پرسش : داکتر صاحب گران ارج! با تصويب و انفاذ قانون اساسی جديد درسال 313 خورشيدی )3693 ميادی ( تا حدودی فضای نسبتاً باز سياسی در افغانستان بوجود آمد. به تعقيب اين رويداد تاريخی ، حزب دموکراتيک خلق افغانستان درنتيجۀ کار و فعاليتمثمر کميتۀ تدارک و در پرتو ارزشهای دموکراتيک قانون اساسی، با تدوير نخستين کنگرۀ خويش و تصويب خطوط کلی مرامنامه و اساسنامه و انتخاب اعضای اصلی و علی البدل کميته مرکزی و منشی اول و دوم حزب، اعام موجوديت کرد؛ ولی بعضی از اعضای با اعتبار کميتۀ تدارک درکارتدوير کنگره اشتراک نکرده و ازحزب هم فاصله گرفتند ؛ پيرامون اين موضوع نظريات متفاوتی ارائه شده است. خواهشمندم تا جناب شما بمثابۀ شخصيت سياسی مطرح دراين برهۀ زمان و موسس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ، که خود تاريخ زندۀ اين جريانات هستيد؛ چشم ديد خويش را با هم ميهنان عزيز و بويژه نسل جوان کشور شريک سازيد؟
پاسخ : دراين رابطه دردو دهه ی اخير، در متون کتب و رساله های چاپ شده، مطالب متفاوت و گوناگون درج گرديده است ، که شماری از اين ديدگاهها آنقدر بدبينانه و خاف 3 حقيقت می باشند که خوانش آنها انسان را دلگير می سازد ؛ وليک می توان گفت که رويداد ها درنوشته های شرکت کنندگان » کنگرۀ موسس « بخوبی بازتاب يافته است. محترم سلطان علی کشتمند درکتاب » يادداشتهای سياسی و رويدادهای تاريخی «، ) ج اول و دوم ، صص 311 ـ 313 ( و محترم دستگير پنجشيری در کتاب » ظهور و زوال…« و درمقال » نقش فعال ببرک کارمل درتأسيس جمعيت دموکراتيک خلق « دراين مورد معلومات مفصل ارائه نموده اند. هردو دوست عزيز اعضای اصلی کميته مرکزی حزب ) منتخب کنگرۀ موسس ( می باشند و با شخصيتهای شامل در” کميتۀ تدارک ” در ارتباط تنگاتنگ بودند؛ بدين لحاظ معلومات داده شده از سوی آنان دقيق تر به نظر می رسد. چون خودم در ” کنگرۀ موسس ” اشتراک مستقيم نداشتم ؛ بنابران دربرابر چشم ديد و نوشته های دو شرکت کنندۀ کنگره ، جايی برای ابراز نظر کردن، باقی نمی ماند.
پرسش : طوری که اکادميسين دستگير پنجشيری در مقالی تحت عنوان ” نقش فعال ببرک کارمل درتشکيل جمعيت دموکراتيک خلق ـ بخش چهارم( نوشته است: » دکتر اناهيتا، استاد مير اکبر خيبر، محمد اسماعيل دانش وعبدالقدوس غوربندی در جريان کنگرۀ اول به علل تعصب مردسااری، معاذير قانونی وسفر های خدمتی ، اشتراک فعال ومستقيم نتوانسته بودند . « )1( برمبنای اسناد منتشرۀ حزبی اعضای شرکت کننده درکنگره ازجانب حوزه های سياسی)حوزه ها از حلقات مطالعه ايجاد شده بود(، انتخاب و معرفی می شدند؛ آيا شما هم مسؤوليت چنين حوزه های را برعهده داشتيد؟ آيا درآن زمان ازميان زنان هم تشکل سياسی ای درسطح حوزه وجود داشت ويا خير؟
پاسخ : به تعقيب ايجاد حوزه های سياسی مردان، حلقه های تشکل سياسی جداگانه را بر بنياد خواستهای مبرم زنان ميهن نيز به وجود آورده بوديم و کار و فعاليت ما در مطابقت با اوضاع سياسی و تحليل وضعيت اجتماعی درکشور، به پيش برده می شد ؛ ليکن شوربختانه دراين حصه نيز روحيۀ مرد سااری حاکم بود و امکان تبارز مشخص تر را نداشتيم.
پرسش : علت عدم حضور و شرکت تان را در کنگره ناشی از کدام انگيزه ها می دانيد؟ آيا شرايط تسلط نظام مرد سااری اجازه نمی داد ويا کميتۀ تدارک برخورد محافظه کارانه بعمل آورد؟ ۴
پاسخ : گفته می توانم که هردو عامل ، در محروم ساختنم از حضور و شرکت فعال در »کنگرۀ موسس « نقش بازی نمودند.» کنگره ی موسس « درشرايط نيمه مخفی تدويريافته بود ؛ هنوز آغاز کار تمرين دموکراسی به استناد مواد قانون اساسی جديد، محسوب می گرديد. ترس آن وجو د داشت که نيروهای امنيتی سرکوبگر نظام ، دست به پيگرد بزنند و از تدوير کنگره و تأسيس يک حزب انقابی و تحول طلب جلوگيری بعمل آورند ؛ ليکن اين مسأله نمی توانست دليلی پنداشته شود مبنی برعدم حضور و اشتراک شخصيتهای که از طريق حوزه های سياسی به کنگره معرفی شده بودند ويا اين که با تمسک به آن حق شرکت زنان درکار کنگره سلب می شد.
