ستمگران در برابر خشونت مردم زبون اند


ستمگران زیرا نام مذهب مردم راافسون کرده نمیتوانند.
زنان منحیث انسان دارای باحقوق مساوی همردیف با مردان خلق گردیده اند. اما مناسبات فرهنگی درهرکشورحقوق حقه ایشان رازیرنام فرهنگ، مذهب تحت سوال قرارداده، بدان وسیله آنها رااز اشتراک د رمبارزات اجتماعی وفرهنگی ممانعت مینمایند. ممانعتها درهرکشور دلایل گوناگون دارد. هرگاه تاریخ مبارزات زنان رادراروپا، امریکا وکشورهای اسیایی وافریقایی ورق بزنیم. تفاوت های عینی درتلف کردن حقوق زنان بچشم میخورد. درامیریکا واروپا تفاوت حق تلفی دررشد و تکامل استعدادها، سویه تحصیلی وغیره به شکل رقابت ها بچشم میخورد که این رقابت ها نیزبعضاٌ عدم رعایت حقوق زنان را افاده میدارد، اما مقتدرین تلاش مینمایند تا حد ممکن مطابق قوانین وضع شده کشوربا همچو مسایل برخورد نمایند، بهترین شکل حق تلفی ایشان استفاده ازخلاح قانون برای عدم رعایت حقوق زنان میباشد. زنان در این دوقاره بعدازگذراندن مبارزات سرسخت، به اوج تکامل ذهنی، علمی وحقوقی شان رسیده اند وبرای اعاده حقوق شان ازهیچ نوع تعلل کارنمیگیرند ومبارزه شان در این خصوص ادامه دارد. آنها بلمقابل بخاطراعاده حقوق شان بااستفاده از قانون آوازشانرا تا مراجع عالی حقوقی کشورمیرسانند.
در قاره آسیا واقریقا که اقتدارقانون مدنی شدیداٌ تحت تاثردکمانیزم مذهبی قراردارد. زنان شدیدآ سرکوب وازحق حقه شان محروم اند. دلایل موجه وجودارد که بدبختانه زنان نتوانسته اند، از زیر چرخ مایشن ستمگران قد راست نمانید. این حق تلفی انگیزه های سهرآمیزوجادویی مقتدرین مذهبی است که درطی چندین قرن زنان رامانند ابزار مورد استفاده قرارداده ومنحیث فرد دوم بشریت خوانده اند. دراین دو قاره زنان که خود ستم مرد سالاری، مذهب سالاری راچشیده اند، قربانی فرهنگ عقب مانده و ستم روزگار شده اند، مسولیت دارند، تا در ارجگذاری حقوق دختربا پسرشان وظایف خویش را فراموش ننمایند. هرگاه مادری ازنعمت سواد محروم بوده تلاش نماید تا دخترش آن رنج را متحمل نشود. سوادیک فرد نقش عمده درتعین سرنوشت اودارد. زیرا دانستن قانون، طرح وتحلیل قانونی، نشاختن حق خود ودیگران، حق ازدواج، شناختن دین ومذهب، حقوق هموطن، حقوق بشردر ساحه بین الملیلی وغیره مسایل را باید بدانند وخودرا به مقتاضی زمان وخواست جامعه عیاربسازد. تا جایکه دیده میشود، زنان دردو قاره متذکره در قرن بیست ویک نسبت نداستن حقوق شان، مورد استفاده مردان فامیل وجامعه قراردارند.
اولین حق تلفی زن درزمان که کودک تحت تربیه والدین میباشد، صورت میگیرید. هرگاه مادرخود ازسواد بهرمند باشد درتربیه دختر وپسرخویش تلاش مساویانه بخرچ میدهد، هم ردیف با پسرش دخترش را نیز حق تحصیل، حق اشتراک دراجتماع، حق انتخاب رشته تحصیل، حق انتخاب شوهر، حق نمو جسمی وذهنی، برای اماده شدن ازدواج را میدهند. اما بدختانه زنان در دوقاره متذکره بخصوص جوامع اسلامی تحت افسون ملا ها ومقتدرین نا خلف مذهبی قرارگرفته اند. در همچون کشورها مسایل فرهنگ سنتی درمسایل مذهبی ادغام گردیده است که اصلا ریشه مذهبی نداشته است. مثلا درافغانستان، ازدواج های زیرسن، فروش دختران تحت نام شیر بها “طویانه” محروم ساختن دختران ازآموزیش علم، ازدواج بیوه ها با زورستم خانواده شوهر، روی پوشاندن زنان”چادری” که اصلا صیغه اسلامی ومذهبی ندارد، وغیره فرهنگ نا پسند قدیم وسنتی میباشد و هیچگونه ربطی به آئین مذهبی ندارد، مروج گردیده است. سوال ایجاد میشود، که چرادرجوامع فقیروعقب ماند سهروجادوی راستگرایان مذهب شدیداٌ کارگر افتاده است.
اول : مردان خود ازنظرعلمی فهم مذهبی شان راارتقا نداده اند ویا کاملا بیسواد اند وازحقوق خود وهمسرش اطلاع کامل ندارد.
دوم: زنان سخت پابند فرهنگ عقب مانده سنتی میباشند، وازحق مسلم خویش اطلاع ندارند. درهمچون جوامع مبارزه سرسخت بکاراست تا یکتعداد زنان شجاع ودربرابر کهنه پسندها، خرفات جامعه ونظریات یک جانبه ملاها، قوانین غیر عادلانه کشورایستاده گی بدارند. هرگاه خانمی قربانی خشونت میگردد، صدای اعتراض خویش رابلند نمانید، ازحالت بیتفاوتی خودرا خارج سازند. هرگاه وحشیان برای مانع شدن آموزش علم دختران با پاشیدن تیزاب از زیبایی وبینایی محروم میسازند، بیتفاوت نباشند زیرا بی تفاوت بودن خود یک نوع تسلیم به ستم مرد سالاری است. هرگاه درسنگسار آمنه دربدخشان، کشتن عمه جان “صفیه” درکندهار، تیزاب برصورت نازنین دختران مکتب نازو انا کندهار، کشتن شمیا رضایی، ذکیه ذکی وشکیبا سانگه آماج درکابل، کشتن سه نفرمعامین اناث درکنرها، کشتن نادیا انجمن بدست همسرزندگی اش درهرات، اختطاف دختران وزنان، تجاوز برعفت خواهران هموطن شان وغیره زنان شجاع ما دست به مبارزات صلح آمیز میزدند، دولت زبون را وادار میساختن تا عاملین قتلها وکشتارها و تجاوزگران را دستگیر وبه پنچه قانون بسپارد. شاید امروزجغد سیاه طالبانی جرائت آنرا نمیداشت که صدیقه وعبدالقیوم خیام را آشکارا سنگسارنمایند. دراخیرمیخواهم اززنان شجاع وطنم که بخاطرسنگسارصدیقه وخیام وتجاوز بی شرمانه مسولین ولایت هرات برعفت بانوفوزیه صدای اعتراض شان را بلند کردند، سپاسگذاری نمایم. این آغاز راه است، زنان شجاعت بیشترازستمگران دارند.