تصرف قصر تپه تاج بیگ – مترجم: جیلانی گلشنیار

سیرگی “خولودوف” یکی از افسران ارتش اتحادشوروی سابق که در افغانستان خدمت نموده بود، این نظامی روسی ده‌ها جلد کتاب به چاپ رسانیده ومقالات بیشماری برای روزنامه‌ ها، جراید و مجلات روسی نگاشته است. در دسمبر 2019 درمجله “روسکی میر” مقاله‌ای را تحت عنوان«تصرف قصر تپه تاج بیگ» به چاپ رسانیده که برگردان آن غرض مطالعه ی خوانندگان عزیز تقدیم است: بعضی ها تصور می‌کنند که حضور ارتش اتحاد جماهیر شوروی درافغانستان، در 27 دسامبر 1979 اتقاق افتیده است.
چهل سال پیش قصرتپه تاج بیگ در کابل توسط نیروهای ویژه اتحاد جماهیر شوروی بنام طوفان زیرضربه قرار گرفت.


با به قدرت رسیدن ببرک کارمل، اتحاد جماهیر شوروی به ادامه کمکهای گذشته، کمک های نظامی واقتصادی خود را به دولت جوان دموکراتیک افغانستان پیگیری کرد. در حقیقت، حضور نظامی شوروی در خاک افغانستان مدتها قبل از 27 دسمبرصورت گرفته بود.
در بهار سال 1978 به درخواست نورمحمد تره کی ، متخصصان اتحاد شوروی از جمله،نیروهای ارتش به افغانستان آمدند. در ماه می 1979
، هنگامی که در افغانستان آتش جنگ داخلی در گرفت وتهدید واقعی برای متخصصان و مشاوران اتحادشوروی بوجود آمد ، دفتر نمایندگی کی گی بی اتحاد جماهیر شوروی در کابل افتتاح شد.یک ماه بعد ، برای محافظت ازاین متخصصان و دیپلومات های اتحاد جماهیر شوروی که در افغانستان کار می کردند ، قطعه نظامی ویژه بنام “زینت” ازجمع افسران کی گی بی تشکیل شد و در اطراف کابل دریک ساختمان زندگی می کردند.این ساختمان را ویلای نمبر 1 می نامیدند و در جنگل زندگی می کردند.کارها به صورت اشد محرم انجام می یافت. نیروهای ویژه با گذرنامه های جعلی وارد افغانستان شدند و با لباس غیرنظامی درجاده های كابل گشت و گذار می کردند.

در سپتامبر1979،نیروهای ویژه سرحدی اتحادشوروی بخاطر کمک به قطعه زینت به کابل پرواز کردند. سپس ده ها افسر دیگر کی گی بی یکجا با نیروهای ویژه وزارت دفاع به افغانستان رسیدند. علاوه بر این ، در تابستان 1979 غند مسلمانان مربوط وزارت دفاع اتحاد جماهیر شوروی، به اشتراک 500 افسر و سرباز تشکیل شد.افسران و سربازان عمدتأ تاجیک ها و ازبک ها از جمهوری های آسیای میانه بودند.
بتاریخ 20 نوامبر،غندمسلمانان به طور پنهانی به پایگاه هوایی بگرام در نزدیکی کابل انتقال یافت که از قبل کوماندوهای اتحاد شوروی در آنجا حضور داشتند.
در 11 دسامبر، به نیروهای ویژه وظیفه جنگی داده شد تاحمله به اقامتگاه امین، به شکل آزمایشی به تاریخ 13 دسامبر در پیش گرفته شود.

به اساس چشم دید شرکت کنندگان در آن رویدادها ، آنان در روز 13 دسامبر تمام وقت را درحالت آماده باش کامل بسر بردند و انتظار امر حمله به قصر تپه تاج بیگ را می‌کشیدند. با این حال،امر حمله از مسکوداده نشد و در روز آینده آن حالت آماده باش رفع گردید. ظاهراً امر در مسکو پس از تحلیل اوضاع ، به این نتیجه رسیدند که انجام مأموریت جنگی تنها توسط نیروهای ویژه امکان‌پذیر نیست. برای اجرای موفقیت آمیز این عملیات ، لازم بود، نیروهای ویژه با یگان های ارتش تقویت شوند و در عین حال ارتش افغانستان رااز حالت جنگی بیرون سازند تا در صورت حمله ناموفقانه به تپه تاج بیگ،آنان نتوانند به راحتی نیروهای ویژه اتحاد شوروی را در افغانستان از بین بردند.

