استعمار کهن، نباید چون لسان سانسکریت مُرده شمرده شود : سلیمان کبیر نوری

   بازگشت پیروز مندانهء قوای امپریال و نیروهای مرئوس ازافغانستان درسال  2014

قسمت اول 

درینجا میخوانید:

-عوامل تهاجم و اشغال افغانستان

– برداشتن موانع بزرگ از سر راه، قبل از تهاجم ( اولین هدف تیر رس، فقید دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان)

– بعد از هجوم، انتصاب مزدوران برای رهبری کشور

– شو ها و نمایش ها برای اغفال ذهنیت عامه جهان و موجه نشان دادن اشغال

– مزدوران منطقوی تاریخی در خدمت امپریال

– پیروزی های شگرف  نیرو های اشغالگر و اعلام خروج از کشور

– آغاز جنگ روانی برای ایجاد وحشت، رعب و ترس؛ جنگی بمقابل مردم، ” نه جنگ برضد ترور”؛ مداخلات آشکار انگلیس، سعودی، ایران، پاکستان…

– آخرین حرف های ببرک کارمل فقید در مورد اوضاع آینده افغانستان، فقط چند لحظه قبل از پدرود حیاتش؛ که تاکنون برای مردم ناگفته مانده است.

– وظایف و رسالت ها و مکلفیت های نیروهای مترقی و وطنپرست افغانستان درین آزمون بزرگ و دشوار ملی – تاریخی و میهنی و فرود و فراز ها؟!

 -عوامل تهاجم و اشغال افغانستان

تاریخ جامعهء بشری گواه است که بریتایای کبیر طی  قرون گذشته، سردمدار استعمار جهانی بوده است. اما در قرن بیستم  از برکت ایجاد قطب مخالف بنام (اردوگاه سوسیالیزم) در برابر این دجال غارتگر استعماری؛ جنبش های آزادی بخش ملی در کشور های مستعمره و به زنجیر کشانیده شده، در سرتاسر جهان، به پیروزی های مهمی رسیدند و کشور های تحت استعمار زیادی مستقل شدند و پرچم آزادی شان را برافراشتند. 

ببینیم در یک قرن پیش ازان کنش ها و کار کرد های این هیولای  نامرئی استعمار به چه نحوی بوده است: لرد کارتسون ، ویلیام شکسپیر، هری سنت جان بریج فیلبی، ادوارد براون، رابرت سیسیل، آرتور  لرد  بارتور، رات شیلد، مارک سیکس، دیوید جرج  هوگارت، لارد کارزن، سِــر  پرسی کوکس …؛ همه ی این عمال استخباراتی و کارآگاهان و گماشتگان مخوف و مخرب و ویرانگراستعمار پیر انگریز، که کارنامه های شان دگر در تاریخ مستعمرات و کشور های آسیایی، شرق میانه و قاره افریقا مسجل گردیده است؛ حتا توانستند در اواخر سالهای 1880 امپراطوری بزرگ عثمانی را تضعیف و بوسیله رشد ایدئیولوژی و ایجاد و تشکل ِ گروه های مزدور مذهبی اسلامی، چون “حول توحید یا موحدین” (وهابیت) و سلفیت، سوفیزم…،  کشور های زیادی  را  تصاحب نمایند.  مزدوران و نوکرانی را چون  عبدالله ها و فیصل ها به پادشاهی کشور های غیر گماریده و فراتر ازان کشورهایی چون کویت و سعودی وغیره را از نو ایجاد و مزدورانی چون آل سعود و غیره را  بمثابه غلامان حلقه بگوش با  نام  شاهان یا خلیفه ها  به این کشور ها مسما و منصوب کرده و تاج و تختی برای اوشان تهیه دیدند. (0)

 اما چرا  ادامهء توجه و تمرکز وارث استعمار کهن یعنی نیولیبرالیزم معاصر، امروز بیشتر از همه  معطوف به کشور ما و منطقهء ما است؟

