در این جا می خوانید:
–فریاد یک افسر کوماندو از یک سنگر آتشین
–طی سه سال نیرو های مسلح کشور در ولسوالی دولت آباد در محاصره قرار داشتند. اما جمهوری سه نفره اصلا به فریاد و ضجه های افسران، سربازان و زخمی ها گوش نداد.
– توطیه ی محو افسران کوماندوی تحصیلکرده در دولت آباد – ویدیو ها
– پاسخمن به روان پاک آ عده از افسرانی که جانبازانه برای دفاع از مام وطن در برابر پروژه طالبان انگلیسی با عشق به مام میهن رزمیند و جان باختند.
– وقتی یاسین ضیا، این نوکر انگلیس دژ مستحکم ولسوالی قیصار را در هم شکست
– راه اندازی برنامه های ترور فزیکی مارشال دوستم، محمد عطا نور و محمد محقق
– روند شوم تسلیم افغانستان به پاکستان!
– عقیم سازی انتقامجویانه ی مردم افغانستان پس از یک قرن
–اگر ما نجنبیم و طالبان را منکوب نکنیم،
ما دگر هیچنوع استقلال و اقتدار و افتخاری نخواهیم داشت؛ جز مزدوری ذلیلانه به جنرالان پاکستان.
–اگر ما نجنبیم و طالبان را منکوب نکنیم، ما دگر هیچنوع استقلال و اقتدار و افتخاری نخواهیم داشت؛ جز مزدوری ذلیلانه به جنرالان پاکستان
– داغ ننگ بر پیشانی ناتو و حکومت نفاق ملی حک شد!
– ریسمان گردن “زعیم ملی” شئونیست ها به دستِ آی. ایس. آی!!!
– بالگردها؛ وقتیکه بال می شکنند و وقتیکه بال میدهند!
( در سوریه بال میدهند و در افغانستان بال می شکنند)
– و ده ها سند و مدرک از رویکرد های پنهانی سازمان های اطلاعاتی انگریز، سیا و موساد با نوکری استخبارات پاکستانی- سعودی را درین نبشتار با ارایه ی لینک های آن میخوانید.
– نتیجه گیری: آهای هموطن
///
فریاد یک افسر کوماندو از یک سنگر آتشین
فریاد یکی از افسران کوماندوی اردوی ملی را تعدادی از عزیزان، از طریق واتس آپ، برایم فرستادند که سخت تکان دهنده و جانکاه بود.
این افسر کوماندو در حقیقت درد و حرمان و رها شده گی توطئه آمیز و خاینانه ی هزار ها همسنگر خود در سراسر ولسوالی های افغانستان را در کام درندگان غلام پاکستان…با تمام انرژی فریاد میزند؛ فشرده پیاده شده این فریاد را که فاش کننده «ستون پنجم» و دسایس آن از مغز سرقوماندانی قوای مسلح است؛ بخوانید و اودیوی مرتبط را بشنوید:
“سلام و عرض ادب دارم به تمام بزرگان!
این که مه عسکر شما هستم، مه خدمتگار و خادم شما هستم، عرض می کنم!
قضیه طوری است که مدت یک و نیم ماه، در ماورای کوکچه جنگ چریکی ی گروپی دوازده نفری و پانزده نفری جریان داشت؛ که قوماندانای امنیه هر روز یک شفر در مورد درگیری( به مرکز) می فرستاد.
