دیریست به غربت ز وطن دور و نشستم
ای وای که زیبا وطنم رفت ز دستم
ای دشمن مکار تو ای قاتل مردم
در دست من افتی سر و هم پات شکستم
ای میهن زیبا از تو عمریست که دورم
امید به صلح دارم و هرجاست که هستم
شب ها به خیالت وطن از خواب بدورم
در روز چنان نیز ز اندوهات نرستم
آن روز تو بشناس مرا لایق نفرین
دشمن به سلامت رود از چنگ ز دستم
مهرت نرود از دل من مائمن اجداد
من مست ز پیمانه ی مهرت ز الستم
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
۲۹ اکتبر ۲۰۲۲