دسترسی هند در افغانستان راه طولانی دارد و جزء به انجام امور استخباراتی ممکن نیست تا پاکستان را از خاک افغانستان هدف قرار دهد. مجربان مسلکی و مخربان هر دو کشور دست شکسته و عقل پاشیدهی رهبران حاکم در افغانستان را چنان بسته کرده اند که مرکبی را در طویله نه می بندند.
پاکستان هر از گاهی بر منافع هند در افغانستان می تازد و بدون هیچ ناکامییی به هدف می رسد و رسیدن به آن هدف های ویرانگر برای ملت ما میسر نیست مگر به همکاری جواسیس بیشمار پاکستان که حتا کلان شهر های مرزی ما را هم مات و مبهوت و عاشق پروپاقرص خود ساخته و درصدی زیادی ناخودآگاه در خدمت ISI قرار دارند.
رهبران قبیلهگرای افغانستان خود را فریب میدهند که گویا در بازی دوجانبه منافع شان است و جیب های شان اندوخته های سیم و زر فراوان می داشته باشد.
آنان از رئیس جمهور تا عادیترین کارمند دولت به آن عقیده اند که هند را در بازی های سیاسی وسیلهی هراس پاکستان و پاکستان را خطر و تهدید غیر قابل مهار منافع هند در پاکستان قلمداد کرده و در نقش جواسیس دو سویه منفعت می برند، کما این که منافع پاکستان بر مبنا و ملحوظات تباری با قبایل دو سویی مرز و خیبر پښتونخواه و پشتون های پاکستان را از منافع خود می دانند، در حالی که پشتون های پاکستان اینان را به پشیزی هم ارزش نه می دهند و بار ها اذعان داشته که نه لری است و نه بری. اما خزنده های جوک مانند وطن ما برای گویا کثرتگرایی پشتونیزم به جان آن ها چسپیده و دست و پا می بوسند هر قدر هم زبون و جبون می شوند خمی به ابرو نه می آورند و قبولی خفتباری برای قدرت و بقا در قدرت خصیصهی میراثی نیا های شان است.
سیر گذرای تاریخ میرساند که ملت همواره گرسنه نگاه داشته شده و سرمایه های شان در جیب خان های احمق دوسره سرازیر شده است. توسل به پشتونگرایی قبیلهوی اگر در خراسان دوران احمدشاه درایی کمرنگ بود، دلایل مختلف تاریخی و تنزل و تطور سیاسی دارد، همه سلاطین قبیله سالار در دوران اقتدار شان برای راحتی نفس و جان شان از بخش های اراضی کشور در جنوب و جنوب غرب و شرق کشور گذشته و آن را دو دسته به باداران شان تقدیم کرده و در عوض با تضرع به قدرت های خارجی فشار های اقتدار گرایی جابرانه را به مردم و سرزمین های های غربی و شمالی و جنوب شرقی کشور وارد آورده اند، درست مانند امروز.
داود خان به عنوا پست فطرت ترین پست های آل یحیا از کوچکترین فرصت زمانی و صلاحیتی داعیه دار دا پښتونستان زمونژ بودن خود را تبارز میداد، آن هم نه برای آن که خان های مفتخوار قبایل دامادان مادرش یا اجداد اش بودند، فقط برای تلاش در گویا اکثریت شدن و پامال کردن اقلیت ها به قول خود شان و به زعم خود شان.
مردم مناطق یاد شده که هیچگاه ماهیت تسلیم پذیری و اطاعت کورکورانه و بلی گویانهی اربابان جعل و جهل را داشته و نه دارند، در معرکهگاه های حریت خواهی و استقلال خواهی و عدالت خواهی جان سپردند و تسلیم اقتدار گرایی های ظالمانه نه گردیدند.
شاهان جلادی مانند عبدالرحمان از کله های شهدا مناره ها ساخت و با افتخار یاد کرد و نوشت که ده هزار نفر را در فلان بلاد شمال شهید ساخت و چند هزار نفر در فلان گوشهی شمال تیر باران نمود و این جنایت انجام داد و آن جنایت کرد.
هیچ کدام آن موارد نه توانست سران قبیلهی این سویی دیورند را برای رسیدن در آرمان شعار احمقانه و یک سویهیی یو پښتون کمک کند.