پرسش : اکادميسين دستگير پنجشيری درکتاب ظهور و زوال… می نگارد:» کميته مرکزی ح. د. خ.ا . با شناخت اهميت سياسی اين همه مسائل، کميسيونی را برای طرح و تدوين اصول مرامی ح. د. خ. ا. موظف ساخت. اين کميسيون از ببرک کارمل، طاهر بدخشی، دستگيرپنجشيری و داکتر شاولی ترکيب يافته بود. پيش نويس اصول مرامی از مجموع مآخذ و اسناد مرامی سازمانهای انقابی منطقه تدوين و توسط منشی کميته مرکزی ح. د.خ. ا. رئيس کميسيون ] ببرک کارمل [ مهيا شده بود. درتمام ماههای زمستان سال 3133 هفته دو تا سه شب روی واژه واژه و سطر سطر آن درمنزل داکتر اناهيتا واقع شيرشاه مينه مباحثات نقادانه و مسؤوانه صورت می گرفت… طرح نهايی از سوی پلنوم کميته مرکزی و جلسه مشورتی با ارايش و پيرايشهای ازم تصويب گرديد. « )3( جناب داکتر صاحب! اگر معلومات بفرماييد که شما هم دراين جلسات بعنوان مشاور به نمايندگی از زنان افغانستان و تهيه کنندۀ برخی مواد ازم، اشتراک می نموديد ويا درحاشيۀ جلسه قرارداشتيد؟ آيا اختاف هاي جدی ای که بعدها بروز کرد، دردرون اين جلسات مطرح ويا عايم آن به مشاهده می رسيد ياخير؟
پاسخ : باکمال تأسف ، يادآور می شوم که بازهم درحاشيه قرارگرفتم و زمينۀ آن را نيافتم تا ديدگاههای خويش را پيرامون وضعيت زندگی نيمی از پيکر جامعه بطرز مشخص ارائه بدارم. يک مطلب جدی و خيلی ها مهم، قابل تذکار دانسته می شود، که حتا ازشمار اعضایکميتۀ تدارک، بودند کسانی که طرفدار تشکل زنان در يک نهاد سياسی و کسب آگاهی اجتماعی آنان، نبودند و نضج يابی و قوام يافتن نهضت حق طلبانۀ زنان عدالتخواه را نمی خواستند.5 هرگاه طرحی به دفاع از حقوق حقه ی زنان درجامعه ، درکار و زندگی روزمره ، در کانون خانواده ، درعرصه ی آموزش و پرورش ، درحمايه از طفل و مادر، در برابری حقوق با مردان وغيره مسائلی که به حيات سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی آنان ارتباط پيدا می کرد؛ پيشکش می شد ، بی محابا دربسا موارد با مخالفتها روبرو می گرديدم.
پرسش : در ” دانشنامۀ آريانا ” از قول منابع متعدد، اما غير دقيق ، عضويت شما در کميته مرکزی ح. د. خ. ا. از سال 3699 قلمداد شده است و در ضمن آمده است که مدت سيزده سال عضويت کميته مرکزی و پنج سال عضويت دفتر سياسی را داشتيد. تا جايی که معلوم است ، اين ديدگاه ازريشه نادرست می باشد. بهتر خواهد بود تا حقيقت را از زبان خود شما بشنويم ؟
پاسخ : طوری که درسطور پيشتر تذکاريافت، بنابر عوامل متعدد از اشتراک در کنگرۀ موسس ، بدُور نگهداشته شدم ؛ ازاين رو درليست انتخاب اعضای اصلی و علی البدل کميته مرکزی ، جايی برای درج اسم من وجود نداشت. پس از انشعاب سال 3139، در يک نشست وسيع کميته مرکزی ح. د.خ. ا )جناح پرچم( ، سليمان ايق طرح نمود که سرنوشت دوکتور راتبزاد چه می شود؟… درپاسخ به اين طرح ، رفيق کارمل اظهار داشت که در اصل بايد درکنگره ی موسس به جمع اعضای کميته مرکزی می پيوست. درهمين جلسه بود که به عضويت اصلی کميته مرکزی ح. د. خ. ا ، پذيرفته شدم و فيصلۀ صادره به تمام حوزه های حزبی اباغ شد.
پرسش : مطلب بنيادی و بسيار اساسی و چشمگير از زمرۀ فعاليتهای خاقانۀ شما،مسألۀ بنيادگذاری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، بمثابۀ يک نهاد اجتماعی خيلی فعال و پرتحرک است که اين آرزوی برحق زنان کشورمان به همت و پشت کار شما براورده شد. در ” دانشنامۀ آريانا ” به نقل قول از لودويک آدمک و با استفاده ازمطالب سالنامۀ افغانستان ) 3111 ـ 3116 ( تذکار رفته است که » سازمان دموکراتيک زنان افغانستان در جوزای 3133 تحت رهبری دکتر اناهيتا راتبزاد بنياد گذاری شد که درکنار حزب دموکراتيک خلق افغانستان فعاليت سياسی می کرد و در اولين کنگره آن سازمان در سال 3699 به عنوان رئيس آن انتخاب شد. «6 خواهشمند است دراين باره و استقامت های کاری سازمان درميان زنان ميهن مان معلومات بيشتر بدهيد؟
پاسخ : درکليه اسناد و مدارک قابل اعتبار و مورد پذيرش مربوط به اين دوره ، تاريخ نگاران، مفسران و تحليلگران سياسی، آگاهان و پژوهشگران مسائل اجتماعی نگاشته اند که سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، همزمان با تأسيس ” جمعيت دموکراتيک خلق افغانستان” ويا چيزی کم و بيش ازآن تاريخ ، پايه گذاری شده است. اما، درسال 3699، کدام گردهمايی به نام کنگرۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، تدويرنيافته است. درارتباط به قسمت دوم سوال شما يادآوری می گردد که روند مبارزات دادخواهانۀ مردم افغانستان در مدت زمان بيشتر از نيم قرن اخير، نمی تواند جدا از پروسه ی کار و پيکار وطنپرستانه در راه رهايی زنان ميهن از ستم قرون وسطايی، به بررسی گرفته شود. بدين مفهوم: سعی و تاش همه جانبه در راه بيداری، آگاهيدهی و بسيج زنان ستمديدۀ افغانستان در يک نهاد اجتماعی ، جزء اينفک مبارزه ی سياسی مترقی درکشور، شمرده شده بود. رونق بخشيدن و سمت و سو دادن به نهضت حق طلبانه ی زنان و دختران ميهن با الهام از سنن پسنديدۀ جنبش بين المللی و دادخواهانه ی زنان جهان، ازهمان لحظه ی نخست پايه گذاری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان و آغاز فعاليتهای اجتماعی آن، هدف اساسی ما را تشکيل می داد که به همت واای مادران ـ خواهران و دختران بيداردل کشور و با تشويق ـ حمايت و پشتيبانی بيدريغ برادران همرزم خود، گامهای استوار را، در اين راستا برداشتيم، با عزم و اراده ی متين به پيش رفتيم و به موفقيتهايی دست يافتيم.
