گور و گردن؛ شع زیبا ی از : مسعود زراب

دل را شکست شیوه ی از یاد بردنت

همدست دشمنان شده یی، گور و گردنت

دل سوختم به اشک تو غرق بلا شدم

دریای حیله بود مگر گریه کردنت

عکس تو خاطرات مرا تازه می کند

گل های شوخ پیرهن و دور دامنت

پنهان اگر چه ما و تو بستیم وعده ها

گشت آشکار یکسره پیمان شکستنت

بر گور من اگر که تو فریاد سر کنی

بر خاک من قسم که ریا است شیونت

مرغ گرسنه در قفس محنتم زراب

صیاد زهر باد به من آب و ارزنت

۲۴ اگست ۲۰۱۷

۲ سنبله ۱۳۹۶

هالند – زراب