چونانیکه لارد کارزن ویسرای هند بریتانوی بیشتر از یک قرن پیش در مورد چگونگی اهمیت استراتیژیک و جیوپولیتیک افغانستان و آسیای میانه نوشته بود که، تسلط بر این منطقه تسلط بر  کل ِ جهان را معنی میدهد. به همان دلیل تمرکز افکار و خواب و خیال و هوس های تسلط  مجدد غارتگران جهانی در راس انگریز محیل و آبدیده و کوره دیده در قرن بیست ویک، و آن هم  با کاربرد دستاورد های تحولات علمی – اقتصادی و تکنالوژی میدیایی، بدینسو معطوف گردید. آنها  یک رویکرد مدرن توسط عمال متخصص و کارآگاهان نو را  برای تحقق این اهداف شوم بگماردند. این کار اگاهان مزدور یا با لباس و قبای دین و آئین، باور ها و تلقیات مردم افغانستان ، بداخل آن ساخته شده اند، و یا از داخل افغانستان استخدام گردیدند( کتاب “افغانستان در مسیر تاریخ”، همهء این مزدوران  داخلی و صادرشده به افغانستان را با نام و نشان به معرفی گرفته است).

اما چرا برگشت دوباره به افغانستان؟

اول: جنون غارتگری منابع استراتیژیک زیر زمینی

طمع برای منابع زیر زمینی در افغانستان ( که ارزش آنها بیش از سه تریلیارد دالر تخمین شده است) و یکی از بزرگترین منابع نفتی  جهان در آسیای مرکزی متصل به افغانستان موجودیت دارد، فکتور عمده برای لشکر کشی های علنی و عملیات توسط اجیران بومی و بومی نما  به این کشور محسوب میگردد.

گاهی مبصرین اقتصادی استراتیژیکی غربی، منابع موجود در افغانستان را صرف یک تریلیون دالر ارزیابی کرده بودند. فقط چند ماه پس از گزارش آنها، کارشناسان زمین شناسی وزارت معادن افغانستان ارزش کشفیات جدید را نزدیک به سه هزار میلیارد( سه تریلیارد) دلار تخمین زدند. که این گزارش ها، تائید یافته های زمین شناسان روسی در دهه ۱۹۸۰ بودند که گواهی بر غنی بودن کم نظیر منابع زیر زمینی افغانستان داده بودند.(1)

 به نسبت ارایه اطلاعات بیشمار در رسانه ها، صرف میخواهم به اظهارات آقای بشر دوست نمایندهء فعال مردم در پارلمان کشور بسنده کنم و آن اینکه، بیش از 400 منبع زیر زمینی در افغانستان تثبیت شده است. ( 2 )

اما جالبتر ازهمه این است تا بدانید که پنتاگون در افغانستان ارجحیت مصروفیت و اشتغال خود را در چه میداند؟ به گزارش رونامه ی نیویارک تایمز در ماه جون 2012، معادن لیتیوم در افغانستان آنقدر وسیع است که پنتاگون در یاداشتی غیررسمی آن را به ذخایر نفتی عربستان سعودی تشبیه کرده است. مقامات آمریکایی همچنین می‌گویند که معادن آهن و مس در افغانستان آنقدر وسیع هستند که می‌توانند این کشور را به یکی از بزرگترین صادرکنندگان این فلزات تبدیل کند. ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای ستاد مشترک آمریکا، در این باره به روزنامه نیویورک‌تایمز گفت که معادن افغانستان خیره‌کننده است.میبینیم که آقای ژنرال امریکای بیشتر منهمک و مصروف نتایج اکتشافات و گنج های نهفته در زیر خاک افغانستان بوده اند، تا بر وظایف اصلی یعنی مبارزه و جنگ در برابر تروریزم.( 3 )

طبق گزارش ادارهء سروی جیولوؤی امریکا، ذخایر نادر و کمیاب  تا کنون در 24 منطقه افغانستان از طریق سروی های فضایی تشخیص گردیده است که 70 فیصد از منابع طبعی افغانستان را تشکیل میدهد.( قصاب در غم چربو، بز در غم جان کندن). اما والیری ایوانوف کارشناس روسی به چنین گزارشات اداره سروی جیولوژی امریکا متیقن نیست. به گونه مثال موصوف با تعجب درین مورد ابراز داشته است که چطور  در راپورهای جیولوجستان امریکایی هیچ چیزی در باره معادن یورانیم در خانشین ( ولایت هلمند) گفته نشده است. 
او گفت” : قرار برخی معلومات، این معدن به شکل ابتدایی از مدت ها بدینسو به نفع پروگرام اتمی پاکستان استخراج میشود. شاید، از همینرو در باره ان خاموشی اختیار نموده اند”. ( 4 )

