در چنین حالتی مسئولیت حکومت ، پارلمان ، شورای ، علما ، و مراجع امر ونهی چیست اگر مردم را بحال خود شان بگذارند در مدت نه چندان دور نه فر هنگ نه کلتور ونه هم آثار دین وعیقده خواهد ماند..
آنچه در مراسم غم وشادی افغانها به چشم میخورد نه تنها از دائرۀ فرهنگ وکلتور افغانی خارج است که با ارزش های دینی وعقیدتی مردم نیز در نبرد است.کشوروملتی که غم وشادی را به هم آمیخته روز های خوشی اش اثر ناگوار تر از مصیبت بر زندگی مردم دارد چنانچه ماتم داری هم به ضیافت ومهمانداری بزرگان خلاصه میشود این ملت ملت من است واین سر زمین سر زمین است که جزء ارزش های خود به خرافات وگزاره های تمام جهان عقیده دارد .از خرافات وآسونه های کهن شروع تا مدر نیزه عصر فعلی همه در مراسم ومحافل غم وشادی ما متبلور است.نویسنده این مقاله که عمری کمی هم ندارد به همه ارزش های کلتوری وفرهنگی کشورم آگاهی دارم. فرهنگ ده وشهر وعقاید وعنعنات ورسم ورواج های کهن ودیرینه افغانستان .اما حالا با پیوند دادن کلتور وفرهنگ أصیل افغانستان با سلیقه های شخصی ومد وفشن های بیرونی دیگر اصالت فرهنگی وحتی عقیده خودرا از دست داده ایم .مردم خوش ذوق وخوش باور ما که جزء خود به هر چیزی دیگری باور دارند بیشتر از هر چیز به اوهام وخرافات ویا هم کلاه گذاری بر سر یکدیگر رو آورده اند که درین نوشته به خوشی های مصیبتبار وعزای های ضیافت گونه تماس میگیریم.
پله های رسیدن به ازدواج: در افغانستان امروزی که فر هنگ خودرا فراموش کرده اند باید به کلتور تمام کشور ها ارج گذشاته شود از پاکستان شروع تا هند وایران وترکیه وعربستان وحالا گوشه از رسم روس وآمریکا همه در مراسم افغانها رعایت میشود جزء کلتور خود شان. عبور ازین هفته خوانها بر جامعه مانند افغانستان نهایت سنگینی میکند اول باید عرض کنم آنانیکه یکشبه از پول رشوت و اختلاس ملیونر شده اند جزء از جامعه متعارف ما نیستند چون احساس ایمان وجدان شریک ایمان واحساس اجتماع نیست آنها به مال وعزت و آبروی مردم إعتنا ندارند وخودرا محل رحمت ملکوتی دانسته میگویند بخدا دادگان ستیزه مکن…کسانیکه عرق نریختند ودست شان آبله ندارد ولی باز هم ملیونر اند حساب شان با زمینان نیست به همین دلیل میگویم اینها جزء اجتماع نیستند من از جامعه ومردمی صحبت میکنم که غذای ومصارف شان حاصل رنج دست شان است وحال می بنیم که این طیف از جامعه بخاطر تشکیل خانواده با چه مصیبتهای دست وپنجه نرم میکنند.
فرهنگ خواستگاری وازدواج:
در گذشته ها نواقص وکمبودات در نوع ارتباط ومراحل شناخت وجود داشت دختر وپسر کمتر میتوانستند با هم تفاهم کنند بلکه اولیای شان تصمیم گیرنده بودند ومراحل با گرفتن دستمال ومراسم فاتحه خوانی یا شرینی خوری امروز وبعد عروسی ختم میشد پسر مهریه میداد ودختر جهزیه میآورد تقریبا ارزش هردو با هم برابر بود یعنی فیصدی بالای مهریه به جهزیه تخصیص داده میشد ودوباره بخانه پسر انتقال داده میشد اما حالا شرائط وگذاشتن بار گران بر دوش پسر از همان روز های شناخت وتعارف آغاز میشود نوع تحفه در روز دستمال گیری ورفتن در سفر ها وتعین محل لکس ومجلل برای شرینی خوری وشب خینه وعروسی.
