هر روز تست مادرم نه که هشت مارچ روز تست ؛ همسرم و خواهرم !
مولانای بلخ را مادری زاد
به نام مالک ن والقلم و مایسطرون، خداوندی که آدم آفرید و آدمی بودناش آموخت، پروردگاری که آدم را آموختن آموخت تا با قلم سخن بنویسد و با زبان بیالایدش و با خرمن خیالاتاش مقام والای ابهت و جلال انسانیت را بستاید و احتفالی را بیاراید.
حضورسنگین و شکوه رنگین و جلوهی صیقلین من و شما در هر اتراقگاه اندیشه ها و در تهیی هر سقف انوشه ها و در هر دیداری بر یاد پارینه ها و در هر
وادی کوچک اما با مهر بزرگ حالینه ها میمنت میمونیست از در هم آمیزی رنگ های راستین بی رنگ ها.
در مقامی باید بود تا ارزشی را ارزش داد و در مکانی باید بود تا حرمت مکان ها را دانست و در دانایییی باید بود تا لابد زر زرین را از خار خسین با نور بی تبعیض بصرین شناخت.
امروز که فرش قرمزین پاسداشت نام زن و نام مولانافرزند زن را هرسویی بر افراشتید و بر میمنت مقدم هشت مارچ و به قول قواد قبای بلخی رومی جمعی از دیرینه ها را بر گزیدید و با نوینه ها در آمیختید، درون مایهی اقدام نیک تان پیامی است به جاهلان بسیط اندیش تا آگاهان مرکب اندیش شوند و حرمت زن را و عزت زن را و منزلت زن را آن چنان دانند و یابند و شناسه داشته باشند که خدای ما و پیامبر ما و خردورزی انسانی جامعهی بشری بر رعایت آن ملزم شان کرده است. کوره گاه آتشین افروخته شده فقط زن را سوزاند، زنی که خواهر من و تست، زنی که مادر من و تست و زنی که دختر من و تست، این جا زن به حکم تقدیر یک چیز من و تو نیست و آن این که زن همسر تست اما خواهر تست که باید قدردان او باشی،
پیامبران را مادرانی زادند، مولانای بلخ را مادری زاد، دایهیی به فرزندی شیرهی جاناش را داد و از شیر او به ثمر رسید، خوشا به آن که قدر زن دانست، او دانست که قدر همه دانست.
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.