پرسش : جناب شما درانتخابات دورۀ دوازدهم شورای ملی از زمرۀ کانديدان ح. د. خ. ا. بوديد که به سبب اشتراک بی شايبه ی شهروندان کابل و سهمگيری پر رنگ زنان ، ازجمله اعضای سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، درپروسۀ رأيدهی و رفتن به پای صندوق های رأی، شما موفقيت بدست آورديد و منحيث نماينده ی مردم از حوزه ی انتخاباتی نواحی سوم و چهارم شهر کابل ، به پارلمان راه يافتيد. دراين پروسه نقش و کميت مردانی را که درآن شرايط به شما رأی دادند چگونه ارزيابی می نماييد؟ همچنان هرگاه خاطرات فرموش ناشدنی از آن برهۀ تاريخ داشته باشيد، آن را با خوانندگان عزيز شريک سازيد؟ 7
پاسخ : نظر به حکم مادۀ چهل و دوم قانون اساسی جديد سال 3131 کشور، پروسه ی رفتن به پای صندوق های رأی، در ولسی جرگه ازتاريخ 31 سپتمبر آغاز و به روز 13 سپتمبر خاتمه پذيرفت. قبل ازآن، کانديدان برای پيشبرد مبارزات انتخاباتی خويش يک دوره ی سه ماهه را در اختيار داشتند تا به تبليغ برنامه های خود درميان رأی دهندگان بپردازند. کانديدان حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، مطابق به پروگرام منظم و منسجم حزب که به اين مناسبت ترتيب داده شده بود و از “خطوط ُکلی مرامی ح. د. خ.ا ، مصوب کنگرۀ موسس ” مايه گرفته بود، دست به مبارزۀ انتخاباتی درشکل سياسی آن زدند. برای ما جای بس افتخار و مايۀ مسرت بود که فرزندان مردم افغانستان، ازجمله اعضای ح. د. خ. ا باشور و هلهلۀ انقابی، درمرکز و شماری از شهرهای بزرگ و ولسوالی های ديگر دروايات، نخستين بار، در جريان کمپاين انتخابات دورۀ دوازدهم شورا ، با گرفتن درسهای آموزنده از تجربه ی غنامند دورۀ هفتم شورای ملی، دربارۀ ضرورت استقرار حکومت مردم با رأی مردم، بربنياد دمو کراسی ملی؛ برآورده شدن حقوق و آزادی های دموکراتيک شهروندان؛ اتحاد و همبستگی برادرانۀ خلقهای افغانستان براساس اصول برابری حقوق همه افراد جامعه؛ ترقی و پيشرفت اقتصادی ـ اجتماعی برمبنای برنامه ريزی اقتصادی در سکتورهای دولتی و تشويق و حمايت از سرمايه های مختلط و خصوصی و جلب آنها دراعمار جامعه ؛ تعقيب سياست بيطرفی مثبت ـ فعال و صلحجويانه، دفاع از ديتانت ـ صلح جهانی و همزيستی مسالمت آميز؛ پشتيبانی ازجنبشهای آزاديبخش ملی و ضديت با ارتجاع ـ استبداد ـ استعمارـ استثمارـ امپرياليسم… بطرز گسترده، دربين ايه های اجتماعی ، به تبليغ و ترويج پرداختند و توجه مردم را به هدف ها و آرمانهای واای ح. د. خ. ا جلب کردند. اشتراک اعضای بلند پايۀ ح. د. خ. ا بحيث کانديدان دورۀ دوازدهم شورای ملی درسال 3133 ، زمينۀ آن را مساعد ساخت تا با مردم تماسهای نزديک برقرار گردد و نيازمندی شرکت توده ها درحيات سياسی و اجتماعی در جامعه بابرجستگی تبلور يابد. می خواهم خاطرنشان سازم که کميت بزرگی از مردان، يعنی برادران و فرزندان عزيزی که از دادن رأی خويش به اين جانب و ساير کانديدهای اناث دريغ نورزيدند ، وظيفۀ دفاع از حقوق زنان ، حق احترام به يک زن و به يک مادر را درعمل اداء نمودند که يک اصل بسيار ارزشمند شمرده می شود.
