د افغانستان د نوی ژورنالیزم د بنسټګر او پلار، محمود طرزی یادونه.
معـارف گلستانی دان، که ریحانش بود تحصیل
معارف عندلیبی خوان، که الحانش بود تحصیل
اگـــر اهـــل معــارف بگـذرد، باقـی بـود نامش
حیـات جـاودان علمست و برهانش بود تحصیل
میِ بزمِ معـــارف میـدهـــد از جهـــــــل آزادی
خسارات دیده گانرا رفع خسرانش بـود تحصیل
معــارف شد غـذای روح و جـای آن بود مکتب
جهـالت درد بی درمـان و درمانش بود تحصیل
مـعـــــارف جمـــع آگاهـی بــود انـدر زمان مــا
که از شــرِ جهـالـت هـا، نگهبـانش بود تحصیل
بیـا “محمـود” از فیـضِ معـارف تازه کن جانرا
بنای قصـرِ جان عـرفان و ارکانش بود تحصیل
محمود طرزی نویسنده، ادیب، شاعر، دیپلومات، وزیر خارجه، پیشرو نهضت آزادیخواهی، ایدیالوگ و نظریه پرداز استقلال و یکی از ابرمردان ژورنالیزم افغانستان به تاریخ ۲۳ اگست سال ۱۸۶۵ میلادی در شهر تاریخی غزنی دیده به جهان گشود.
پدرش، غلام محمد طرزی شاعر، خوشنویس، ادیب و نویسنده بود، که در بارانه کابل زندگی می کرد. هنوز ۱۷ ساله بود که پدر و خانواده اش به هند تبعید شد. وی با فامیلش از هند به بغداد، دمشق، ترکیه رفته و قسمت اعظم زندگی پرتلاطم خویش را در تبعید و دور از وطن بسر برد. وی علاوه بر زبان های پشتو و دری، به زبان های اردو، عربی، ترکی و فرانسوی نیز تسلط داشت.
ظرزی پس از ۲۳ سال تبعید، در زمان امیر حبیب الله خان اجازه بازگشت به میهن را بدست آورد. مدیر مسؤل جریدهٔ سراج الاخبار شد و دخترش ملکه ثریا با شاه امان الله ازدواج نموده بود. طرزی در طول حیات پر فراز و نشیب سیاسی و اجتماعی خویش، چه در قلمرو ژورنالیزم و ادبیات و چه درحوزهٔ سیاسیت و در پُست وزیر خارجه، برای کشور و مردم افغانستان خدمات بنیادی، ماندگار و اثر گزاری را انجام داده است.
در ماه مارچ سال ۱۹۲۹ میلادی، پس از سقوط دولت امانیه بدست منفورترین ها و با وساطت آشکار انگلیس، این مرد علم و قلم از بدِ حادثه به تهران رفت و بعد از چندی رهسپار استانبول – ترکیه شد.
زمانی که ایرانیان از وی علت آمدنش را به ایران پرسیدند، این شخصیت دراک، بزرگمنش و بامناعت در پاسخ به این بیت حافظ شیرازی بسنده کرد:
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بدِ حـادثــه اینـجــا به پنـاه آمـــده ایـم
سر انجام علامه محمود طرزی این درخت تنومند و پربار فرهنگ و پدر ژورنالیزم افغانستان به تاریخ ۳۰ عقرب سال ۱۳۱۲ هجری شمسی مصادف با ۲۲ نوامبر ۱۹۳۳ میلادی به عمر ۶۸ سالگی در شهر استانبول فرو غلتید و در کشور ترکیه دیده از جهان بست و در جوار مزار ابو ایوب انصاری به خاک سپرده شد.
و زندگی شخصیتی که به ژورنالیزم خفک شدهٔ افغانستان صدا و حیات دوباره بخشده بود، اینطور پایان یافت.
روحش شاد، یادش گرامی و بهشت برین مکانش باد.