دوم: حضور بالفعل دایمی داشتن در منطقه، ایجاد پایگاه های نظامی غرض به محاصره کشیدن کشور های رو به انکشاف سریع چون هند و چین که رهبران نیولیبرالیزم را دچار نگرانی ساخته است، و کسب نفوذ بر ایران و سایر کشور های عضو سازمان شانگهای، برای ممانعت از رشد اقتصاد  هند و چین، و محاصره و کنترول شاهراه های اقتصادی در منطقه  و تسلط به یکی از بزرگترین منابع طلای سیاه (نفت و گاز جهان)، طلا و یورانیوم (و اکنون که لیتیوم افغانستان هم بر آن علاوه گردیده)، بوده است.

– برداشتن موانع بزرگ از سر راه تطبیق بر نامه های مستعمراتی با قتل های زنجیره ای ، قبل از تهاجم( اولین هدف تیر رس، دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان).

چونانیکه سیاسیون و حتا امروز مردم عامهء افغانستان می دانند، راهکار های استعمار کهن و نوین  بویژه طی یک قرن گذشته از طریق هند بریتانوی و پس ازان با تولد فرزند حرامزادهء انگریز بنام جمهوری اسلامی پاکستان، تطبیق، عملی و تحقق می پذیرد.

دوکتور نجیب الله به کنه سیاست های استعماری آشنایی کامل داشت. در طول دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان و پس ازآن حزب وطن به همهء این توطئه ها پاسخ ملی و وطنی ارایه میداشت. یعنی در مطابقت به خط مشی و سیاست حزبش درین راستا، یک شخصیت شناخته شده در امر افشای دسایس پاکستانی و حامیانش با مبارزهء بیدریغ و آشتی ناپذیر با دشمن مردم و وطنش در عرصهء جهانی شناسایی شده بود. اما با تاسف این شخصیت شخیص مردمی را که مانع تطبیق اهداف دشمن بود، بوسیله پاکستان و گرهک تروریستی نیابتی آنان (طالبان) بصورت بسیار بیرحمانه و دور ازشوونات اسلامی و کرامت انسانی قبل از هجوم و لشکر کشی به افغانستان از سر راه خود دور ساختند.

گزینهء بعدی احمد شاه مسعود یکی از قوماندانان نیرومند و با نفوذ «دوران جهاد» بود. بعد از دکتور نجیب الله؛ احمد شاه مسعود مانع عمده در مسیر تطبیق اهداف استعمار نو که ذریعهء جنرالهای پنجابی پاکستانی و نوکران دست دوم آنها  تحقق می یافت؛ تلقی میگردید. مدارکی وجود دارد که موصوف به همکاری استاد عبدالرسول سیاف (که بعداً نام این شخصیت و رهبر معظم جهادی! بوسیلهء شهزاده ترکی  الفیصل مسوول استخبارات سعودی به عبدالرب رسول سیاف تغییرداده شد)، ترور و از سر راه برداشته شد.

ادامهء این ترور های زنجیره ای شخصیت ها و رهبران گروپ های مقاومت در زمان حاکمیت طالبان چون داکتر عبدالرحمان وزیر هوانوردی وقت ، حاجی عبدالقدیر وزیر شهر سازی، میرویس صادق وزیر هوانوردی ، مصطفی کاظمی نماینده شورای ملی افغانستان و همراهان اش ، جنرال داوود داوود رییس نظامی زون شمال ، عبدالمطلب بیگ نمایده مجلس ، جنرال مولانا شاه جهان نوری ، جنرال خلیلی ، ارسلا رحمانی از نزدیکان کرزی، استاد برهان الدین ربانی رییس جمهور سابق و رییس شورالی عالی صلح (همینکه گروهک طالبان را گروه وحشی و تروریست خواند، فقط بعد از یک هفته ترور شد) ، چند والی و ده ها وکیل، قومندان امنیه ، دادستان ، ولسوال و حتا معلمین متنفذ، سران قبیلوی وطندوست و روحانیون با عقلانیت متدین و وطنپرست و اخیرا” احمد خان سمنگانی نماینده شورای ملی افغانستان بوده است که این قتل های زنجیره ای همچنان ادامه دارد.هریک از افراد فوق الذکر، شخصیت های با نفوذ و مقاوم در برابر سیطرهء بنیادگرایی و نفوذ پاکستان در افغانستان بوده اند. (5)

