
در جنگ دين و مذهب و فرهنگ سوختيم
دردا چه بى گناه درين جنگ سوختيم
سوگند مى خورم كه تمامش بهانه بود
با نام غيرت و شرف و ننگ سوختيم
خاكستريم و در دل ما قوغ آتش است
ما با جبين باز و دلِ تنگ سوختيم
از ساده گى به روى جبينِ شكسته رنگ
صد رنگ تاپه خورده و صد رنگ سوختيم
تيمور به خون كشيد و عمر كُشت و هم شكست
از ديدِ كور و از روشِ لنگ سوختيم
در مجمر فسونگرىِ فتنه جوى ها
با چال و مكر و حيله و نيرنگ سوختيم
گندم دليم و چرخ فلك آسياب ماست
ما در ميان هفت سيه سنگ سوختيم
بزم طرب كجا شد و مطرب كجا، زراب
با سازِ تار و طبل و نى و چنگ سوختيم
٢٣ ثور ١٣٩٥
١٢ مى ٢٠١٦
كابل
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.