معلومات بیشتر در ذیل …
ښاغلی محمود طرزی د افغانستان ستر لیکوال، ادیب، شاعر، سیاستپوه، د بهرنیو چارو وزیر، د خپلواکی او آزادی غوښتنی بهیر ایدیالوګ، ورځپاڼه لیکونکی او د هیواد دنوی ژورنالیزم مخکښ او بنسټ ایښودونکی وه چی د ۱۸۶۵ میلادی کال د اگست د میاشتی په ۲۳ نیټه، کله چی دهغه کورنی د قندهار په لور سفر کاوه، د حکیم الوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی مزار ته نږدی، په لرغونی غزنی کښی نړی ته سترګی پرانستی.
د محمود طرزی پلار شاعر او ادیب، سردار غلام محمد طرزی د بارکزاییو له مشرانو او مخورو څخه وه، چی مینه یی د کابل په بارانه کښی وه.
لا ۱۷ کلن وه چی له پلار او کورنی سره هند ته تبعید شو. له هغه ځایه کورنی سره، بغداد، دمشق او ترکیی ته ولاړ.
د امیر حبیب الله خان په دوره کښی، وروسته له ۲۳ کاله تبعید څخه یی وطن ته د بیرته راتللو اجازه وموندله.
سراج الاخبار جریده یی خپروله او د بهرنیو چارو وزیرشو. ملکه ثریا یی لور وه چی له شاه امان الله سره یی واده کړی وه. په بیلابیلو مقامونو کی یی هیواد ته ستر او نه هیریدونکی خدمتونه تر سره کړی دی.
په ۱۹۲۹ میلادی کال کی د امانی دولت له سقوط سره سم له افغانستان څخه لومړی ایران او وروسته ترکیی ته ولاړ.
د ۱۹۳۳ کال د نومبر د میاشتی په ۲۲ نیټه، د افغانستان دا صدیق بچی او ستر خادم په ۶۸ کلنی کښی د سرطان د ناروغی له امله په ترکیه کی له فانی نړی څخه سترګی پټی کړی او د ابو ایوب انصاری مزار تر څنګه خاورو ته وسپارل شو.
او په دی ډول سره د افغانستان د ژورنالیزم پلار، چی د افغانستان خفک شوی ژورنالیزم ته یی بیا ژوند او ژغ ورکړی وه له نړی څخه ولاړ.
روح دی ښاد، یاد دی تل پاتی او فردوس جنت دی ځای وی. ناصراوریا
نور معلومات لاندی…
محمود طرزی ابرمرد مطبوعات و پدر ژورنالیزم معاصر افغانستان در اول سنبلهٔ سال ۱۲۴۴ هجری شمسی مطابق ۲۳ اگست سال ۱۸۶۵ میلادی در غزنی نزدیک مزار ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی٬ در حالی که خانواده اش در راه سفر به قندهار بود٬ دیده به جهان گشود. به احترام و گرامیداشت شهنشاه بزرگ سلطان محمود غزنوی٬ اسمش را محمود گذاشتند.
پدرش٬ سردار غلام محمد طرزی در سال ۱۸۳۰میلادی در قندهار بدنیا آمد که اهل ادب٬ شعر و عرفان بود و سلسلهٔ اجدادش به حاجی جمال خان که از سران و رهبران بارکزایی بود٬ می رسد. وی در بارانهٔ کابل زندگی می نمود.
تعلیمات محمود طرزی از آموزش الفبا در کابل شروع و تا زمان جوانی در شام دوام داشت.
گرچه نخستین معلم محمود طرزی آخندزاده ملا محمد اکرم هوتک یکی از محبان نزدیک غلام محمد طرزی بود ولی آموزگار و مربی اصلی وی پدرش بود.
از خواندن کتابهای قلمی قدیمی و کتاب های چاپی طبع هند که در کتابخانهٔ پدر بود می آموخت. در سن و سال کم از وجود دو مربی مهربان یعنی پدر و ملا محمد اکرم هوتک فیض می برد و به دانش خویش می افزود.