روز این حمله تاریخ27 دسامبر سال 1979 انتخاب شد.
و نام عملیات را “طوفان -333” گذاشتند. طبق این برنامه ریزی، روئسای اداره اول کی گی بی که رهبری این عملیات را بر عهده داشتند ،لازم بود تا همزمان با حمله به قصرتپه تاج بیگ، پانزده محل دیگر، از جمله ساختمانهای وزارت امور خارجه، ستاد ارتش ، کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، مرکز رایو وتلویزیون،شبکه مخابرات، زندان پلچرخی وغیره جاها را نیز زیر نظر می گرفتندو حملات را انجام می دادند. بنابرآن حمله به قصر تاج بیگ، تنها بخشی از این عملیات بود که به نام “بایکال-79” یاد می شد.

علاوه بر نیروهای ویژه کی گی بی و وزارت دفاع شوروی، قرار بود که کوماندوهای موتوریزه ارتش در این عملیات سهم می گرفتند. برای این منظور، بتاریخ 25 دسامبر ، هواپیما های ترانسپورتی در حمل و نقل واحدهای فرقه 103 هوایی (ویتبسک) را به افغانستان شرکت ورزیدند و هم زمان،با آن فرقه 108 کوماندوهای موتوریزه ، با عبور از دریای آمو، نزدیک به ترمذ، به مقصد افغانستان درحرکت شدند. در بعد از چاشت روز 27 دسامبر، واحدهای کوماندوهای موتوریزه پیشرفته و قطعات دیگر در اطراف کابل مستقر شدند علاوه براین نیروهای که به افغانستان انتقال یافتند،کوماندوهای پراشوتی 345 ونیروهای رزمی جداگانه از قرارگاه نظامی آسیای میانه که ستون فقرات نیروهای محدود اتحاد شوروی را در افغانستان تشکیل می دادند و این نظامیان در مدت 9 سال که در تمام جبهات بطور درخشان رزمیدند، به افغانستان آمدند.

واسیلی کولیسنیک شرکت کننده مستقیم درعملیات “بایکال 79” به یاد می‌آورد که در آن زمان دگروال ارتش بود و غند “مسلمانان” را رهبری می کرد:

من به معاون فرمانده غند “مسلمانان” ، محمود ساخاتوف وظیفه دادم تا سربازان را برای تسخیر تانک های جابجا شده در اطراف قصر تپه تاج بیگ مشخص سازد. برای این کار به نظامیانی نیاز بود که در استفاده ازتانک ها از لحاظ گشودن آتش و رانندگی مهارت می داشتند. علاوه بر مفرزه تانک که گروه دیگری شامل چهار افسر امنیتی ، دو تک تیرانداز و دو راکتچی – در کل 12 نفر در یک موتر گاز 66 قرار بود، آنها از کنار محل قرارگاه حرکت کنند و سه تانک را در جایشان تسخیر نمایند. حدود ساعت هفت شب روز 27 دسامبر ، گروه کاپیتان ساخاتوف برای تکمیل کار به سوی تانک ها پیشروی کرد.

قصرتاج تپه بیک از سوی سه کندک پیاده، یک کندک تانک و دوتولی همراه با یک خمپاره و مسلسل محافظت می شد. وفضای هوایی را غند دافع هوایی زینت پوشانده بود. در مجموع اقامتگاه دیکتاتور افغانستان توسط دونیم هزار نفر تحت حمایت قرار داشت. احتمال آن می‌رفت که دو لوای تانک مستقر در اطراف کابل نیز به کمک دیکتاتور به قصر تپه تاج بیگ برسند. شرکت کنندگان در این رویدادها به یاد می آورند که اگر تانک های افغانستان به سمت غند دافع هوای زینت حمله می کردند،توقف دادن آن‌ها کار مشکلی بود،زیرا ما درهمین وقت در اینجا راکت اندازهای ضد تانک با خود نداشتیم.
بنابرآن درشب 27 دسامبر ، حمله آغاز شد. وظیفه غند “مسلمانان” این بود که نیروهای ویژه را به دیوارهای قصر برسانند و از حمله مهاجمین از عقب جلوگیری کنند و نیروهای ویژه به طور مستقیم اداره قصرتپه تاج بیک را به دست بگیرند. کوماندوهای کی گی بی «الفا»،و کوماندوهای ارتش سرخ «گروم» در پنج ماشین محاربوی به محل اقامت امین نزدیک شدند.