پرسش : درمورد حادثۀ سوم عقرب 3133 نظريات متفاوتی ارائه شده است. از اين که اين حادثه در رابطه با نحوۀ جريان ابراز رأی وکا ء ) بگونۀ سری يا علنی (، بر حکومت 8 دکتر محمد يوسف صدراعظم وقت درپيشروی تعمير شورای ملی صورت گرفت؛ ارزو می رود تا شما چشم ديد تان را بحيث وکيل و شاهد معتبر اين رخداد خونين، ابراز بفرماييد؟
پاسخ : مطابق به حکم قانون اساسی، شورا به تاريخ 33 اکتوبر 3691 افتتاح شد و کار جلسات آن آغاز يافت که می بايستی به تاريخ 13 اکتوبر 3691 ، موضوع دادن رأی اعتماد به کابينه ی دوکتور محمد يوسف صدراعظم موظف، مطرح می گرديد. درآن وقتی که در شورا، راجع به طرق رأی دهی مباحثۀ گرم و داغ جريان داشت، شماری از دانشجويان دانشگاه کابل و ساير موسسات تحصيات عالی، دانش آموزان ليسه های مرکز، يکجا با تعدادی از شهروندان شهرکابل، داخل تاار و خارج ازآن، باشور و شوق می خواستند ببينند که آزادی های سياسی و اصول دموکراسی تسجيل يافته درقانون اساسی جديد، درپارلمان نوتشکيل افغانستان، چگونه تطبيق و رعايت می گردد. در روزهای نخست، دانشجويان و دانش آموزان ) پسر و دختر ( در جای های که در داخل تاار به مستمعين اختصاص يافته بود می نشستند و به صحبتها و بيانيه ی وکا ء گوش فرا می دادند. بتاريخ 13 اکتوبر 1 ( 3691 عقرب 3133( صدر اعظم و اعضای کابينۀ جديد به غرض اخذ رأی اعتماد به مجلس شورا حاضرشدند. دراين روز تعداد مستمعين درداخل تاار نسبت به روزهای قبلی، زياد بود و چوکی ها همه پر بودند. اين اولين بار بود که صدراعظم و وزرای نامزد و عدۀ کثيری از وکای شورا با جوانان علاقه مند به سياست و طرفدار آزادی های دموکراتيک، آنهم در پارلمان کشور، روبرو گرديده بودند و نمی دانستند که با اين پديدۀ نو، به چه شيوه رفتار نمايند و با اشتياق روشنفکران ، مبنی بر ارج گذاری به اساسات دموکراسی مندرج درقانون اساسی چگونه برخورد کنند؟ همان بود که عطش نيروهای تحول طلب و تشنه ی دموکراسی با دو برخورد دل سرد کننده ، سرکوب گرديد: ـ وزرای شامل ليست کابينه ی جديد پيشنهادی، به علت حضور پرشمار جوانان درشورا، به رسم اعتراض تاار را ترک گفتند و با مشت محکم به شيوۀ استبدادی، به دهن دموکراسی کوبيدند؛ ـ وکای که از آزادی های سياسی و از رعايت اصول دموکراسی و احترام به آزادی های دموکراتيک مردم، بيزار بودند؛ پيشنهاد کردند تا جلسه ی رأی اعتماد به حکومت موظف، 9 سری گردد و از ورود دانشجويان و دانش آموزان به داخل تاار شورا، جلوگيری بعمل آيد. پيشنهاد به اکثريت آراء تاييد شد و علنی بودن رأی اعتمار و خواست برحق مردم، فدای تحمل ناپذيری آزادی های دموکراتيک و پا گذاشتن باای اصول دموکراسی گرديد. راجع به رويدادهای آن روز و حادثه ی خونين مورخ سوم عقرب 11 (3133 اکتوبر 3691( ، بقدر کافی نگاشته شده است. فقط قابل تذکار می دانم که خروش مسالمت آميز نيروهای تحول طلب، شرکت گسترده و چشمگير نسل جوان و شهروندان کابل در گردهمايی ها و راه پيمايی ها دراين روز تاريخی، بنياد ارتجاع، استبداد و بيدادگران را تکان شديد داد که درمقابل سردار مغرور، جنرال عبدالولی با آتش گلوله ها و ريختن خون جوانان ميهن، دست به عقده گشايی زده، اين رويداد خونين را دردل تاريخ افغانستان ثبت نمود.
پرسش : دردوران دموکراسی معروف به دهۀ قانون اساسی، خاف کليه موازين حقوقی و انسانی و بدون رعايت مصونيت پارلمانی وکای انتخابی مردم، درداخل تاار شورا در جريان نشست رسمی نمايندگان ، بجان اعضای فرکسيون پارلمانی ح. د. خ. ا. بشکل وحشيانه حملۀ فزيکی صورت گرفت و رئيس و اعضای فرکسيون ، ازجمله شما نيز بشدت مجروح شديد. اگر زحمت نمی شود توضيح بفرماييد که اين حادثه بدستور شاه و عمال وابسته به سلطنت صورت گرفته بود ويا حاميان امپرياليستی آنان نيز درآن نقش داشتند؟
پاسخ : بتاريخ 1 قوس 3131 ) نومبر 3699( بودجۀ عادی و انکشافی دولت، در جلسه ی ويژه ی شورا به بحث گذاشته شد. رفيق ببرک کارمل روی شاخص بودجوی وزارت دربار سلطنتی که مبالغ هنگفتی را احتوا می نمود، بسيار دقيق و با ديد نقادانه صحبت نمود. درهنگامی که ) 19 نومبر 3699( بيانيه ی رفيق کارمل بابرجسته ساختن جزئيات بودجه ی وزارت دربار ادامه داشت، وکلای وابسته به دربار و مدافع منافع محافل بيدادگر، اين تحليل علمی بر تخصيص بودجوی را ، مداخله درامورسلطنت دانستند و خشمگينانه فضای شورا را متشنج کردند تا اين که سردار عبدالرشيد وکيل ولسوالی پلخمری دستورداد و وکای مرتجع خوش خدمت )!(، به سرکردگی غام ربانی وکيل باا مرغاب وايت بادغيس ، به فراکسيون پارلمانی ح. د. خ. ا، بطرز وحشيانه حمله نمودند و ما از اثر لت و کوب و ضرب و شتم غيرانسانی اين دشمنان آزادی و پامالگر حقوق حقۀ مردم افغانستان، به شدت زخمی شديم و در بيمارستان صدری ابن سينا، بستری گرديديم. درآن روز ، وضعيت بوجود آمده درتاارشورا نشان می داد که توطئه خيلی ها عميق است و نقشۀ حمله بر اعضای فراکسيون پارلمانی ح. د. خ. ا، از قبل طراحی شده بود ، که 10 خاف ارزشهای دموکراتيک مندرج درقانون اساسی و بدون درنظرداشت مصونيت پارلمانی نمايدگان واقعی و انتخابی مردم و پامال کردن کرامت انسانی، در معرض اجراء قرار گرفت. جريان حادثه گواه برآن است، که دراين توطئه همه نقش داشتند: هم شاه ، هم عمال وابسته به سلطنت و هم حاميان امپرياليستی آنان .