محمود طرزی در سن کم در اثر توجهٔ پدر٬ که خود شاعر، ادیب، خوشنویس، واهل عرفان و مطالعه بود، و معلم مهربانش، آخند زاده ملا محمد اکرم هوتک٬ صرف و نحو، ادبیات دری، پشتو و عربی را فرا گرفت. سپس تحصیلات خویش را در فلسفه و آموزش شعر گسترش داده و اشعار بیدل و مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی را با معنی و تفسیر فراگرفت. همچنان مطالعات خویش را در ادبیات، حقوق اسلام و غرب، سیاست و مبادی علوم اجتماعی و طبیعی مروجهٔ آن عصر، وسعت داد.
محمود طرزی هنوز نوجوان بود که انگلیس ها کابل و قندهار را اشغال نموده و قیام ملی سرتاسری مردم افغانستان علیه آنان آغاز شد.
در این هنگام عبدالرحمن خان از طریق سمرقند و بخارا وارد افغانستان شده و از طریق مزارشریف روانه کابل شده و می خواست به کمک مبارزین و مجاهدین و سران کاپیسا٬ چاریکار و پروان صاحب امارت افغانستان گردد. وی مدت کوتاهی در چاریکار توقف داشت و محمود طرزی که در آن هنگام ۱۶ ساله بود به درخواست پدرش غلام محمد طرزی که یکی از آزادی خواهان جنگ افغان وانگلیس ویکی از سران بارکزایی ها بود٬ به چاریکار رفته و وی را به ورور بدون تأخیر به کابل ترغیب نمود.
عبدالرحمن خان بعد از مدت کوتاهی پس از امضادی قرارداد با انگلیس ها وارد کابل شده و امارت خویش را اعلان نمود.
در ابتدا بین عبدالرحمن خان و غلام محمد طرزی میانهٔ خوبی وجود داشت و حتی عبدالرحمن خان٬ محمود طرزی شانزده ساله را به رهبری گروه کوچکی از سپاهیان مقرر کرد.
در زمانی که قیام ملی سراتاسرای افغانستان به اوج خویش رسیده بود٬ چون انگلیس ها توان مقابلهٔ را در خود نمی دیدند به حیله رو آورده و خواستند با ایجاد و گسترش تفرقه این اغتشاش را خاموش سازند.
انگلیس ها خواستند عبدالرحمن خان را که گرایش جانب انگلیس ها داشت به رسمیت شناخته و سردار محمد ایوب خان٬ یکی از رهبران مبارزین افغانستان را که در هرات و قندهار تسلط سیاسی و نظامی داشت و حاضر به هیچگونه مصالحه با انگلیس ها نبود٬ از بین ببرد.
انگلیس ها با گسترش اختلافات بین ایوب خان و عبدالرحمن خان خصومت های داخلی را بیشتر دامن زده که این آغاز دشمنی و جنگ داخلی این دوره شمرده می شود.
زمانی که عبدالرحمن خان مخالفت علنی خویش را بر ضد ایوب خان اعلام و به کمک انگلیس ها به قندهار حمله و آغاز به جنگ نمود، غلام محمد طرزی٬ مانع این جنگ شده و مخالفت خویش را ابراز نمود. غلام محمد طرزی نمی خواست که مرد کار آزموده و آهنینی چون ایوب خان از صحنه ی سیاسی افغانستان حذف شود.
بنأً در سال ۱۸۸۱ میلادی عبدالرحمن خان٬ پدر محمود طرزی را به اتهام مکاتبه با مخالفین در قندهار زندانی و اموال وی را مصادره نموده و به مشورهٔ انگلیس ها وی را با خانواده اش به هندوستان تبعید نمود.
