سوا از نبشته های تاریخ نویسان کشور در باره زندگی و جنایات نادر ؛ اغای غفوری در کتاب ( سرنشینان – کشتی مرگ ویا زندان ارگ) چشم دید خود را از جریان داخل محبس دهمزنگ چنین بیان میکند:
پریشانی در فضای از زندان مستولی شده بود سپاهیان زندان تا و بالا میرفتند . افرادی را که جدیدا وارد زندان میشد زولانه میکردند. با تماس وارتباط که با مامور زندان به نام سراج الدین خان داشتیم همیشه از جریان داخل زندانی درضمن دید وادید هایش برای ما قصه میکرد . در همان روز نیز وارد اتاق ماشد بعد از نوشیدن گیلاسی از چای سر سخن باز نموده گفت« امروز روز خراب است غلام نبی خان کشته شد. غلام جیلانی خان – برادر او و جان باز خان نائب سالار وشیر احمد فرقه مشر بندی شدند قرار معلوم تعداد زیادی زندانی خواهد شد.»
سخت ناراحت شدم در نیمه های شب نزد دوستم خواجه رفتم او در گوشه اتاق خود نشسته بود .با دود کردن سگرت غم غلط میکرد. اوهم تائيد کرد که امروز اعلیحضرت ساعت 5 عصر غلام نبی خان وبرادرش غلام جیلانی خان وجان باز خان وشیر احمد فرقه مشر را در قصر دلکشا احضار نموده بود.
وقتی غلام نبی خان با اعلیحضرت نادرشاه مواجه گردید . بعد از چند دقیقه مذاکره با غلام نبی خان به سربازانش دستور داد وی را بزنند عساکر گارد شاهی ذریعه قنداق تفنگ های شان وی را کشتند.
سه نفر دیگر را بعد از زولانه بطور علیحده محبوس کردند.»
قرار نظر وی غلام نبی خان دو طرح داشت :
اول – طرح یک کودتا را در سر میپرورانید در صورت موفقیت امان خان را در راس قدرت و خودش بحث صدراعظم وبرادرانش را در وزارت ها جابجا نماید.
دوم: در صورت موفق نشدن به طرح اولی با نادر سازش کند و به برادرانش وظایف سفارت را مهیا کند.
از انجائيکه نادر از وی زرنگ تر بود وی را دستگیر نمود.
«ولی اغای غبار از این دو طرح اغای چرخی در کتابش یاد نکرده صرف تذکر میدهد: اغای چرخی بنابر دعوت نادر همراه با برادرانش وارد ارگ شد بعد از گفتگوی مختصربا نادر به سپاهیانش امر کرد : بزنید عساکر گارد بوی حمله ورشدن در نهایت نادربا عصبانیت فریاد زد« بزنید تا بمیرد» میله های اهنین تفنگ عساکر گار د به پشت و پهلوی وی فرورفت در نتیجه به یک لخته گوشت مبدل شد.» در ادامه اغای غفوری می نویسد« به تعقیب ان در حدود بیش از سی نفر دیگر را نیز به زندان اوردند همه انها را به زنجیر بستن در کابل محشر برپا ه شد .هر خانه که یک نفر از ان ها بندی شد بود. مادر ها – پدر ها – زنها واولاد انها چه زجر میکشند.
چندی قبل گرفتار خانه جنگی ها بودیم خون چه تعداد از جوانان ریخته شد – چه خانه های ویران نگشت هنوز سلسله ان تباهی قطع نگشته زندان ها از محبوسین پر است ودلها ی مردم ازوهم مرگ وبربادی در هراس میباشد- پریشانی – گرانی نرخ ها – سفاکی وبی رحمی حکام و کارداران – بیچاره گی وناتوانی مردم – نا امیدی – جهل -مریضی – عدم موجودیت دوا – غذا – بی امنی – این ها همه به مردم افغانستان بلای مهیب زندگانی است . در این گیر وگرفت معلوم نیست که چه تعداد مردم بی گناه محبوس و چه بلا بر خانواده های شان نازل خواهد گشت محبوسیت چه مصیبت جان گدازیست که مرگ بار ها از ان بهتر میباشد – اتاق های نمناک – زولانه های درشت که هر گوشه ان مانند نیشتری پای انسان را پار ه می کن – در وقت پوشیدن لباس چه مشکلات است . هر بندی باید ترتیب پوشیدن وکشیدن زیرجامه را از محبوسین اموزده سابقه دار بیاموزد . در وقت خواب زولانه چه اله عذاب کننده است که خواب را ازچشم محبوس بیچاره می رباید – چهره های عبوس محافظین وحواله دار ها وزندانبان چقدر اسباب ناراحی برای یک محبوس فراهم مینماید.
نویسنده کتاب حالت روانی یک زندانی را در زمان نادر شاه با چشم دید خود تعریف کرده است.
چنین حالات بد و زندان رفتن ها را مبارزین وروشنفکران کشور که بخاطر تامین عدالت و داد خواهی مبارزه کرده اند بار ها تجربه کرده مزه تلخ انرا چشیده اند .
درعصر کنونی یک رژیم فاسد با حکام خائين ان سقوط کرد جای انرا حاکمیت جهل وتاریک اندیش های عصر تحجر گرفت تکرار تاریخ را به سرو چشم مشاهده میکنیم. در عصر کنونی مبارزه علیه جهل وحشت شکل دیگری بخود گرفته . در این بار زنان قهرمان واز خود گذر پیش قدم این معرکه شده اند.
فریاد مردم و صدای زنان مظلوم کشوررا با فد ا کاری واز خود گذری دربرابر وحشی ترین گروه بلند نموده اند.این امر از بی سابقه ترین شیوه مبارزه علیه جهل و نادانی است.
با عرض حرمت
ادریس اریب
2022-8-17
منابع ماخذ:
کتاب سرنشینان کشتی مرگ ویا زندان ارگ اثر اغای غفوری
جلد دوم کتاب (افغانستان در میسر تاریخ ) اثر غلام محمد غبار
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.