پدر ! پدر چو شدم از دل تو دانستم
تمام رنج و غم و مشکل تو دانستم
مرام زنده گی و مردی و متانت را
شنیده ام زتو ؛ از محفل تو دانستم
عطور بینش و تقوی شمیده ام از تو
بهار زنده گی را از گل تو دانستم
پدر! تو قا فله سالار عشق من بودی
پیاده رفتن آن منزل ای تو دانستم
درود روز و شبم باد بر روان شما
تو بودی سالک من قابل تو دانستم