**********
بیا ای نو بهار خرم و شاد
بکن یادی ازین ویرانه آباد
بیا زین کوره ء غمها گذر کن
پریشان حالی مارا نظر کن
مگو این خاک آماج خزان است
زداغ سینه دلها خونفشان است
مگو اینجا هوای جانفزا نیست
به شام لحظه ها کس آشنا نیست
زدلها رنگ یاری رخت بسته
طنین آرزو اینجا شکسته
زباغ ما پرستو ها رمیده
بسوی نا کجا ها پر کشیده
قیام قامت گلها خمیده
چمن رویای یک شادی ندیده
شقایق در کنا ر جو نروید
زحسرت سوز دل با کس نگوید
شده پر پر ُپر پروانه عشق
فتاده آتشی درلانه عشق
مگو زین وحشت دنیای بیداد
که آیین محبت رفته از یاد
مگواینجا زمین آتشفشان است
عنان ما بدست این وآن است
مگو وادی به وادی سوگوار است
دلی آشفته هر سو داغدار است
زشادی ها فقط یک درد مانده
بسی رفته یکی نا مرد مانده
زکس اندیشه یاری نبینی
بجز رسم دل آزاری نبینی
مگو اینجا بدل شور ونوا نیست
زتوفان حوادث کس رها نیست
مگو ابر است و باران نیست اینجا
خروش چشمه ساران نیست اینجا
زغم یک لحظه شادی نداریم
به لبها موج فریادی نداریم
مگو هر گوشه سوگ و انتظار است
دل مام وطن دایم فگار است
بیا ای بهار پر طراوت
بنه بر دست ما دست سخاوت
بیا بگذر زکام خون وآتش
ز اعماق عذاب واین کشاکش
ز چنگ اهریمن مارا رها کن
به رنگ آرزو شهری بنا کن
بدور افگن زمستان جفا را
شکن دیوار ننگ این قضا را
پدید آوارفضای یکدلی را
بده آرامشی اهل دلی را
بباغ ما گل شادی بیا ور
پیام عشق و آزادی بیاور
چو گل هرکی بخندد از دل وجان
شود خاک وطن رشک بهاران .
هالند -مارچ ۲۰۱۳
نورالد ین همسنگر