لفظ دادن همان دستمال دادن سابق:در گذشته این مراسم خیلی ساده بود حالاکه جهان مدرن شده باید دختر دار بخاطر دادن لفظ در هوتل مصرف کند که آغاز مصیبت ومنت داری از همین جا بر جوانان آغاز میشود اینجا نگاهی به الفت ومحبت نیست فقط هر کس چربی غذای ظرف وتنور شکم را در نظر میگیرند.سلیقه لباس هند وغذای افغانی وکیک وکارد تر کی وشمع وشراب آروپا وروس وآمریکا وصد ها رسوائی دیگر.
عقد اول:در گذشته فاتحه خوانی در خانه عروس ویا دختر با تقسیم شرینی صورت میگرفت ونکاح اول هم در همین محفل بخاطر اثبات محرمیت بسته میشد تا پسر آزادانه بتواند بخانه خسر رفت وآمد کند وحق صحبت ورفت وآمد آزاد در خانه را تاوقت عروسی داشته باشد ،اماحالا شرینی خوری بیشتر از روز عروسی باید در یکی از هوتل های مجلل وپر مصرف صورت گیرد.علاوه از نان باید به اقارب عروس تحفه تهیه گردد.تحفه به همه وابستگان عروس که ده ها نام دارد.
رسم جان زدن: گرفتن تحفه بخاطر افزایش محبت وصمیمیت نیست بلکه به جان زدن است میگویند زمانی جوان ساده دل و ثروتمند ی داماد پیره زنی زرنگ وپر نیرنگ شد، این پیره زن بعد از مراسم شرینی وعقد اول با خنده وخوشی به قصد تمسخر داماد را میگفت فلان خاشنه، فلان ما ما خسر وکاکا خسر و قوم از یادت رفته تحفه اش را باید بگیری وبه این مکر برای همه تحفه وکالا تهیه کرد وجیب جوان ساده وپاک دل را خالی ساخت، حال همان چور کردن مرد ساده لوح توسط خشوی زرنگ به رسم وسنت قابل احترام تبدیل شده که هر داماد باید به تمام أعضای خانواده عروس تحفه بخرد وبعد بر خاکستر غم بنشیند. پسر باید محفل عقد اول را در هوتل بر گزار کند مصارف این عقد از هوتل شروع تا تحفه هائیکه به عروس واقارب آن تهیه میگردد وهیچ یکی مربوط به کلتور وعقیده افغانها نیست خدا میداند این ها خوشی نه که مصیبت است. حساب چند تجار وغدار و رشوت خوران حرفوی از حساب عام مردم جداست.
پای بازی.درین مراسم پای داماد را باز ولی دست ودلش را می بندند مراسم باید در هوتل بر گزار وهستی داماد را بباد دهند وبعد اجازه دارد بخانه خسر بیا ید وعروس را ببیند عروسیکه قبل ازین مراسم ده ها روز در پارک ها وگوشه وکنار شهر با داماد نشست وبر خاست داشته وحال بخاطر آزادی رسمی باید تاوان پس دهد ودر هوتل مصارف کند تا جیبش خالی ودیگر حوصله وجرأت آمدن بخانه عروس را نداشته باشد.شما بسیاری از داماد پسر هارا می بنید که در روز عروسی بخاطر یاد آوری مقدار قرض همچنان گرفته ورنگ زرد پریشان میباشد.
خینه قبل از عروسی:امشب شب خینه است دست عروس واقاربش را با خون دل داماد رنگ میکنند، بلی داماد با دل خونین ولب خندان به محفل حاضر میشود وچارۀ هم ندارد.آخر درین کشور نه حکومتی وجود دارد ونورم وقانونی هرکس دلش هر چه خواست انجام میدهد . شورای علما ودانشمندان دین در خطبه ها میگویند بهترین عروسی ساده ترین آن است دیگر هیچ مثلیکه دین را توهین کنند.همه فتوای شان به حرام بودن کانسرت وموسیقی وسریال های تلویزنها تخصیص یافته در مورد مصارف بیهوده و کمر شکن رشوت اختلاس چیزی نمی گویند آخر نا بسامانی ها ونا هنجاری های اجتماعی جامعه را هم باید در نظر گرفت وروزی بخاطر حرمت تدویر محافل کمر شکن هم فتوا داد و رسالت اسلامی خویش را باید ادا کرد .وقتی می بینیم همه أعضای بلند رتبه شورای علما در صف اول عروسی صف کشیده اند وهر کدام انتظارخواندن خطبه عقد را دارند تا تحفه که به دستمال ابریشم بسته شده بگیرند انسان به تعجب می افتد که این امر ونهی در کدام روز وکدام مورد بکار آید.