و چنین بود آغاز زندگی محمود طرزی دور از کاشانه اش در تبعید در دیار دیگران. محمود طرزی بیشتر از سه سال حیات خویش یعنی از سن ۱۷ الی ۲۰ سالگی را در کراچی به سربرد. پس از یک سفر شش ماهه به بمبئی٬ دکن٬ حیدرآباد٬ بنگلور٬ مدراس٬ میسور٬ احمدآباد٬ گجرات٬ اکبرآباد٬ دهلی٬ راولپندی و پیشاور٬ پدر و پسر در سال ۱۸۸۵ میلادی با اجازهٔ حکومت هند بریتانوی با خانواده و متعلقین ذریعه کشتی٬ هند را به قصد قلمرو امپراطوری عثمانی ترک و بعد از سفر و مشقات چند ماههٔ آن به بغداد رسیدند.
در مدت اقامت شش ماهه اش در بغداد٬ محمود طرزی که ۲۰ ساله بود، زبان ترکی را از محمد افندی کلنل توپچی که زبان فارسی را بلد بود، فرا گرفت به حدی که حتی ترکان فکر نمی کردند که طرزی ترک نباشد.
باید آور باید شد که محمود طرزی زبان دری با لهجهٔ کابلی را در کابل آموخته بود. پدرش با دوستان قندهاری اش به پشتوی قندهاری تکلم می نمود.
زمانی که در سال ۱۸۸۱ در تبعید در هندوستان بسر می برد٬ لسان اردو را به وجهٔ احسن فراگرفت.
وی در استعمال کلمات و اصطلاحات، امثال و حکم شاگرد ملا محمد اکرم هوتک بود که با کمال وفاداری همراه با سردار غلام محمد طرزی و محمود طرزی عازم دیار هجرت در قلمرو عثمانی گردیده بود. وی در آنجا هم از کمک به تعلیم و تربیت محمود طرزی دریغ نکرد.
محمود طرزی زمانیکه در بغداد بود زبان ترکی را آموخت و خیلی فصیح و روان صبحت می کرد که حتی ترک ها تصور نمی کردند که او غیر ترک باشد.
وی زبان عربی را قبلاً در افغانستان آموخته بود اما زمانی که دمشق رفت در زبان عربی مهارت کامل پیدا کرد.
محمود طرزی یکبار به ادای حج بیت الله شریف با پدر و خانواده مشرف، و سپس دوباره به دمشق مراجعت نمود.
از دواج اول محمود طرزی در کراچی با همسرش که از خوگیانی ننگرهار بود صورت گرفت. مرگ خانم و طفلش در سال ۱۸۸۴ میلادی که در سن بسیار جوان از جهان رفت٬ طرزی و خانواده اش را زیاد متأثر ساخت.
ازدواج دوم محمود طرزی در سال ۱۸۹۱میلادی در دمشق با اسما رسمیه طرزی دختر شیخ محمد صالح صورت گرفت.
مطالعات محمود طرزی در دمشق از سال ۱۸۸۶ زمانی که ۲۱ ساله بود آغاز و تا سال ۱۹۰۰ که ۳۵ ساله بود دوام کرد. در همهٔ این حالات پدر و ملا محمد اکرم هوتک دو مربی و مرشد علمی محمود طرزی بودند. تحصیلات دیگرش از طریق مطالعه و تجسس شباروزی بود. گرچه ترجمه آثار علمای غربی در آن زمان میسر بود ولی چون طرزی استعداد نویسندگی داشت مایل بود خود به تحریر آثار و سرودن اشعار بپردازد.
محمود طرزی علاقه زیادی به آثار و نظریات سید جمال الدین افغان داشت. پدر وملا محمد اکرم هوتک همیشه از این دانشمند به محمود طرزی سخن میگفتند. تا اینکه درسال ۱٨٩۶میلادی در جراید دمشق شایع گردید که سید جمال الدین افغان از اروپا به استانبول آمده است.
علاقه محمود طرزی به ملاقات و استفاده از نظریات و کلام او فزونی گرفت و خواست به دیدار او برود.
