تو خورشید درخشانی جهان‌…شعر از استاد برهان الدین نامق

گمانم ای صنم امروز مست از خانه می‌آیی 

به قتل عاشق مسکین تو بی‌باکانه می‌آیی 

ندارند زور بازوی تورا این جمع معذوران 

بچشم این فقیران شاهی و شاهانه می‌آیی 

خدا را رحم کن بر حال ما ای شوخ شهر آشوب 

شبیخون می زنی از غمزه و از ناز جانانه می‌آیی 

پیِ جان‌بخشی ملک وجود ما از سوی جهان نور 

تو خورشید درخشانی جهان‌تابانه می‌آیی 

پیِ نابودی دیوان و غولان بیابانی 

ایلیک‌بیک گشته‌ای یا اینکه رستمانه می‌آیی 

نباشد هیچکس مثل تو در رفتار خوش‌منظر 

به هر رنگی خرامی، جان من نازدانه می‌آیی 

نامق 1397 خورشیدی