غیر ممکن است شعر طنزی؛ هارون یوسفی

اینجا سرود و ساز و نوا غیرممکن است 

عشق و نشاط و‌عیش و صفا غیرممکن است

این جا هوا مکدر و لب‌ها همه خموش  

گفتار حق به پیش ملا غیرممکن است 

 گویند کارها همه  «OK!» شود پسان

«اوکی» شدن برای شما غیرممکن است

دروازه‌های دانش و فرهنگ بسته‌اید

بی‌درس و بی‌سبق به‌خدا غیر ممکن است

دردِی بزرگ در دل من خانه کرده است

 درمان او به  پول و دوا غیرممکن است

کنج قفس نشسته و بیداد می‌کنیم 

پرواز ما به سوی هوا غیرممکن است

گفتند توبه کن، وَ بیا حرف ما شنو

 گفتم خطا ز جانب ما غیرممکن است

در شهر، محتسب همه جا پرسه می‌زند 

از چشم او فتادن ما غیرممکن است

شعر و سرود و دانش ما خاک و دود شد

فرهنگ بین بی‌سر و پا غیرممکن است

ماندن در انتظار خبرهای خوب و خوش!

والله کنار این خلفا! غیرممکن است

هارون یوسفی

لندن- ۱۴ نوامبر ۲۰۲۳