پرسش : سلطان علی کشتمند در کتاب ، يادداشتهای سياسی… نوشته است : » … سازمان دموکراتيک زنان افغانستان که کم و بيش همزمان و همگام با حزب دموکراتيک خلق افغانستان ايجاد شده و پس از انشعاب ] سال 3139[ درتحت رهبری دوکتور اناهيتا راتبزاد دربست به جناح پرچميها پيوسته بود و همچنان سازمان دموکراتيک جوانان افغانستان که درجنب حزب تشکيل گرديد، پذيرش اعضای جديد را به حزب معرفی و توصيه مينمودند. « ) 1 درآن زمان سازمان دموکراتيک زنان افغانستان بعنوان يک نهاد اجتماعی، صرف مدافع حقوق زنان کشور بود ويا در مجموع از منافع تمام زحمتکشان ميهن اعم از مرد و زن حمايت و دفاع می نمود. همچنان نقش و جايگاه شما بمثابۀ رهبر اين سازمان بزرگ اجتماعی درکادر رهبری جناح پرچم حزب و تصميم گيری ها، بعد از انشعاب سال 3139 در کدام حد و چگونه بود ؟
پاسخ : فعاليت پيکارجويانه در راه آزادی ، دموکراسی، صلح ، ترقی ، پيشرفت و عدالت اجتماعی، يک اصل پذيرفته شده درنزد همه نهاد های سياسی و اجتماعی مترقی و تجددگرا، شمرده می شود. ضديت با استبداد، ارتجاع، استعمار ) کهنه و نو ( ، استثمار، نژادپرستی ، امپرياليسم… و مبارزه به مقصد رهايی ازستم طبقاتی و جنسی ، هدفی جز دستيابی به برابری و عدالت اجتماعی و حصول حقوق حقه ی سياسی و اقتصادی و اجتماعی، چيز ديگری را دنبال نمی کند. ازاين رو مبارزه ی توده ای سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، جزء انفکاک ناپذير پروسه ی نبرد عادانۀ مردم ميهن مان به حساب می آمد و از منافع تمام زحمتکشان ) مرد و زن ( کشور دفاع می نمود. درپاسخ به قسمت دوم سوال شما بايد گفت که بعد از انشعاب سال 3139، در رابطه به کار و فعاليت سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، طرزديد مردساارانه ، کم و بيش رفع شده بود؛ ليکن با آنهم مشکاتی وجود داشت که بايست با آن دست و پنجه نرم می کرديم. 11
پرسش : داکتر صاحب گرامی! شما درحالی که درانتخابات دورۀ دوازدهم باکسب آراء بيشتر ازتمامی رقبای انتخاباتی روانۀ پارلمان شديد و چهار سال هم خوب درخشيديد. درحالی که رهبر يک سازمان بزرگ اجتماعی نيز بوديد؛ چرا خود را در انتخابات دورۀ سيزدهم شورای ملی کانديد نکرديد؟ آيا علت آن افزايش حجم کار درسازمان زنان بود ويا رهبری حزب بنابر حادثه ای که قباً درشورا اتفاق افتاد ، مانع کانديداتوری شما شدند؟
پاسخ : تجربۀ انتخابات دوره ی دوازدهم شورا خيلی ها آموزنده بود. دراين دورۀ تقنينی درمقابل دسايس و توطئه های گوناگون ، مقاومت و ايستادگی صورت گرفت و پانهای شوم دشمنان مردم افغانستان خنثی ساخته شد. دو رويداد : 3ـ حادثه ی تاريخی سوم عقرب 3133 ؛ 1ـ حمله ی و حشيانه به جان اعضای فراکسيون پارلمانی ح. د. خ.ا در شورا ، به حزب ما ـ همچنان به سازمان دموکراتيک زنان و به کليه نيروهای ترقيخواه و وطنپرست کشور، اعتبار و پرستيژ قابل ماحظه ای بخشيد. کسب محبوبيت درميان نسل بالنده و جوان و رو آوردن تعداد زيادی از آگاهان سياسی به سوی حزب و سازمان زنان، سبب آن گرديد تا درحجم کار و فعاليت های سياسی و اجتماعی ما افزوده شود و انجام وظايف ثقلت و تمرکز بيشتر پيدا کند. مزيد بر افزايش حجم کار درفعاليتهای سياسی و اجتماعی ما، يک موضوع ديگر نيز در مسأله ی انصراف من از اشتراک درانتخابات دورۀ سيزدهم نقش داشت و آن اين که هرگاه دو کادر رهبری حزب در شهرکابل کانديد می گرديدند؛ درآن صورت رأی دهندگان حين رفتن به پای صندوقهای رأی ، تعدادی به رفيق کارمل و شماری به اين جانب رأی خويش را می ريختند؛ درآن حالت با تقسيم شدن رأی ها به دو کانديد حزب، شانس موفقيت هردو پايين می آمد. غير از آنچه در باا گفته شد ، هيچ حرف ديگری در ميان نبود.
