خطاب به طالب ها : نوشتهء – هارون یوسفی

طالب بگو که آمدنت از کجا شده

کاینسان دلت به وحشت و بر قتل ما شده

تو  اهل باغ وحشی و یا نسل آدمی؟

والله قسم که کار تو کار بلا شده

بنگر چه سان زمین تو آتش گرفته است

بشنو نوای خلق خدا تا کجا شده

یک بار  یاد ماست که با ما چه کرده‌ای 

اعمال تان حکایتِ «یک چار پا»  شده

صد دُره می‌زدی و خدایی نداشتی

گاهی که ساز و مستی ما برملا شده

آثار دُره‌های تو در پیکر من است

بیزار عضو عضو من از «طالبا»  شده

از بس که گفته‌اند که طالب رسیده است 

نرخ دُلاق و چادری‌ آن‌جا طلا شده       

از فیر توپ و راکت و هاوان و دهشکه

بر هر طرف که می‌روی  آتش به پا شده

 بر چهره‌های وحشتِ  آوارگان نگر

گویی  کز آسمانِ هزارم رها شده  

از بس که دود و آتش و خاکستر و غم است

گویی دوباره فاجعه‌ی کربلا شده       

کاکا! برو برو که به ذات خدای پاک 

چیزی که مردم است ز تو نارضا شده

دوران فحش و دُره و شلاق تیر شد 

بنگر که چشم و گوش همه خوب وا شده

هارون یوسفی