سربازان من خوش شانس بودند. درمحلی قرار داشتیم که زیر باران فیر مرمی مثل مرده افتیده بودیم وبعدأ از پله های زینه بالا رفتیم تا انتهای قصر و در آنجا با کوماندوهای ارتش سرخ«گروم» دیدار کردیم. بقیه رفقای ما هنوز در تحت آتش بودند و بخشی از آتش ازطرف نگهبانان قصر به سوی ما شلیک می شد. با یکجا شدن با گروه رزمی دیگر، به پیش حرکت کردیم. در همین وقت دگروال گریگوری بویارینف با ما پیوست. در حقیقت ، او به عنوان یکی ازسازماندهندگان این عملیات برای تسخیرقصر تاج بیگ بود، اومی توانست که در حمله شرکت نکند. اما وی به مثابه یک افسر نظامی ورزیده اصرار داشت که دراین عملیات شرکت نماید. وقتی به طبقه اول رسیدیم ، دوکوماندوی دیگر از بخش زینت با زیر آتش گرفتن طرف مقابل با ما پیوست. اینجاست که ما به دو بخش تقسیم شدیم. بویارینف برای تخریب مرکزمخابره و ارتباطات قصر رفت ،افسران دیگر، میخائیل رومانوف، که با انفجار،بم دستی و پوشاندن ما از آتش مقابل،کوماندوها به طبقه دوم حمله کردند.
هدف اصلی ما امین بود. می دانستیم که او در طبقه دوم قصر قرار دارد.

جسد امین چند دقیقه بعد پیدا شد. دیکتاتور توسط پارچه های بم دستی کشته شده بود. در واقع مرحله اساسی عملیات با تسخیر قصرتپه تاج بیگ و کشته شدن حفیظ الله امین،به پایان رسید. جگرن سیمونف از طریق مخابره به مقامات بالایی گزارش داد.
با این همه، نگهبانان قصر هنوز هم مقاومت می کردند. بنابرآن جنگ برای کوماندوهای “زینت” و کوماندوهای ارتش”گروم” پانزده دقیقه بیشتردوام کرد. تنها 10 نفر از محافظین قصر تاج بیک جان سالم به در بردند. عملیات تصرف قصر 45 دقیقه طول کشید.

تلفات نیروهای اتحاد شوروی در این عملیات:
سه نفر ازکوماندوهای زینت، دگروال بویارینف ، کاپیتان سووروف و تورن یاکوشف.
از کوماندوهای ارتش”گروم:
کاپیتان زودین و کاپیتان ولکوف
ازغند “مسلمانان” :پنج افسر

همزمان با عملیات طوفان -333 ، نیروهای ویژه اتحاد جماهیر شوروی به حمایت کوماندوهای پراشوتی و تفنگ داران موتوریزه، تمام ساحات حیاتی و مهم پایتخت و مناطق اطراف کابل را در محاصره خود درآوردند.
رئیس ستاد ارتش افغانستان در دفترخود در یک قلعه مستحکم و مدرن که تقریباً غیرقابل تسخیرپنداشته می شد، حضور داشت.

برعلاوه این ، چند روز پیش از این حمله ،جگرن یوری ریازانتسف، رئیس گروه نیروهای ویژه ، به عنوان هیئت رسمی اتحاد شوروی از ساختمان ستاد ارتش دیدن بعمل آورد که یوری الکساندرویچ، انجنیر ساختمانی، وی را همراهی می کرد،وی این قلعه را با موقعیت اش روی نقشه ترسیم کرد.

نیروهای ویژه اتحادشوروی طبق اطلاعات قبلی با بیش از صد افسر ستاد ارتش افغانستان که در ساختمان حضور داشتند ، و همچنین یک تولی امنیتی در صحن حویلی مستقر بودند،همه نظامیان تعلیم یافته اتحاد جماهیر شوروی بودند.

خطرمهم واساسی از سوی رئیس ستاد ارتش محمد یعقوب که درحین زمان مسئولیت وزیردفاع را بدوش داشت،تصور می شد، این نظامی از قدرت فوق العاده ای در ارتش برخوردار بود وهمه از وی می ترسیدند.

رئیس ستاد ارتش قدرت واقعی را در ارتش افغانستان داشت ، برای موفقیت در این عملیات لازم بود به هر قیمتی که می‌شد باید یعقوب را از سربازان وفادار به او جدا می ساخت. در غیرآن،این عملیات ویژه به یک رویارویی مسلحانه با عواقب غیرقابل پیش بینی تبدیل می گردید. یوری ریازانتسف می گوید که چگونه ما توانستیم این کار دشوار را انجام دهیم.

