نمیدانم چرا با ما نمیسازد ، زمانه ؟ مگرظالم پسند است، تا القیامه؟
فسون گردش کند در چرخ گردون ولی ایستد درینجا ، با صد بهانه
زهر کنج و کنار ، سیل حریصان بگیرند با حیله ها ، مارا نشانه
چرا از خاک ما سازند گذرگاه ؟ برای هر قاتل و دزد شبانه
چو مجنون آواره شد مردم ما به جرم عشق میهن ، از آشیانه
چرا ؟ فرماندۀ این خاک کردند یکی گمراه سابق ، از میانه
همه نالند ازین رنج آفرین ها بخواهند داد خود ، نباشد ناشیانه
چو گفتم مدعا ، آرم دلیل اش تو بشنو ! غمنامه ها ازهر کرانه
خدایا ! بس کن رنج و عذابت بفرما ! تا به ما سازد زمانه
کالیفورنیا – اکتوبر 2012