پرسش : درمورد انتخابات دورۀ سيزدهم شورای ملی ، مداخلۀ دولت درجريان انتخابات وزندانی شدن يک عضو رهبری حزب و سه کانديد برندۀ انتخابات ، نظريات متفاوت وجود دارد. ازآن جايی که شما بمثابۀ عضو هيأت رهبری حزب و رهبرسازمان دموکراتيک زنان افغانستان، درجريان انتخابات بحيث ناظر و فعال سياسی اشتراک داشتيد؛ اگر چشم ديد خود را برای خواننده گان بيان نماييد بر ما منت می گذاريد؟12
پاسخ : انتخابات دورۀ سيزدهم شورا دريک وضعيت بسيار پيچيده و نامطلوب به راه انداخته شد: از يک طرف ارتجاع کهنه کار و ماکان ستمگر دوچشمه و باگوشهای باز ، روند انکشاف اوضاع سياسی را درکشور زير مراقبت داشتند ؛ ازسوی ديگر به تحريک محافل سياه و عقبگرا می پرداختند تا درمقابل نيروهای سياسی ترقيخواه و وطنپرست صف آرايی کنند و دست به دسيسه و توطئه بزنند. هرچند تجربه ی دورۀ دوازدهم موجود بود و سطح آگاهی سياسی فرزندان اصيل مردم نيز نسبت به گذشته در وضع نسبی خوبی قرارداشت ؛ ليکن به هراندازه که بين نيروهای آگاه و مترقی نزديکی و تفاهم ايجاد می شد ، به همان اندازه محافل حاکمه ، مرتجعين دست راستی و نمايندگان ارتجاع سياه هارتر می شدند تا توطئه چينی کنند و مشکل آفرينی نمايند. اگر به برگه های تاريخ مراجعه صورت گيرد، دشواری های را که نمايندگان واقعی مردم دردوره ی هفتم شورا ) وکای مربوط به حزب خلق بشمول شادروان محمودی و وکای حزب وطن، ازجمله زنده ياد غبار( به آن سردچار بودند، دردوره ی سيزدهم نيز چنين اتفاق افتيد. نيرنگی را که حکومت و مرتجعين وابسته به حکومت دردوره ی هشتم شورای ملی درمقابل کانديدهای مترقی مدافع منافع زحمتکشان ميهن بکار گرفتند و با دسايس و لطايف الحيل ، از ورود عبد الرحمان محمودی و مير غام محمد غبار به پارلمان جلوگيری نمودند؛ دردوره ی سيزدهم شورا عين مسأله در حصۀ کانديدان ح. د. خ. ا، نيز تکرار شد. مؤجز اين که ساختار نظام سياسی و بافت اجتماعی افغانستان طوری بود که به سبب مداخله ی علنی حکومت ، شايسته ترين فرزندان ميهن که از منافع واقعی مردم دفاع و نمايندگی می کردند، با ايجاد توطئه ها ، به پارلمان راه نيابند.
پرسش: نقش جريدۀ پرچم را در زمينۀ دفاع از حقوق و آزادی های دموکراتيک مردم؛ در انتشار انديشه های پيشرو عصرما؛ در رشد و تکامل جنبش عدالتخواه کشور؛ در بازتاب خواستها و مطالبات برحق سياسی ـ اقتصای و اجتماعی زحمتکشان ميهن؛ درافشای ماهيت و چهره حقيقی حکومتهای فاسد، گروهها و محافل ارتجاعی ضدملی و حاميان بين المللی آنها و سرانجام، در معرفی و ارتقای سطح اعتبار اعضای حزب درنزد مردم افغانستان و جهان ، چگونه ارزيابی می نماييد؟
پاسخ : هفته نامه ی ” پرچم ” ، » ناشر انديشه های دموکراتيک خلق افغانستان « ، ارگان نشراتی ح. د. خ. ا ، ادامه دهنده ی خط نشراتی جريدۀ ” خلق ” ، مشعل درخشانی بود که پس از انشعاب سال 3139 اقبال چاپ يافت و با جسارت ازوضع رقتبار زندگی 13 اقتصادی ـ اجتماعی زحمتکشان ميهن و از عقب افتادگی شديد جامعه، ناشی از تسلط ارتجاع فئودالی و استبداد و بيدادگری محافل حاکمه ی کشور، سخن گفت. در جريدۀ پرچم هدف های جنبش ملی دموکراتيک درافغانستان و وظايفی که بايست دراين مرحله به سررسانيده شود، باتفصيل تشريح و توضيح گرديد و پيرامون مبارزه در راه ايجاد حکومت دموکراسی ملی، بربنياد تشکيل جبهۀ وسيع متحد دموکراتيک و ملی ضد فئودالی و ضد امپرياليستی، حرف های دقيق و روشن انعکاس داده شد. درتحت همين عنوان بود که درجريدۀ پرچم راجع به مشکات عديده ای که دامنگير توده های مردم درسراسر کشور بود، تحليل های درست صورت می گرفت و وضعيت سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی در افغانستان به بررسی گرفته می شد و بديل برون رفت ازحالت موجود ارائه می گرديد و روی هدف های استراتژيک و غايی صحبت بعمل می آمد. جريدۀ ” پرچم ” درکنار ساير نشريه های ملی و دموکراتيک و ترقيخواه کشور، در بيداری اذهان عامه وارتقای سطح آگاهی سياسی اعضای رزمندۀ حزب و همه ی وطنپرستان ميهن ، وظايف خود را بخوبی انجام داد؛ خوش درخشيد و نقش ارزنده ای را ، ايفاء کرد. جريدۀ ” پرچم ” به نشر مطالبی در رابطه به اصول مبارزۀ طبقاتی، حل اصولی پرابلم های ملی ؛ درمورد مسائل حاد بين المللی و پروسه ی مبارزۀ خلقهای جهان برضد استعمار )کهنه و نو( ـ استثمار، ارتجاع جهانی و امپرياليسم بين المللی، اپارتايد ، صهيونيسم… پرداخت ؛ از صلح ، آزادی ، دموکراسی ، ترقی ، پيشرفت و عدالت اجتماعی درجهان ؛ از همزيستی مسالمت آميز؛ از جنبشهای رهايی بخش ملی و نهضت های کارگری دفاع و پشتيبانی نمود…. پس می توان گفت که جريده ی” پرچم ” بهترين وسيله ی تبليغ و ترويج انديشه های عدالتخواهی ، ترقی و پيشرفت اجتماعی و مهمترين ساح بران مبارزه در زمينۀ افشای فعاليت های ضد انسانی دشمنان داخلی و بين المللی حزب ما و مردم افغانستان بود.