نسل جدیدی از جواسیس و قسم خوران خدمت به ISI تحت رهبری حامدکرزی درست در عصر مدرنیتهی جهانی بر علیه مدرنیزه شدن کشور سربلند کرد و آنگاهی که جهان به سوی ترقی و تعالی می رفت و باداران شان در پاکستان صاحب اتم شده بودند، اینان کشور ما به عنوان بلدوزر های ویرانگر به نفع پاکستان دریدند و تا سرحدی علیه هند ایستادند که اگر پاکستان با هند درگیر شود، غلامان پاکستان تحت زعامت کرزی در کنار پاکستان می ایستد، اشارهیی که کرزی آن را به دستور CIA و ISI مطرح و هند را در مضیقه و تنگنا قرار داد.
هند در چهار راه ناچاری!
سیاسیون و نظامیان هند و استخبارات آن کشور گزینه های تدافعی برای حفظ حداقل منافع خود در افغانستان و یا اقدامات مخفی نظامی علیه پاکستان از خاک افغانستان را در حضور داشت فرزندان خلف پاکستان و به نام رهبران افغانستان محال و حتا ناممکن دیدند.
ناچاری هند برای حفظ حداقل نیروی بازدارندهی تعرض به منافع اش در کابل کامل و تمام محسوس بود، خردورزان دورنمایی هند پنداشتند، با هزینه های کم مصرف و حتا بی مصرف و سود آور به خود شان میتوانند رهبر نماهای افغانستان را احمقتر از گذشته ساخته و از حد اقل فرصت ها حد اعظم سود جویی نمایند.
سقوط دادن کابل بانک قرعهی برنده شدن هند:
صاحبان اندیشه و سیاست و مالکان عقل اقتصاد هند میدانستند که برای حاکمان کم تجربه و حتا با تجربهی خاین افغانستان منافع شخصی شان به مراتب اولویت دارد از منافع کشور خود شان.
در عصر جهانی شدن و زمان همهگیری منطق ساخت و ساز های زیربنایی و روبنایی منافعی برای ملل جهان توسط رهبران وطندوست جهان دیگر، حاکمان زر و و زور افغانستان تیشه های زبردست قوتی را برداشته و ریشه های وطن شان برای حفظ منافع خود شان را چنان قطع می کنند که هرگز دوباره نه رویند.
متخصصان فن و مؤظفان تدبیر در هند تشخیص دادند که انگشت شان را در کدام نقطهی زخم بفشارند تا ثمر چند جانبهی تداوی به نفع هندوستان و مرگ به خود افغانستان داشته باشد.
پول و سرمایه بهترین گزینهی جلب خیانت رهبران قبیله سالار علیه منافع ملی شان و حفظ منافع شخصی شان است.
آنان دست دوستی در بخش خاصی برای ویرانی یک اقتصاد خاص و در حال رشد تاجیک تبار و هزاره تبار را به استشارهی کرزی با وساطت محمود کرزی مغز متفکر خانهوادهی کرزی دادند و کار راشروع کردند.
راجاگوپتا فعال میشود:
چگونهگی ورود هند به سیستم بزرگ گردانندهگی کابل بانکی را نه می دانم که با اشتراک مساعی تاجران و تاجر نما هایی غیر از خود شادروان فرنود اساس گذاشته شده بود.
اما در جریان دعوای معاملات تجارتییی که با کابل بانک داشتم بسیار به سرعت و بسیار طبیعی و حتا نا خپاسته آقای گوپتا را شناختم.
جوان سیاه چهرهی حوش رنگ و خوش لباس و خوش سلیقه و قامت اما بسیار مرموز و زیرک از لحاظ روان شناختی امنیتی. دفتر محقری داشت، ساختار دفتر هم طوری بود که آقای راجا می توانست به خوبی دفاتر مربوط « دفاتری که همه در گرو هندی ها و تعداد کمی افغانستانی ها بود را دیدهبانی کند.
متکبرانه سلام علیکی و از ماجرای عمدیی که به موجب اعتماد من بالای کابل بانک سبب حتا ورشکستهگی اقتصادی من در آن زمان شد، آگاهی داشت.
بیست میلیون دالر به غضنفر بانکی که هنوز تأسیس نه شده بود…دلیل…؟
مشت آقای گوپتا نزد من باز شد:
من در جریان مشاجره با آقای گوپتا که دلایل مطلق احمقانه از جمله نابلدی کارمندان شان و خطای کاری آنان بودم که جوانی با یک یادداشت کوتاهی داخل دفتر تنگ راجا شده و گویی دو نفر دزدی اند که با احتیاط سخن میرنند تا صاحب خانه خبر نه شود.
من خودم را مصروف تلفن نشان داده و گوش هایم را شنوای گفتار آنان ساختم، هر چند کار من خلاف حکم آیهی متبرکهی ولاتجسسو بود، اما برای کسب اطلاع از اقدامات غیر مسئولانهی کابلبانک در حیف و میل سرمایهی من ضرورت احساس میشد.
