تجدید تعریف و شناخت انسان در اثر« گوهر اصیل آدمی »

 

عبدالکریم  فهیمی  عبدالکریم  فهیمی  

در این روز ها، اثر گوهر اصیل آدمی همه جا غوغا را برپا کرده است  راستی در ین روزها در محافل روشنفکری و در بین محصلان اثر «گوهر اصیل آدمی » غوغا را برپا  کرده است. از کابل محصلین  برایم زنگ زده بودند ؛ البته کل محصلان علاقمند که مرا نمی شناسند, و در ریاست معارف روزی که آنجا بودم خیلی تبصره بود؛ و در لیسه افغان- ترک هم  …به همین خاطر من خواستم که این متن خویشرا در رسانه های برونمرزی نیز بدست نشربسپارم که مفید واقع خواهد شد. بنده بخت آن را داشتم که یک مرور ابتدایی بر اثر گوهر اصیل آدمی که نویسنده آن عالم افتخار است داشته باشم و در همان حد تصور میکنم  درک درست آثر گوهر اصیل آدمی در حقیقت تجدید حیات دوباره انسان در عصر جدید را الهام میدهد باکمک تجارب متراکم عینی و اندیشه ای بشری و بخصوص داده های  ابر لابراتواریکه عالم افتخار توانسته انرا کشف کند و مورد استفاده قرار دهد ؛ ازاین حیوان تکامل یافته (بشر)  تعریف جدید- شناخت جدید- نگرش جدید – امید جدید عرضه بدارد تا جایکه درین کتاب تذکر یافته  در طول تاریخ بشری گوهر آدمی ( موهبتی که تصور کنم تنها در فرهنگ شرق ازگذشته ها مطرح بوده ) بزرگترین صدمات را متقبل شده که جبرانش دانش مضاعف و صرف انرژی مضاعف متقابل جهانی – تاریخی می طلبد ؛ امر عظیم و خطیری که  این اثر همانسو ها و همان راه ها و روش ها و وسایل را قسم هنری و اسطوره ای متبارز میسازد . به نظر من از وقتیکه قابیل ، هابیل را به شکل ناجوان مردانه هلاک کرد این صدمات جبران ناپذیر آغاز شد. قهرمانان تاریخ یعنی پیامبران و اندیشمندان بزرگ با استفاده از متن دین و عقل در طول تاریخ بشری خواستند که این صدمات بزرگ را به نحوی جبیره کنند یا از وخامت آن بکاهند (توحید- عدالت- آزادی بیشترین کار پیامبران در زمان خودش بوده)، اما بنا بر کم رشدی عمومی و ابتلای بشر به غرایز، تلاش و فداکاری قهرمانان تاریخ هم نتوانست که همین صدمه ها (شرک- بی عدالتی-  نفاق- زراندوزی – استثمار – استعمار- استکبار…) را کاملا جبران کند.  افتخار در 30 سال اخیر عمرش با تجارب عمیق و موشکافانه این را درک کرد که ایدیولوژی ها، مکتب ها، رسم ها و آیین ها بیشتر کاربردش بخاطر منافع زمانی و تاریخی بوده نه ازلی و ذاتی … بنا کار را از صفر شروع کرد… یعنی انسان کی است؟ و مقصد و مبدا چی است؟ و چرا قهرمانان تاریخ بنا بر ملحوظاتی عرضی و تاریخی نتوانسته که همه ابعاد “انسان” را کلا بشکل ساینتیفیک مطالعه  و حلاجی کند و جواب قانع بخش دهد و ده ها سوال دیگر…سوال اینجاست که آیا با طرح و نگرش گوهر اصیل آدمی ، انسان (حیوان تکامل یافته) میتواند به قله معراج هستی برسد یا به عبارت ساده تر این اندیشه ژرف ؛ استعداد و توان تغییر در رفتار و عقیده بشریت را داراست و می تواند کمک کند که این گوهر آدمی از نو تجدید بنا شود… یا اینکه این آثر مثل دیگر آثار اندیشمندان بشکل انتزاعی در قفسچه ها نگهدارای خواهد شد و از احاد بشر پنهان و دور و نادسترس نگهداشته خواهد شد… سوال دیگر این است که بشر ذاتا عرضی و تاریخی است یعنی ضرورت به بقا دارد و این موجب رقابت – عرضه و تولید.. (تنازع-بقا) میگردد و آیا میشود که این بشر عرضی و تاریخی را خصوصا در ین شرایطیکه غارت گران اندیشه و انحصارگرایان عقیده، گوهر اصیل انسانی را دارد هر روز به شکل آگاهانه و ناخود آگاه نابود میکنند – نجات بدهد….؟ کثرت گرایی یا پلورالیسم از موضوعاتی دیگریست که باید بالایش مکث کرد آیا میشود بشریت را که خالقش با تفاوت های  جغرافیایی- مذهبی خلق کرده ، در مورد رسیدن به  گوهر آدمی به یک نتیجه رسید…؟ کادالفقران یکون کفرا : فقر انسان را به کفر و به زبونی میکشاند (البته فقر مادی ). آیا انحصارگران  و تولید کننده گان موتور های جنگی و نابودکننده گان محیط زیست هنوز در کمین نابود ساختن این گوهر از  ایکسترمیزم ِ اسلامی استفاده اعظمی نمیکنند…؟ گر چه خلق ِ آثر گوهر اصیل آدمی با چنین عظمت در تاریخ افغانستان کمنظیر است، اما آیا ساینس و علم تجربی قبول خواهد کرد که گوهر اصیل آدمی بالاخره در قطب شمال  سلامت خود را باز یابد… من شخصا این را فراتاریخی و اسطوره مینامم. با تمامی این همه کمال و اشکال – شاید این آثر بتواند در زود ترین فرصت غوغایی را در منطقه ایجاد کند که موجب تعجب و اغفال انحصارگرایان دین و وارثین حقوق بشر – دیموکراسی و اکستریمزم مذهبی گردد. کی میداند با یک شهکاری این مرد حد اقل نام افغانستان حیثیت خود را دو باره کسب کند. زمانیکه  اثر بزرگ « گوهر اصیل آدمی» را بمطامعه گرفتم و به پایان رسانیدم، نبشتهء راکه چندی پیش در مورد خانم  سیمین بارکزی  به دست نشر سپره بودم، ذهنم را بخود منهمک ساخت. بنا” تصمیم گرفتم که آن مضمون را نیز در پایان این نبشته غرض مطالعهء هموطنان گرانقدر درج نمایم.