پرسش : توقيف جريدۀ پرچم، برمبنای کدام عوامل زيرين صورت گرفت؟ ـ مداخلۀ کشورهای خارجی ، ازجمله امريکا و انگليس و سازمانهای استخباراتی آنها؛ـ سراسيمگی محافل حاکمه کشور ، بويژه جناح های سکون پرست و سرکوبگر سلطنت؟ فعاليتهای اطاعاتی خرابکارانه ی سازمانهای استخباراتی منطقه ، داير بر تحريک ارتجاع سياه ويا تبليغات گروههای راست و چپ افراطی؟14
پاسخ : در توقيف جريده ی ” پرچم ” ، تمامی نکاتی را که شما به آنها اشاره نموديد، نقش داشتند؛ يعنی همه گروههای ارتجاعی، محافل حاکمۀ ستمگر داخلی ، ارتجاع منطقه و ابرقدرتهای غارتگر بين المللی که جريدۀ پرچم اعمال جنايتبار آنها را افشاء می نمود، نشرات بيشتر اين ساح بران حزب و زحمتکشان افغانستان را تحمل کرده نتوانستند .
پرسش : در دهه ی قانون اساسی ، درنتيجۀ فعاليتهای گسترده و ابتکارات سازندۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،از هشتم مارچ بعنوان روز همبستگی بين المللی زنان جهان ، در آغاز در کابل و سپس درتعدادی از مراکز وايات ، طی مارشهای پرشکوه، محافل و گرد همايی های شاندار ، تجليل و گرامی داشت بعمل می آمد. لطف فرموده بهترين خاطرات ماندگار خويش را از آن روزها بيان بداريد؟
پاسخ : درافغانستان عزيز، نهضت نسوان سابقه ی نزديک به يک صد سال دارد. برای اولين بار، ملکه ثريا در بارۀ ضرورت رفع حجاب زنان، در نشريۀ امان افغان نوشت. درجرگۀ پغمان ) از 9 ـ 33 سنبله 3139 مطابق 11 اگست الی 1 سپتمبر 3611( بود که راجع به حقوق نسوان سخن زده شد و موضوع وضع قيود بر تعدد زوجات ) يک مرد درعين زمان نبايد چند همسر داشته باشد ( و تعيين حد اقل سن ازدواج ، مطرح گرديد. درهمين وقت بود که دختران جوان ميهن به غرض کسب آموزش علم به ترکيه اعزام شدند و از دادن حق آزادی برای زنان صحبت بعمل آمد. بدين شکل ديده می شود که در کشورما مبارزه درراه نهضت نسوان، ريشه ی در گذشته دارد ؛ هر چند دستاوردها خيلی اندک ويا هيچ نبود ؛ وليک نطفه های اوليه گذاشته شده بود که سرمشق آيندگان قرارگرفت. متأسفانه پس از سقوط دولت جوان امان هللا خان ، چند سالی ) الی تأسيس سناتوريم نسوان در کابل در سال 3619 ( باای زندگی زنان افغانستان ظلمت سايه افگند و حکومت از رفتن و شموليت دختران درمدارس ابتدايی نوبنياد، جلوگيری بعمل آورد و سواد آموزی زنان را کفر و الحاد دانست. اين تنها زمانی که حکومت، کار تجديد نظر درپروگرامها و لوايح معارف را روی دست گرفت، به تاسيس مدارس برای دختران نيز مجال داده شد و درسال 3633 ليسۀ زنانۀ کابل افتتاح گرديد.15 بعد از پايان جنگ جهانی دوم ، دردورۀ صدارت شاه محمود خان بود که تعداد مکاتب دخترانه بيشترشد. موسسۀ نسوان درسال 3639 بوجود آمد و مجلۀ ” ميرمن ” به نشرات آغاز نمود. و اما، سنت فرخنده ی هشتم مارچ پس ازسال 3633 درسطح جهان رسميت پيداکرد و بحيث روز بين المللی زنان شناخته شد. درطول صد سال گذشته، زنان جهان ) ازجمله در افغانستان عزيز ( به مقصد نجات از ستم طبقاتی و جنسی، بخاطر حصول حقوق حقۀ خويش ، با تحجر فکری و انديشه يی ، با استبداد ـ ارتجاع ـ استعمار ـ استثمار ـ نژاد پرستی ـ امپرياليسم … مبارزه نموده اند و دستاوردهای را نصيب شده اند. در دهه های چهل ، پنجاه و شصت خورشيدی ، درافغانستان از روز هشتم مارچ ، بوسيلۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ، تجليل و بزرگداشت بعمل می آمد و از آغاز کار، زنان و دختران آگاه و پيشتاز ميهن مان ، قادر گرديدند که برمحور انديشه های جنبش روشنگری و فعاليتهای روشنفکری ، کتله های وسيع زنان را به دور هدف های سترگ انساندوستانه ی اين روز، جمع و سازمان بخشند. بهترين خاطرۀ خود را از هشتم مارچ در سيمای ، تأمين تماسها و برقراری روابط دوستانه و صميمانه با همه ی مادران ـ خواهران و دختران ميهنم می بينم.
