واصف باختری از خلیل روادی، عاکف گوران و صدقی مکری و هارون صدقی شاعران معاصر کُرد، هفده پارچه شعر را در قالبهای نیمایی و سپید، ترجمه کرده است.
این ترجمهها در وضعیتی که ما هنوز از شعر شاعران کُرد شناخت اندکی داریم، شاید هم شناختی نداریم، اهمیت بزرگی دارد. تا جایی که من میپندارم، واصف باختری نخستین شاعر افغانستان است که با چنین ترجمههایی روزنه.یی را به سوی شعر کُردستان کشوده است.
همین ترجمهها نشان میدهد که شعر کُرد با هویت خود از اندیشههای انسانی و آزادیخواهانه لبریز است. شعر مقاومت و پایداری است. شعر ایستادهگی در میدان بزرگ مبارزه است برای آزادی، هویت، تاریخ و فرهنگ.
در کتاب «سفالینهیی بر پیشخوان بلورین فردا» واصف، هفت پارچه شعر خلیل روادی را ترجمه کرده است.
روادی، در شعر «بیگانه» از پریشانی و تنهایی خود میگوید از خود نمادی میسازد تا پریشانی و تنهایی مردم و سرزمین خود را بیان کند. پریشانی و تنهایی او، پریشانی و تنهایی همهگانی است.
مادرم
در «سنندج» زندهگی میکرد
خواهرم در روستای از دیار بکر
وان برادر نیز در اربیل
لیک من – این پارهیی از قلب یک تاریخ، یک تاریخ گم گشته –
سالها شد پایبندی کوچههای تنگ کرکوکم
با چنین انبوههیی از مردم بیدرد و روزان و شبان سرد
من بهسان سرزمین خویش دشمنکام و بد فرجام
من بهسان سرزمین خویش تنهایم
من بهسان سرزمین خویش متروکم
سفالینهیی چند بر پیشخوان بلورین فردا، ۱۳۹۵ ، ص ۴۶۹