****
ای همایون خامه ی کـــــــبک دری این زبان پرشـــــــکوه مادری
محکم از بنیاد, چون دیوار چـــــــین روشن ازخورشیدوشیدخاوری
از تو(جوهر)درگلستان رنگ وبوست روشنای بخـــــش چرخ چمبری
میدرخشی در ســــــــــپهر روزگار یکه تازی در محیط داوری
دیده ی بینای نظــــــــــم فارسی از صدف گیری تو طفل گوهری
دیدمت استاره ی برج فلـــــک چلچراغ بزم معنی پروری
در بیان حرف موزون سالهاست میستیزی با نظام خرخری
میدهی بردست لطف آگین خود برسلیمان ادب انگشــــتری
زن به کشور بسته ی تار جفاست توبره میپوشت بنام چادری
سلطه ی مرد است برزن برده وار میکند با لقمه ی نان چاکری
کهتراست گیرد چنین تصمیم زشت چون تو اندازی لوای مهتری؟
بعدازین بنشین در آغوش سخن یادت آرد شور میهن پروری
می زند (فرخاری) با کلک هنر
تار تنبور شرافت گســــــــتری