پرسش : داکتر صاحب بزرگوار! دردهۀ دموکراسی ، ساير احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی فعاليت داشتند ؛ علی رغم اين که پيرامون ديدگاهها و فعاليتهای آنها نظرياتی ارائه شده است ؛ اما شماری ازنويسندگان از ديد خود راجع به خاستگاه ، انديشه و فعاليت آنها داوری کرده اند. ارزومندم تا شما بمثابۀ شخصيت متعادل و ژرف نگر ، ديدگاه خود را دراين باره، ابراز نماييد؟
پاسخ : دراين برهه ی ازتاريخ کشور، هريک از نهادها ـ سازمانها و حزب های سياسی مترقی و عدالتخواه ، به اندازه و سهم خود ، درامر بيداری مردم ، نقش شايستۀ خويش را ايفاء نمودند و در دفاع از منافع زحمتکشان و مصالح عليای سرزمين آبايی مان وظيفۀ وطنپرستانۀ شان را اداء کردند. اين هم واضح است که هرکدام راه و رسم مربوط به خود را داشتند؛ ليکن گاه گاهی روی مسائل مهم و حياتی ، ميان کليه ترقيخواهان، تفاهم های نسبی بوجود می آمد.16
پرسش : طوری که همگان اطاع دارند، قانون احزاب سياسی از طرف هردو مجلس پارلمان افغانستان تصويب و غرض توشيح به پادشاه ارسال گرديد. اما شاه اين قانون را که فعاليت تمام احزاب سياسی را قانونمند می ساخت و راه را جهت نهادينه کردن نظام دموکراسی هموار می نمود، توشيح نکرد. شما علت اين برخورد سلطنت را پيرامون جلوگيری ازفعاليت قانونی احزاب سياسی و بالنتيجه تشکيل حکومتهای بدون پشتيبانۀ حزبی، در چه می بينيد؟
پاسخ : قانون احزاب ، به مانند قانون انتخابات و قانون مطبوعات ، متمم قانون اساسی، بوده اند . دو قانون ) دوم و سوم ( در دورۀ انتقالی توسط فرمان تقنينی نافذ گرديد؛ ليکن قانون احزاب سياسی به طاق نسيان گذاشته شد. حکومت های دهه ی قانون اساسی، با تشکيل احزاب سياسی درعمل مخالفت می ورزيدند. زيرا چنان طرز تفکر وجود داشت که حزب های نوتأسيس، شايد درانتخابات اکثريت کرسی های پارلمان را بدست آورند و در رقابت با حکومت قرار گيرند. از اين رو آگاهانه درزمينۀ تصويب، توشيح و انفاذ آن مخالفت و کارشکنی می نمودند. از سوی ديگر شاه حاضر نبود تا درپای سندی امضاء بگذارد که درآينده در راه توقعات اعضای خاندان شاهی سدی ايجاد گردد و آزاردهنده تمام شود.
پرسش : درمجموع برداشت شما از ارزشهای مندرج در قانون اساسی سال 3131 ؛ نتايج دهه ی دموکراسی دوران سلطنت محمد ظاهرشاه و حکومت های غير حزبی آن بر چی منوال می باشد واين دوره را چگونه ارزيابی می نماييد.
پاسخ : قانون اساسی بعد از توشيح ازجانب شاه ) نهم ميزان 3131 ـ اول اکتوبر 3693 ( با آغاز کار حکومت دردورۀ انتقالی در معرض تطبيق قرارگرفت. تصويب و اعام قانون اساسی در مجموع و به تناسب قوانين گذشته گام مهمی به سوی دموکراسی شمرده می شد و اصل تفکيک قوای سه گانۀ دولت ) اجرائيه، تقنينيه و قضاويه( در آن مسجل شده بود و در مواردی هم صاحيت پادشاه را محدود و دست اعضای خاندان شاهی را از مداخله در امور حکومت کوتاه می ساخت. درقانون اساسی پاره ای از ارزشهای دموکراتيک گنجانيده شده بود؛ ليکن جلوگيری از تشکيل قانونی احزاب سياسی ، که عماً صورت گرفت، نمی توانست مانع زير سوال بردن آنگردد. 1 برای اولين بار برمبنای اين قانون چهار زن : رقيه ابوبکر ) ازکابل (، خديجه احراری )از هرات ( ، معصومه عصمتی ) از معروف قندهار ( و اين جانب ، به پارلمان راه يافتند. اما نبايد فراموش کرد که چگونگی تطبيق قانون بطور يکسان و رعايت ارزش ها و اصول دموکراتيک آن در زندگی افراد جامعه ، بايد ماک قضاوت باشد، نه آنچه با کلمات و افاده های زيبا به روی صفحۀ کاغذ ريخته شده است. در دوران حکومت های دهۀ قانون اساسی ، درپهلوی اين که کارهای انجام يافت؛ وليک کليه مظاهری که با منافع حياتی توده های مردم و مصالح عليای کشور درتناقض بود، نيزوجود داشت: افغانستان به گونۀ بيرحمانه عقب نگهداشته شد؛ مناسبات توليدی پوسيده و استثمار گرانه حفظ گرديد؛ استبداد، بی عدالتی، قانون شکنی، بيروکراسی، آزار مردم، فقر اقتصادی، بيکاری، مرض، بی سوادی، بی سرپناهی، درهمه جای کشور بيداد می کرد؛ رشوه گيری، اختاس ، دستبرد به دارايی های عامه، چور و چپاول، قاچاق و غارتگری بی حساب صورت می گرفت؛ مردم از ظلم و تعدی اربابان و حکام محلی به جان آمده بودند و دهها و صدها موضوع ديگر تجاوز به جان و منافع توده های مردم و ميهن ….
پايان بخش دوم
مآخذ :
1 ـ مقالۀ اکاد ميسين دستگير پنجشيری ، منتشره ی سايت آريايی سال 1336 .
3 ـ کتاب ظهور و زوال… مؤلف دستگير پنجشيری ج ـ 3، صص 396ـ 391.
1 ـ يادداشتهای سياسی… سلطان علی کشتمند ج ، 3 ـ 1، ص 313 .
www.sapidadam.com