خواب شعر زیبا : مسعود زراب

دیشب به خواب  تلخى بسیار گریه کردم

بر خاستم سحرگه، تکرار گریه کردم

دیشب به خواب دیدم کز زنده گی بریدم

در سوگ آرزو ها ناچار گریه کردم

از گیر و دار مردم رفتم به کنج خلوت

دامان غم گرفتم بیخار گریه کردم

از نامرادی دل وز سینه ی پر ارمان

در خواب ناله کردم، بیدار گریه کردم

در چار روز دنیا دیدم هزار شب را

یک بار خنده اما صد بار گریه کردم

تا از لبان سردم زد بوسه خاک مدفن

من از شکست پیمان با یار، گریه کردم

از آسمان چشمم در بستر غم آلود

تا صبحدم زرابا، رگبار گریه کردم