آیا توجه فرموده اید که امسال در آستانه تجلیل از شانزدهمین سالمرگ دو کتور نجیب الله رئیس جمهور فقید پیشین افغانستان، چرا سایت بی بی سی ( در وطن ما این رسانهء خبری را بنام ” شیطان سی” نیز میشناسند) با تحلیل ها و عناوین عدیده ای صفحهء اول خود را مزین ساخت؟ شاید کمتر از هموطنان متوجه این کار زیرکانهء روانشناختی بی بی سی شده باشند. بی بی سی با نشر این مطالب خواسته است تا در خورد عامه مردم افغانستان و جهانیان بدهد که دوکتور نجیب اله بر حق بود،  سیاست طرح مصالحه با اپوزیسیون مسلحی را که به پیش میبرد بهترین گزینه ای برای تامین صلح و امنیت پایدار در افغانستان بوده است؛ و الان حکومت کرزی نیز  بائیست با طالبان( وحشیان انتحاری و انفجاری و لشکر برون مرزی پاکستان و برادران رئیس جمهور حامد کرزی) متوسل به معامله و مذاکره و مصالحه شوند. اما بعد از به قدرت رسانیدن مجاهدین در سال 1992، آی اس آی نتوانست کما فی السابق با امر ونهی، غایه و اهداف شوم خود را بوسیلهء حاکمیت مجاهدین در افغانستان تطبیق نماید. و همان بود که در پروژه ی طالبان نقش رهبری اوپراتیفی و عملی جنگ طالبان را از جانب باداران به عهده گرفت که تا هنوز هم این مسوولیت را عهده داراست و به پیش میبرد.( 6 )،  ( 7 )

– بعد از هجوم، انتصاب مزدوران برای رهبری کشور

بعد از فاجعهء 11 سپتامبر و تصویب قطعنامه شماره 1373 مورخ 28 سپتامبر 2001 شورای امنیت سازمان ملل متحد، مبنی بر نابودی تروریزم و مجازات حامیان تروریزم؛ ایالات متحده امریکا حملات هوایی را گویا بر ضد تروریزم آغاز کرد. ما همه دیدیم که طالبان مواضع خود را ترک گفته با قطار های داتسونی دوباره به مراکز اصلی و دایمی خویش به پاکستان برگشتند. و غرب پیروزی خود را در برابر تروریزم و شکست طالبان اعلام داشت.

و پس ازان جا بجایی مهره ها:

 آنچه مبرهن است، غرب افراد با اعتماد خود را در همایش بن اول که معلوم الحال اند، و در تمام ارگانهای سه گانه و مؤسسات مهم کشور جابجا کرد. ازان جائیکه قوی ترین سلاح دشمن برای کشور گشایی و به استعمار کشیدن کشور های اسلامی آسیایی، شرق میانه و افریقا، و به ویژه افغانستان، در طول تاریخ  سوءاستفاده از دین مقدس اسلام بمثابه سلاح نیرومندی بوده، که دشمنان این مرز و بوم را به اهداف شان رسانیده است. ببینید که غرب طی ده سال به همکاری مزدوران بومی درین راستا به چه کار کرد هایی دست یازیده است؟:

 –  شوراهای علما و روحانیون پادشاهی آقای حامد کرزی، در تمامی ولایات ایجاد شد.

– در جنب 160000 مسجد، 3500  مسجد رسمی ِ تحت پوشش و سرپرستی دولت قرار گرفت( ملا های رسمی). این کمیت بزرگی از ملا ها که از دولت حقوق و امتیازاتی بدست مییاورند،  بائیست از طریق منبر های مساجد با موعظه های دینی واقعا اسلامی و منطقی در راستای تامین صلح و افشای اعمال و جنایات  ضد اسلامی و ضد بشری طالبان انسان کُش و سایر گروهک های افراطی اسلام آبادی نقش سازنده و بزرگی را ایفاء میکردند. اما بر عکس درخدمت بیگانگان قرار گرفته اند. تا جائیکه واسکت های انفجاری از مساجد نیز بدست نیرو های امنیتی کشور افتیده است.

