بالا گرفت در وطنم جنگ و اختلاف
جنگی که نیست هیچ کسی باشدش معاف
غولان جنگ به کمک بادار اجنبی
هر لحظه جنگ و غارت و آماده ای مصاف
در سوگ کشته گان به خون خفته ای وطن
از دیده اشک آید و رخ میکند طواف
رحمی به زن ندارد و هم پیر و هم جوان
شلاق میز نند ز دین کرده انحراف
انسان نیست وحشی و پرورده ای دد است
در کار او ز آدمی بینی تو اختلاف
میهن خراب گشت و همه در بلا فتاد
از من منی و خود سری و جنگ و اختلاف
با این همه تضلم و با این همه ستم
حیوان کجا به جرم خودش دارد اعتراف
ونکوور کانادا
محمد اسحاق ثنا