محاصره شدیم؛ بعضی به طالبا پیوست شده روان است؛ بری ما دو تا تانک باشه، بری ما چارتا تانک باشه، برای ما قوا باشه. کمک دوتا و چارتا تانک و قوا خو نرسید. بلاخره شش ولسوالی و یا پنج ولسوالی ماورای کوکچه سقوط کردند. بعد از سقوط ازی؛ پرسونل شکسته و ریخته ی آن، به رستاق پناه آوردند. بعد از پناه آوردن پرسونل شکست خورده؛ وقتی که ده اینجه رسیدند، اینا ویروس تبلیغات دشمنه، ده رستاق پخش کردن که پس از ویروس تبلیغات پخش شدن، پرسونل دیگری که ده اینجه خیزشی بود، پولیس بود، مردمه، کُلشه تحت تاثیر تبلیغات سرد خود قرار دادند. بعد از قرار دادن ازی، بعد ازی که جنگ شروع شد و ادامه داشت؛ یک شب و یک روزجنگ شد؛ شفر های مکرر دادیم، گفتند قوای هوایی مییایه. قوای هوایی امدن درینجا. ما کوردینات های دقیق دشمنه، در حالی که در هر لحظه ما راپور داشتیم، برایشان دادیم. کوردینات دقیق دشمنانه دادیم، مگر طیارا آمد. یک فشنگ انداخت یا تیر شد رفت. مسلک مه همین کوماندو است. ما با قوای هوایی بسیار سرو کار داشتیم. شانزده سال خود را با خارجی ها و قوای هوایی تیر کردیم. لذا به من معلوم میشود که این کار ازی بالایی ها گپ دادن است، راه جوری است. با این کار خود معلوم است که میخواهند یا تخار سقوط کند یا بدخشان سقوط کند. آمران قوای هوایی اگر دو طیاره هلیکوپتر، دو دانه اپاچی یا مقصد الیکوپتر باشد، فقط دو میل پیکا دران نصب باشه روان کند و مسلکی و تخنیکی اجراآت کند، آیا دشمن ایستادگی کرده میتواند؟
شما بزرگوارا از تمام مسایل فعلی ایکه جریان داره خبر دارین. چرا قوای هوایی مییایه دَورَک میزنه؟، دقیق اجراات نمیکنه (دشمن را مورد هددف قرار نمیدهد؟ نگارنده). اگر اجراات میکنه اجرااتش کجاست؟ تانک فرار میکند. ما برایش کوردینات میتیم، اما فرار میکنه.
بخیر و سلامت باشین، پیام بعدی خود را هم روان میکنم.”.
(لینک اودیوی فریاد افسر کوماندو در ین جا نسبت اشکال تخنیکی جابجا نشد. عزیزانی که علقمند صحبت این افسر جانباز باشد میتوانند از طیق ایمایل من که در اخیر این نبشتار درج میشودف آن را مطالبه نموده و حاصل نمایند.)
شما پیام افسر کوماندوی کشور را که افشا گری از ترفند ها، نیرنگ ها و جنایات حاکمیت جمهوری سه نفری بود ملاحظه فرمودید. از شمال و شمال شرق و شمال غرب همین داد و فریاد بلند است که دولت، حکومت، وزارت دفاع، و در نهایت حاکمیت پوشالی هیچ گونه وارسی وهمکاری ای با نیرو های محاصره شده، و یا نیرو های تحت فشار و نیازمند به کمک در مبارزه با نیرو های تروریستی لشکر برونمرزی پاکستانی یا بلک واتر پاکستانی به نام طالبان نمی کنند.
طی سه سال نیرو های مسلح کشور در ولسوالی دولت آباد در محاصره قرار داشتند. اما جمهوری سه نفره اصلا به فریاد و ضجه های افسران، سربازان و زخمی ها گوش نداد.
اندکی آنسوتر… ولسوالی دولت آباد ولایت فاریاب، طی سه سال تمام در محاصره دشمن قرار داشت. اما فریاد های نیرو های امنیتی درآن ولسولی را کسی نمی شنوید؛ تا این که همه سربازان پس از مقاومت جانبازانه در برابر لشکر برونمرزی پاکستان، و با استفاده از آخرین مرمی های در دست داشته ی خویش، به ابدیت پیوستند که روان شان شاد باد آنها قربانی تئوطیه های حاکمیت کرزی احمد زی شده اند. به دنبال آن توطیه قتل بیست و سه کوماندوی تحصیل کرده در سطح ماستری اتفاق افتاد که باز هم در جال کارنامه های جنایتبارانه ی استخباراتی امریکایی- انگریزی کشانیده شده و بیخبر از توطیه آمران داخلی و خارجی شان، جان های شیرین خود را از دست دادند و به جاویدانگی پیوستند. راون شان شاد و یاد شان گرامی باد!
آیا شما فریاد های نماینده مردم فاریاب در پارلمان کشور را شنیده اید که میگوید: طی سه سال تمام ولسوالی دولت آباد ولایت فاریاب در محاصره ی طالبان قرار داشت؛ اما مرکز به صد ها صدای این رزمندگان گوش نداد، تا این که این ولسوالی سقوط کرد و توآم با یک توطیه بسیار مهیب وخاینانه؛ 23 تن از افسران تحصیل کرده ی کشور در جال تروریستان طالب قرار داده شد و همه یک جا به قتل رسیدند.
اصلا، در هیچ کجایی از کشور به فریاد نیرو های محاصره شده به و سیله طالبان گوش داده نشده است.