– 1200 با ب مدرسهء دینی در پهلوی مساجد در چوکات وزارت حج و اوقاف ایجاد شد. اما جان مطلب اینست که برای کودکان و نو جوانان بجای آموزش موضوعات دینی، مسموم کردن شاگردان مکاتب و تروریزم و اکستریمیزم هدیه داده میشود. ( 8 )

– دولت افغانستان قرارداد یک مرکز بزرگ اسلامی را که  حدود 100 میلیون دالرهزینه برمیدارد، با آل سعود به امضاءرسانیده است. چنین به نظر میرسد که مانند مرکز اسلامی سعودی بنام ” الفیصل” در اسلام آباد پاکستان، برای تبلیغ وهابیزم و سلفیزم برنامه های کلانی در راه باشد.این در حالیست که عربستان سعودی از جانب وزیر امور خارجه امریکا متهم به حمایت از تروریزم و بنیاد گرایی است. ( 9 )

–       غرب؛ به همکاری دولت اسلامی افغانستان، افغانستان را به آفتاب طلایی شهرت داده است ( اسناد و مدارک محکمی که در مورد وجود دارد)، ( 10)   شگوفایی کشت تریاک – قاچاق و ترافیک مواد مخدر. دولت اسلامی در مماشات با غرب، با این دسته جات و دست پرورده ها و گماشتگان خریده شده، هرچه کوشیده است تا هرچه زودتر به غایه و اهداف خود برسند. يکي از ابعاد جنگ که به ندرت در مورد آن بحث شده، ولي بخش بزرگي از انگيزه ادامه جنگ است، هیروئيني است که توسط هواپيماها از افغانستان راهي خارج مي شود. رسانه هاي آمريکايي ادعا مي کنند، طالبان موادمخدر صادر مي کند، هرچند که هيچ کس تاکنون هواپيماي طالبان را نديده است.
برخي ها گمان مي کنند که سيا کار صادرات مواد مخدر را انجام مي دهد و “ريچارد هالبروک” فرستاده سابق آمريکا در افغانستان، افزايش توليد موادمخدر را بخش مهمي از سياست خود ساخته بود. ( 11)

برنامه های کارتل های اقتصادی غرب، بعد از سالهای  1946( پایان جنگ دوم جهانی) که حضور بالفعل در آسیای مرکزی بود، بعد از حادثه تراژیک 9 بر 11 تعمیل و به منصه ی اجرا قرار گرفت. یکی از مهمترین کشور ها که برایشان جای دم دست معلوم شد، متاسفانه کشور به آتش کشیده ی ما افغانستان با مردم مظلوم و بدبخت آن بود.

همچنانکه در قرن گذشته برای پسران قبایل الرشید و هاشمی و آل سعود تاج و تخت را مهیا  میساختند؛ امروز برای حامد کرزی کلاه و چپن و ارگ را تهیه دیدند؛ و برای عامه ی مردم ریش و پیراهن و تنبان و ایزاربند.

همچنانکه ابن سعود، یک ایدئولوژی استعماری را در لباس بنیاد گرایی اسلامی در اوایل سالهای 1900 میلادی حمایت کرد و رشد داد، امروز حامد کرزی با دیده درایی تمام ازطالبان همان بنیادگرایی دوران بربریت حمایت و حراست کرده و فراتر ازان، آن ها را برادر خطاب میکند.

همچنانکه انگریزی ها در  زمانی در آسیا و شرق میانه قبایل مختلف را برعلیه یک دیگر تحریک، تمویل و تقویه  و برای جنگ و درگیری به مصاف هم آماده میساختند، اکنون بوسیله ی مزدورانی چون اطرافیان حامد کرزی، یعنی تیم قبیلوی شؤونیستی در حاکمیت پوشالی و دست نشانده ؛ برنامه های اجنبی و اهداف دشمن دیرینه را متحقق میسازد.