وظیفه اصلی مااین بود که نگذاریم یعقوب به سربازان خود قومانده بدهد. به این ترتیب یعقوب نبایدبالای ما شک می کرد و اشتباهی رخ می داد، تصمیم گرفتیم که تحت عنوان بازدید از ستاد ارتش افغانستان توسط فرمانده فرقه هوایی 103،تورنجنرال ایوان ریابچنکو،یعقوب ازحالت آماده باش جنگی بیرون کشیده می شد. مطابق به برنامه ازقبل طرح شده، ریابچنکو قرار بود با یعقوب تماس بگیرد ودیدار رو در رو داشته باشد.او این کار را کرد.اما یعقوب ملاقات بیرون از ساختمان ستاد ارتش را نپذیرفت و جنرال اتحاد جماهیر شوروی را به دفترخود دعوت کرد.این کار تطبیق پلان را تا حدودی پیچیده تر ساخت، زیرا کشیدن یعقوب از حالت آماده باش جنگی در ساختمان ستاد ارتش بسیار دشوار بود. با آن هم تصمیم به اجرای عملیات گرفته شد. برای این عملیات، 13 افسر زینت ، دوافسر سرحدی و یک ترجمان برای دیدار با یعقوب همراه با ریابچنکو رفتند.شخص ایوان ریابچنکو از جزئیات این عملیات آگاه نبود. تمام کاری که باید او انجام می داد این بود که به دفتر یعقوب برود و گفتگو را شروع کند، بقیه کار ها را افسران زینت و سرحدی باید انجام می دادند. به این ترتیب تا که تولی امنیتی ساختمان ستاد ارتش نتواند درشناسایی محل برای کوماندوهای پراشوت مزاحمت ایجاد نماید،تولی کوماندوهای پراشوتی تحت فرماندهی جکتورن الكساندر كوزوكوف نزدیك به ساختمان ستاد ارتش شدند.
بنابراین به تاریخ 27 دسامبر 1979 ، به ساعت 18.50 ، “گروه راه بلد” ازسفارت اتحاد جماهیر شوروی به طرف ستاد ارتش افغانستان حرکت کردند. ده دقیقه بعد وارد ساختمان ارتش شدند و مشخص شد که تعداد افراد بیشتری درساختمان ستاد ارتش حضور دارند، بیشتر از آنچه که انتظارمی رفت
یعقوب اشتباهی شدو چیزی را حس کرد. در آخرین لحظات دستورداد تا نیروهای امنیتی ساختمان را تقویت نماید و از ملاقات با ژنرال اتحاد شوروی اباء نه ورزید.
ریابچنکو به همراه ریازانتسف ، ترجمان و دو افسر زینت که خود را به عنوان متخصص تخنیکی معرفی کرده بودند ، به دفتر یعقوب داخل شدند. افسران زینت تحت پوشش محافظان جنرال اتحاد جماهیر شوروی وارد ساختمان شدند ، در طبقه های ساختمان پراگنده شدند ودر مکان های از پیش تعیین شده جا گرفتند.
یعقوب به راحتی به زبان روسی حرف می زد. جای تعجب نیست که او از دانشکده هوایی ریزان فارغ شده بود. او از مهمانان به گرمی پذیرایی کرد و از آنان دعوت نمود تا به جا هایشان بنشینند. گفتگو در مورد همکاری های نظامی و تخنیکی آغاز شد. در همین وقت ، در گوشه ی از ساختمان، گروه ویژه، مواد منفجره را آماده می‌ساختند تا مرکز ارتباطات یعقوب را انفجار دهند و از توانایی کنترول سربازان خود محروم شود.

سرانجام ، انفجارقوی رخ داد، ریازانتسف به یاد می آورد. کیبل تیلفون درهوا پرید. این سیگنال شروع عملیات بود.
یعقوب با شنیدن انفجار،ابتدا به طرف تیلفون شتافت،وقتیکه اطمینان حاصل کرد که تیلفون از کار افتیده، سعی کرد که روی میز در گوشه ی از دفترش کلاشینکوف افتیده را بگیرد، من عجله کردم گرفتم. نبرد تن به تن آغاز شد.ترجمان به کمک من شتافت.جنرال ریابچنکو ،نه فهمید چه اتفاق افتیده است وبجایش نشسته بود. دراین وقت،کوماندوهای زینت ومحافظین ساختمان ستاد ارتش داخل دفتر شتافتند. من به یاد ندارم که اولین بار کی فیر کرد، فقط به یاد دارم که کوماندوهای ما برای جلوگیری از تماس یعقوب با دنیای خارج ،مرکز رادیویی ارتباطات یعقوب را منفجر ساختند. سپس یک درگیری با محافظین ستاد ارتش رخ داد.یعقوب در ثانیه های اول آتش زخمی شد وبعد جان داد.

پایان.