اگر روزی بهار آید
درخت آ رزوی ما ببار آ ید
سکوت سرد خاموشی بهم ریزد
چه خرم روزگار آ ید
اگر روزی بهار آید
گل امید بشگفد بباغ ما
طنین خنده بر خیزد زهر سویی
بهار رفته باز آید سراغ ما
اگرروزی بهارآید
تلاطم از دل دریا
سرآیدنغمهءصبح رهایی را
بگوش خلوت ویرانهءشبها
به راه انتظاردیدهءفردا
اگرروزی بهارآید
زمستان زین چمن رخت سفر بندد
شودهر پهنه ای لبریز ازشادی
زهر وادی
بگوش آیدنوای سبز آزادی
اگ روزی بهار آید
گل خورشید بشگفدبه بام ما
شراب کهنه ای جوشد بجام ما
بجولان آوردجان وتن خسته
فلک گشتی زند هردم بکام ما
اگرروزی بهار آید
گل نسرین زخاک تیره برخیزد
صفای تازه یابدنوبهار ما
چه خرم روزگارانی شود پیدا
زمین سبز
آسمان آبی
چه بس زیبا شود شهرودیارما!۰
هالند-مارچ۲۰۱۲