– شو ها و نمایش ها برای گول زدن و اغفال ذهنیت عامه جهان و موجه نشان دادن اشغال

– وزارت زنان تشکیل شد.

– برای زنان در پست های پارلمان کرسی ها اختصاص داده شد(68 زن در پارلمان انتخاب شد که 27 فیصد از اعضای 248 نفری ولسی جرگه را تشکیل میدادند). که این عمل سخت گول زننده  و اغواگرانه، برای فریب ذهنیت عامهء غرب جدا اثر گذار بوده است.( 12)

– ایجاد نهاد های مدنی که اکثرا تمویل کنندگان آن خود غربی ها اند ( باقطع کمک ها، هر آنی که خواسته باشند، نهادی به این نام وجود نخواهد داشت).

– عمران و باز سازی شاهراه ها، بدون در نظر داشت ستندرد های بین المللی( حد اقل 27 سال گرانتی)؛ شاهراه کابل قندهار بعد از یکماه ترمیم طلب شد و شاهراه کابل جلال آباد بعد از افتتاح آن در هفتهء دوم از استفاده باز ماند و به ترمیم مجدد آن پرداخته شد. این دو شاهراه از جملهء بزرگترین دست آورد های غرب محسوب میگردید که اخبار آن در تمام رسانه ها با طمطراق گوش ها را کر میکرد.و اخیرا اعلان کمک 230  ملیون دالری جامعهء بین المللی تا سال 2013 میلادی برای تطبیق پروژه  خط حلقوی ریل در افغانستان که با طول 3645 کیلومتر احداث گردیده و با خطوط معادن افغانستان وصل میشود. بلی این را میگویند راهکار تسریع غارت گری و تاراجگری امپریالیزم برای منابع زیر زمینی افغانستان. ( 13)

 – تدویر کنفرانس ها و همایش های پر زرق و برق در مورد افغانستان ( که پیامد و مفهوم آن جز تال چال ها برای تطبیق اهداف پنهانی معنای دیگری ندارد).

– عمران  نود فیصد بلند منزل های لوکسی که غیر معیاری  تعمیر شده اند( افغانستان در خط زلزله موقعیت دارد، اما این بلند منزل ها توان مقاومت را  حتا در برابر باد شدید نیز ندارد. قابل تذکر است که اکثر این بلند منزل ها از پول مواد مخدر و توسط مافیای مواد مخدر ساخته شده است).

 – براندازی غوغای دموکراسی و دفاع از حقوق حقهء زنان کشور…( 14)

– اعلام ها ؛ هیاهو ها و تبلیغات دروغین برای ایجاد پولیس ملی و اردوی ملی. این در حالیست که بعد از یازده سال با صرف ملیارد ها دالر، افغانستان توانمندی دفاع  در برابر حملات راکتی پاکستان را ندارد. این نیروهای خارجی بودند که همه زیر ساخت های نظامی ما را کاملا نابود ساختند.

– مکتب ساختن از خبر های همیشگی میدیای غرب و میدیای مزدور داخلی بوده است؛ اما با گذشت یازده سال از تعهدات جامعهء بین المللی و صرف ملیارد ها دالر!؟ تا هنوزهم  شاگردان صد ها مکتب در زیر خیمه ها گویا آموزش میبینند و بیش از 5  و نیم میلیون کودک وطن از نعمت فراگیری علم و معرفت محروم شده اند. طوریکه انگلیسها خاصتاً در مناطق جنوب کشور این برنامه را عمداً متحقق ساخته، مردم بیچاره را در حالت وحشت و بربریت نگهداشته و امروز به حیث ابزاری کور ازان سود میبرند. که طالب و یا گروه های بنیادگرا و تروریست نامیده میشوند و یا به حکمت میدیای غرب بنام نیروهای شورشی، اپوزیسیون مسلح و حتا نیروهای مقاومت شهرت داده میشوند. ( 15)

این را میگویند سیاست  و هوشیاری انگریزی.