پدرش که با سید جمال الدین افغان از قدیم آشنایی داشت نامه یی عنوان سید جمال الدین افغان نوشت و بدست محمود طرزی داد و اورا به نزد سید جمال الدین افغان فرستاد.
محمود طرزی به استانبول رفت وبه یکی از آرزوهای دیرینه خویش که دیدار سید جمال الدین افغان بود نائل آمد.
صحبت ها و دیدار سید که آخرین ماههای زندگی اوبود در محمود طرزی تأثیر عمیقی گذاشت، طوریکه محمود طرزی می نویسد:
“علامه سید جمال الدین افغان یک معدن عرفان بود. هرکس بقدر استعداد، آلات و ادوات حواس دماغیه خود ازآن معدن با ستخراج فضایل کامیاب می آمد. این هفت ماه مصاحبت به قدر هفتاد ساله سیاحت را در بر دارد. مباحث علمیه، حکمیه، فلسفه، سیاسیه، اجتماعیه، و غیره که هر روز در محفل بزم حضور آن علامه دهر جریان می یافت هرجمله و هر عبارت آن کتابها، رساله ها، تحریر بکار دارد.”
سید جمال الدین افغان همان زمانی دنیای فانی را وداع گفت که محمود طرزی در استلانبول بود. وی در مراسم جنازه و تدفین سید جمال الدین افغان اشتراک داشت و از نزدیک ناظر آخرین دقایق زندگانی او در عقب اتاق عملیات شفاخانه بود.
بعد از ختم مراسم تدفین دوباره به شام رفت و در سایه لطف و مهربانی پدر بکارهای علمی، ادبی و اجتماعی خود ادامه داد.
بعد ازین سفر محمود طرزی همرای پدر به مصر رفت. پدر محمود از مصر به سفر مجدد خانه خدا رفت و محمود به دمشق بازگشت. درین سال نیز محمود بعضی پارچه های ادبی، علمی و فرهنگی را از زبان ترکی به زبان فارسی دری ترجمه کرد که در مجموعه مقالات “روضه حکم” محمود درج میباشند. محمود در همین سال یک رومان فرانسوی زیر عنوان “فلورا” را از روی ترجمه ترکی آن بنام رساله “انوار ذکا” ترجمه کرد. چنانچه محمود در مورد این رومان مینگارد: “اولین رومانی بود که مرا به ترجمه چنین آثار تشویق کرد”
طرزی دمشق را بیشتر از تمام شهرهایی که در دورهٔ تبعید اش دیده بود، دوست داشت و آن را لقب “شام جنت مشام” لقب داده بود.
طرزی در سوریه با جنبش های سیاسی نیز در تماس بود که در عملکرد های سیاسی و فرهنگی اش تاثیرات سخنان سید جمال الدین افغان مشاهده می گردید.
امیر عبدالرحمن خان در سال های اخیر حیات بر سردار غلام محمد مهربان شد و در سال ۱۹۹۸ میلادی اجازهٔ عودت به افغانستان را به او و خانواده اش اعلام کرد. با تأسف که عمر وفا نکرد و قبل از دیدار وطن غلام محمد طرزی در سال ۱۹۰۰ در دمشق چشم از جهان پوشید.هنگام وفات پدر محمود طرزی ۳۵ ساله بود و سه دختر داشت: خیریه ۸ ساله٬ حوریه ۶ ساله و ثریا ۲ ساله.
محمود طرزی در سالهای دوری از وطن اندوخته های زیاد فرهنگی و علمی اندوخته بود و همواره در تلاش بود تا این گنجینه های فکری اش را در راه ترقی و اعتلای افغانستان بکار بندد.
وی مؤثرترین راه استفاده از این اندوخته های فرهنگی و علمی را به نفع میهن درک و در راه ایجاد فضای مساعد این مأمول سعی شباروزی می نمود.