حاجتی نیست به پرسش که چه نام است اینجا
جهل را مسند و بر فقر مقام است اینجا
علم و فضل و هنر و سعی و تفکر ممنوع
آنچه در شرع حلال است؛ حرام است اینجا
ریش زاهد، قلم منشی و فُورم افسر
حلقۀ حزب جوانان، همه دام است اینجا
میِ آزادی و وحدت نرسد از چه به ما ؟
مستبد شیخ صفت دشمن جام است اینجا
ما به سرمنزل مقصود چسان راه بریم؟
راهزن رهبر و خسدُزد امام است اینجا
فکر مجموع در این قافله جز حیرت نیست
زانکه اندر کف یک فرد زمام است اینجا
مگر از صحنه ی بُستان طبیعت دوریم؟
پخته شد میوۀ هر کشور و خام است اینجا
ما از این مدرسه ناکام روانیم چرا ؟
کامجویان همه در جُستن کام است اینجا
بردهگان سرخوش و آزاد به هرجا؛ امّا ـ
ملتی بر در یک شخص غلام است اینجا
دیگران را به فلک سِبقت و دانش به دوام
رفتن ما به عقب هم به دوام است اینجا
بلخیا! نِکبت و اِدبار، ز سستی پیداست
چارۀ این همه یکبار قیام است اینجا
__________________________
(۱۳۳۶/۱۲/۲۸ محبس دهمزنگ
ويران شده ميهن را معمار شويد امروز
طوفان تهاجم را ديوار شويد امروز
شرم است چنين بودن، بايد متحد گرديم
تاريخ نياكان را تكرار شويد امروز
اين جمجمه خرمن ها از كشت نفاق ماست
غفلت زده دهقانان بيدار شويد امروز
ما را كه به دست كم گيرند كمى در ماست
با دست به دستِ هم بسيار شويد امروز
بيگانه پرستان را گوييد كه بيگانه
دلسوز نمى گردد، هشيار شويد امروز
نى جام به جنگ آيد، نى آب شرى دارد
ميخانه ى وحدت را ميخوار شويد امروز
بايد گل خوشبويى در باغ وطن گرديد
تا خار به چشمان اغيار شويد امروز
ويرانه زراب آنگه آباد شود ياران
كز عزم وطن خواهى در كار شويد امروز