 خالی از دلچسپی نخواهد بود تا خاطرهء جذابی را در مورد هوشیاری انگریزی درینجا یاد آوری نمایم و آن اینکه درسال 2002 بواسطه موتر سرویس از فرانسه رهسپار آلمان بودم. دریور سرویس یک انگلیس بود که راکبینی را از لندن نیز با خود داشت. ساعت های متوالی موتر سرویس در حرکت بود. در هالند نزدیک به سرحد آلمان پولیس موتربس ما را متوقف ساخت. با دریور چیزی گفت و بعدا دریور موتر، بس را از شاهراه عمومی( موتر وی) منحرف و بعد از دوسه دقیقه ای در برابر یک رستورانت متوقف ساخت. پولیس پاسپورت های همه راکبین موتر را جمع آوری کرد و گفت احتمالا تا حدود نیم ساعتی یا ماکسیموم 45 دقیقه همه اسناد چک میشود و دوباره بر میگردد. من از دریور پرسیدم که این عجیب کنترولی است. این قدر وقت زیاد برای چه ؟ دریور با خنده رویش را بطرفم گشتاند و پرسید، من یک انگلیس هستم؛ آیا در زندگی شنیده ای که کسی انگلیس را فریب بدهد؟ گفتم منظورت را نفهمیدم. برایم با خنده توضیح داد. اینجا یک رستورانت تازه به کار آغاز کرده است.پولیس با صاحب رستوران روابط دارد. برپایی این برنامه ی توقف بس حامل مان صرف به همین منظور بوده است تا غذا را همین جا و در همین رستورانت صرف نمائیم. تفاوت ندارد همینجا غذا میخوریم.

– مزدوران بین المللی، منطقوی و محلی در خدمت امپریال

 – اولین مزدوران ِ خارجی های افغان تبار معلوم الحال در سال 2001، در آستانهء همایش     ” بن اول” توظیف شدند که ضرورتی به نام بردن آن ها نمیباشد. همین آقایان اولین  لویه جرگه را در سال 2001 مدیریت کرده و قانون اساسی کشور را که به مراتب فقیر تر از قانون اساسی سال های پیشین بود، برای تحقق برنامه های بعدی پیکش و نافذ کردند.

بازهم بوسیلهء همین مزدوران بود که نیروهای متحجر طالبان، ” نیرو های مقاومت ملی” خوانده شدند.

–       مزدوران خارجی 

غربی ها: رسانه های غربی با کار و تجارب روانشناختی ایکه از طریق میدیا بوسیله نخبه ترین کارشناسان جهان که در عرصه روانشناسی اجتماعی داشتند، برای دگرگون ساختن اذهان مردم افغانستان و جامعهء جهانی از طریق میدیای مزدور، آغاز به کارزار بسیار وسیع و گسترده ای نمودند.که آغاز فعالیت عملی آن ها در ولایت هلمند( جایی که صرف 12000 از قطعات نیروهای انگلیس با تمام ساز و برگ و تکنالوژی مدرن قرن بیست جابجا است) بود.انگلیس ها با سناریو و درامهء خاص  انگریزی، در ولسوالی موسی قلعهء ولایت هلمند با طالبان دست به معامله زدند.( 16)

 پرتاب کانتینر های سلاح و مواد غذایی برای طالبان؛ بتاریخ سوم اپریل 2008  بوسیله بالگرد های نیرو های  خارجی در ولایت غور، در جنوب کشور افشاء شد که واکنش های جدی ایرا در سنا و پارلمان کشور نیز در پی داشت.( 17)،( 18 )

انتقال بنیاد گراهای طالبان از پاکستان به ولایات شمال کشور بوسیلهء چرخبال های نیروهای خارجی که گویا برای قلع و قمع تروریست ها در کشور هجوم آورده اند. رئیس جمهور دولت اسلامی نیز در زمینه تماس گرفتند. اما متاسفانه دیده شد که این افشاء گری از جانب آقای رئیس جمهور از روی احساسات روزمرگی بود، نه احساس وطنپرستی و مردم دوستی. بصورت قطع این موضوع بسیار مبرم و حساس از جانب آقای رئیس جمهور پیگیری نشد که نشد.( 19)

کودتا در هلمند

خبری که شوربختانه تحت پوشش همه رسانه قرار نگرفت و صرف در نشرات بسیار محدود ، آن هم منحصر به داخل کشور ماند؛ بعد از سپردن ولسوالی موسی قلعه از جانب قوای انگلیس برای طالبان؛ عبارت بود از کودتای انگریزی ها در ولایت هلمند.