عروسی یا خطر بزرگ: وقتی برای محفل عروسی تمام دست رنج چند ساله داماد مصرف شود دران شب وروز خوشی نصیب کیست نصیب هوتل دار، نصیب آواز خوان، نصیب کسیکه پیر آهن عروس را برای یک شب به بیست هزار به کرا داده ،نصیب کامره مین ونصیب کیک پز وآرایشگاه موتر گل پوش است نه عروس وداماد چه داماد بعد از بیرون شدن از هوتل باید بجای خوشی در غم پرداخت قرض ها ومنت های باشد که جهت بر گزاری عروسی از دوستان گرفته است.به استثنای طبقه خاص که در جمع آوری پول بگفته یکی از وزیران رشوت خور که گفته بود ما کله داریم باقی مردم باید زیر بار قرض اند عروسی که قامت داماد را خم ومغزش را همه مشغول خواهد داشت.حال شما فکر کنید داماد یکه ازین مراحل عبور کرده خنده شادی بر لبش خواهد آمد هر گز نه واین مسائل باعث خراب شدن اینده دوجوان یعنی پسر ودختر میشود.
غمیکه شادیست: برای طبق ناتوان عروسی غم وبرای ثروتمندان غم ومصیبت هم شادیست هر گاه کسی از اقارب ثروتمندان فوت کند حین دفن برای مردم حاضر در جنازه از 500 تا هزار افغانی بنام اسقاط ذمه توزیع میگردد در حالیکه شرعا خیرات بعد از مرگ به مرده کمک نمیکند، دران روز مراسم بزرگ توزیع خوراکه بهتر از عروسی مردغریب صورت میگیرد سه روز خیرات وبعد شبهای جمعه راه عبور و مرور مردم را با خیمه زدن ها مسدود مینماید و در روز چهلم وفات عرس مرده را میگیرند ورفته رفته این مسئله بر همه واجب شده وقتی کسی میمیرد بجای همدردی مردم از ورثه می پرسند تدارکات روز چهل چیست ومینوی غذائیکه تهیه میشود همه را می پرسند در این کشور همه غم است شادی هم غم وغم هم غم مضاعف وچند چند.بعد از مرده خیرات نیست دعوت ومهمانی برای کارتن کلانهاکارت دعوت مینویسند وبه همین ترتیب در روز چهلم بخاطر دعای بروح مرده کارت دعوت ازمیفرستند که جناب عالی آرزو مندیم امروز شام به هوتل کابل سرینا، یا هوتل ستی سنتر ویا کانینیتال تشریف آورده بعد از صرف طعام به روح پر فتوح فلانی دعا کنید حتی خارجی ها را که مسلمان هم نیستند نیز در همچو محافل دعوت می کنند.خوانندگان عزیز شما خوب قضاوت کنید که درین کشور چه میگذرد آیا عروسی شادیست آیا ثواب خیرات به مرده میرسد؟.آیا این کار ما افغانها به دین وعقیده وکلتور وفرهنگ وقانون ورسم ورواج یک ملت مسلمان ربطی دارد؟در چنین حالتی مسئولیت مراجع قانون گذار ،علما و مراجع امر ونهی وحکومت چیست اگر مردم را بحال خود شان بگذارند در مدت نه چندان دور نه فر هنگ نه کلتور ونه هم آثار دین وعقیده خواهد ماند. من این مقاله را برای انسان های نوشته ام که وجدان بیدار دارند و در فکر خدمت گزاری به مردم خویش اند چنانچه شاعری فرموده است .
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی