر باهنر 

کرد مرا محو جــــهانی دگر

شعر و مضامین ء پر از محتوا

میبرد از دل غــــــــــم دیرین ما

فلم و کلیپ های عجـــب دیده ام

گویی که خوابی شب تب دیده ام

مخزن آهنگ و خبر ها بود

میز مدور به نـــظر ها بود 

گاهی جدال است گــــهی همدلی

خویش نگهدار ؛ چو خود عاقلی

این پلی پیوند عزیزان بود 

دسترسی با همه آسان بود

با همه صحــبت بنما رایگان 

شادزی و شاد بکن  گفتمان

هر که درین صفحه کند قهر و جنگ

دور کن از صــــــفحه ورا بی درنگ

آنکه ترا گــــل بدهد ار مغان

یار تو است قدر وفایش بدان

آنکه بـــــنام های دروغ آمده

چون مگسی بر سر دوغ آمده

دور کن اش صفحهء خود پاک کن

بر سرو روی و قدمــــش خاک کن

آنکه بود همـــــوطن و همدل ات

نیست به ان غصهء از مشکل ات

نـــظم ظـــــفر باد نثار شما 

 عشرت و شادی بکنار شما