 قوای انگلیسی در هلمند میخواستند با نفوذ  250 طالب مسلح به داخل شهر لشکر گاه، حاکمیت دولتی را در هلمند سقوط دهند که این پلان شوم ، بوسیله نیروهای شجیع، وطنپرست امنیت ملی و پولیس آن ولا ناکام شد. جالب تر از همه اینکه، زمانیکه والاشان و والا مقام محترم آقای گلاب منگل والی منصوب شده از جانب انگلیس ها،  ازین برنامه آگاه شدند، بدون اینکه تدابیری برای خنثا سازی این عملیات پنهانی انگلیس گرفته باشند، به دفتر پی آر تی پناهنده شدند.( 20)

و بازهم جنگ اشباح

همه زمانی تعجب کردند که دولت افغانستان دو ديپلومات انگليسی به نامهای مايکل سمپل (Michael Semple) انگليسي تبار و آقاي ماروين پترسن (Mervin Patterson) را به تاريخ 7 جدي 1386 (28 دسامبر 2007) از افغانستان اخراج کرد.

دران زمان روزنامه سندی تایمز که مانند سندی تایمز انگلستان آگاه از همه مسایل استخباراتی و پنهانی لندن اند، در گزارشی در مورد اخراج این دو تبعهء انگریزی نوشت که هردو کار آگاه مخفی سازمان استخباراتی خارجی بریتانیا (ام.آی 6) انگلیس اند که هر دو کارمند توسط استخبارات مرکزی ” سی. آی. اِی” اخراج شدند.( 21 )

ابر لابراتوار برنامه ریزی جهنمی در کجاست.

هرچند جان کولمن در کتاب های مشهور خود بنام های ” کانون توطئه های جهانی” و ” سیاست پردازی و نیرنگ” با ارایه اسناد و مدارک که زمانی خود مصروف تعمیل و بازیگر پائین دست این برنامه های شیطانی بود، به افشای این ابر لابراتوار پرداخته است؛ با توجه با اسناد متذکره ما عملا امروز شاهد فعالیت های آشکار کارگردانان این شبکه مدهش و خطر ناک  در جهان نیز بوده ایم. امروز آن ها با بر چسپ قرون وسطایی زدن بر مردم افغانستان میکوشند اهداف خویش را تحقق بخشند و حتا آقای ” شرارد کوپر کولز” سفیر بریتانیا در کابل و یکی از پر نفوذترین دیپلومات  ها در تعیین سیاست خارجی بریتانیا، در اکتوبر سال 2008 ، نیرو های غربی را شکست خورده خواند و برای اصلاح و تحت کنترول در آوردن مردم افغانستان یک حاکمیت دیکتانوری را پیشنهاد نمود. که بعدا عملا دیدیم و میبینیم که کارزار تحقق این برنامه رذیلانهء انگریزی به همکاری سایر کشور های مرئوس و حکومت مزدور در افغانستان بسیار موفقانه به پیش برده میشود. ( 22)

با احتمال قوی که در آستانهء انتخابات دور سوم ریاست جمهوری افغانستان، تشدید بحران امنیتی به جایی کشانیده شود که پیشنهاد آقای ” شرارد کوپر کولز” توسط یک اعلامیه از جانب حامد کرزی  اعلام گردد. اعلام حالت اضطرار از جانب رئیس جمهور کرزی، انحلال پارلمان و با تدویر یک لویه جرگه فرمایشی( که تاریخ کشور مثالهای بیشماری از تدویر آن را در دل خود دارد) یک حاکمیت دیکتاتوری خشن به رهبری کرزی در وجود بنیاد گراهای اسلامی روی کار شود.

اما نیات و اهداف شوم انگریز بسا فرارتر ازین برنامه ها است. تا طرح ” سی” یا تجزیه افغانستان. بیمورد نیست که مزدوران نشنلیست، که گویا ” اتک” خواب میبینند ؛ در برابر قلدوری آی اس آی که ” متک”( دامنه های کوه هندوکش) را بیشرمانه و با صراحت خاک خود میدانند؛ زبونانه ساکت و خموش اند. ( 23)

 

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.