سوختیم : شعر زیبا از مسعود زراب

در جنگ دين و مذهب و فرهنگ سوختيم

دردا چه بى گناه درين جنگ سوختيم

سوگند مى خورم كه تمامش بهانه بود

با نام غيرت و شرف و ننگ سوختيم

خاكستريم و در دل ما قوغ آتش است

ما با جبين باز و دلِ تنگ سوختيم

از ساده گى به روى جبينِ شكسته رنگ

صد رنگ تاپه خورده و صد رنگ سوختيم

تيمور به خون كشيد و عمر كُشت و هم شكست

از ديدِ كور و از روشِ لنگ سوختيم

در مجمر فسونگرىِ  فتنه جوى ها

با چال و مكر و حيله و نيرنگ سوختيم

گندم دليم و چرخ فلك آسياب ماست

ما در ميان هفت سيه سنگ سوختيم

بزم طرب كجا شد و مطرب كجا، زراب

با سازِ تار و طبل و نى و چنگ سوختيم

٢٣ ثور ١٣٩٥

١٢ مى ٢٠١٦

كابل

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.