جوان کارمند با چهارم قسمت یک کاغذ در دست از راجا به انگلیس پرسید: «… ای بیست میلیونه به غضنفر بانک انتقال بتم… با شنیدن آن سخن دانستم که فرصت دیدن عکس العمل راجا است، من پیش از آن با آقای راجا کدام شناختی و ارتباطی هم نه داشتم تا بر علیه او بهتانی بندم و پول هم از من نه بود و مسئولیتی هم نه داشتم، اما برای جمع آوری دلایل الزام علیه کابل بانک مهم بود. عاجل سرم را از تلفن بلند کرده و جانب راجا دیدم، با اشارهی چشم گفت بلی…کارمند جوان آدم سر سختی بود و گفت مسئولیت داره برم امضاء کنین، گویی آن راجا مالک و آن جوان بردهی اوست با تحکم هدایت صادر کردن پول را داد، جنجال من و راجا دوباره شروع شد، زمانی زیادی با او درگیری لفظی داشتم که همان جوان دوباره داخل شده و گفت به هدایت شما روان کردم… من حیران ماندم که حتا اگر آن پول عظیم به هدایت و آگاهی آقای فروزی صورت گرفته باشد، باید سندی، ورقی، دوسیهیی یا ثبوتی وجود داشته باشد عندالضرورت از آن استفاده شود. آن کار ارتباطی با من نه داشت اما فوراً ذهن مرا هوش دار داد، تا برای اثبات گفتاری که بعد ها در وقایعنگاری می کنم، تاریخ و روز مشخصی داشته باشم.
پس از مرخص شدن با دلهرهی آن جوان، مسیر صحبت را تغیر داده و نرمش پیشه کردم، در نتیجهی بحث نرم بود که آقای راجا نامهیی در همان تاریخ برای من عنوانی سفارت اندونزی نوشت که در همین بخش آن را مشاهد می کنید و در بخش های بعدی می خوانید که آن ماجرا من را تا هند کشاند و باز هم. آقای راجا….
اولین گام کرزی- هند برای اعتماد سازی اقدام سقوط کابل بانک:
پاکستان که افغانستان را به نگاه یکی از صوبه های خود می دانست و در مخیله اش هم نه می گنجید که روزی از کابل مورد حمله قرار گیرد، غافلگیر یک بازی اوپراتیفی هند شد و تا به خود آمد دیر بود.
در تابستان سال ۱۳۸۴من با آقای دکتر سعادت ظهیر برای گرفتن چکی به نمایندهگی نشنل بانک پاکستان در محلهی وزیر محمداکبرخان رفتم، چند روزی از اجرای چکی نه گذشته بودکه خبری را شنیدم مبنی بر بسته شدن نمایندهگی نشنل بانک پاکستان به هدایت رئیس دولت افغانستان. آن خبر به سرعت همهگیر شد و فردا به سرعت زیادتر از دیروز اصلاح گردیدکه گویا نمایندهگی نشنل بانک پاکستان به دلایل ضرر از جانب دولت پاکستان مسدود گردیده و به زودی بر میگردد، یا من دیگر خبری از گشوده شدن دوبارهی آن نه شنیدم یا آن نمایندهگی هرگز برنه گشت.
حتا اگر آن نمایندهگی برگشته هم باشد، به عنوان یک حملهی مؤفقانه علیه پاکستان در دستگاه های جاسوسی هند و به مثابهی یک شکست قابل پاسخ پاکستان از هند در ISI بود که تبعات منفی هر دو اقدام ضرری را متوجه افغانستان و تاجران آن ساخت، ثبت و به عنوان یک لکهی ننگ در دامان کرزی به فردای کهن نگاری است.
نتیجهی تباه کنندهی اعتماد سازی شخصی کرزی با هند:
پاکستان که آن زمان مار زخمی شده بود در پی انتقام از هند افتاد، زمام داران بی فرهنگ و خیانت کار ما فکر می کنند تاریخ رویداد ها را فراموش میکند، پاکستان لعنتی سه سال در تاریخ ۱۷تیر ۱۳۸۷ پس از آن اقدام کوچک هند با حملهی انتحاری ۵۶ تن هموطنان ما را شهید و ۲ دیپلمات هند را کشته و ۱۴۰ هموطن ما ر زخمی ساخت و ویرانی های زیادی به جا گذاشت که در هشت سال پیش از آن سابقه نه داشت هر چند یک ماه پس از مسدود شدن نمایندهگی نشنال بانک، حملاتی را به منافع هند در ننگرهار وارد کرده بود و اما حملات سال های ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ بر سفارت هند بسیار کشنده و ویرانگر بودند.