نه در تفکر ما جای بودنت خالیست
حضور ایینه ها چشم صورت دگر است
سلوک فطرت سیرم ،نمادپرتو تست
حباب ، رونق بازار ، سراب در گذر است
شکسته باد سر خم که باده آش بی رنگ
نبشته کن به ظرافت که عمر بی هنر است
روال قافله ها رسم و شکل دوران است
حساب بار شتر ، صاحبان با خبر است
خطوط رنگ طلای به وقت شب ( گمنام )
چراغ وصلت سیرت خلاصه ای سفر است
به گوش عشق چه خوانی ؟ سبق همی دانی!
زمانه موج خروشان ، صواب در نظر است
کجاست خانه آ دم که بافت سیاه سپید
زمانه ، آدم ثانی ، مثال گاو و خر است
به جستجوی دلی باش که عشق ریشه کند
شراب صبر ، قناعت ، کلید بال و پر است
نفس به سینه کشی قیمت آش همی دانی؟
که برگ سبز درختان نشانه ای ثمر است
شعر از ؛ گمنام
دهم سرطان ۱۴۰۰ – کابل