اتحاد ها وإئتلافهای انتخاباتی در کشور ما افغانستان به شدت در حال شکل گرفتن است اما از لحاظ ماهیت وترکیب عناصر شاهد بهم ریختن رسوبات قند وقروت در یک ظرف هستیم ، شما شاهد إئتلافهای نیرو هیا هستید که از نظر فکر واندیشه وطرز تفکر سیاسی یا در تضاد با هم قرار دارند ویا اینکه شباهت های فکری بین این گروه بسیار کم است که میشود اختلاط وامتزاج این نیرو هارا شبیه امتزاج قند وقروت در یک ظرف خواند واینکه از ترکیب این دو ماده چه بدست میاید خداوند ج خودش میداند ولی بد ترین اثرش تقسیم کشور به سمت شمال وجنوب وزبان است که آیندۀ خطر ناکی را پیشروی مردم افغانستان میگذارد.
چرا عناصر نا همگون کنار میایند: دلیل این اتحاد ها خیلی روشن است اولین انتباه که انسان از نشست وبر خواستها میگیرد بهره گیری سیاسی تک مار های است که با وصف نداشتن هیچ پایگاه اجتماعی در بین جامعه میخواهد در مطبوعات ومدیا از خود چهره ملی ومردمی به نمایش بگذارد وبه همین دلیل بدون داشتن بر نامه واجندائی خاص در پی کنجکاوی أهداف دیگران ووزن وارزش نیرو ها به هر جا سر میزند که کله های تکنوکرات ما ازین نوع مردم اند واینجا مسئله پالیسی وهدف مطرح نیست بلکه کمیت نیرو ها وظاهر آرائی و ریا کاری است وبس.
ثانیاً: بسیاری ها قصد دارند به هر نحوی که میشود پیروز شوند برای آنها خط فکری وپالیسی سیاسی وخطوط قر مز مطرح نیست به همین دلیل بجای کیفیت وماهیت نیرو ها به کمیت واندازه رأئی می اندیشند. هرکس میداند طرز فکر واندیشه هر شخص باید بر اصول اساسنامه ومرامنامه تشکیل آن استوار باشد واگر کسی ازین حدود عبور میکند عبور از خط قرمز است که حزب ویا تشکل مربوطه برایش اجازه نمیدهد مثلا اسا سنامه ومرامنامه جمعیت اسلامی افغانستان واساسنامه جنبش ملی افغانستان از منظر ساختار یک نظام سیاسی کلا با هم متفاوت اند اما رهبران این دو حزب بدون هیچ مشکل کنار هم می نشیند واز طرح وحتی کاندید واحد سخن میگویند حال کسی نیست پرسان کند این اتحاد بر بنیاد کدام اصول شکل گرفته بر بنیاد اصول جمعیت اسلامی افغانستان ویا جنبش ملی افغانستان.بدرستی فهمیده میشود که هیچ کسی در افغانستان دنبال أهداف وآرمان مشخص نیست فقط پیروزی خودرا با محاسبه کمیت افراد پیشبینی میکند وإئتلافها هم روی همین أصل شکل میگیرد. ویا اینکه مشترکات فکری آقای داکتر خلیل زاد وحضرت صبغت الله مجددی یا استاد سیاف چه است دو نفر بدنبال حکومت دینی و اسلامی اند ویکی هم سکولاریسم غربی وحتی لیبرالیزم اروپای پس وجه مشترک این دو نیرو در کجاست.در حس قدرت. یا جای دیگری
راه بهتر: دوستان گرامی وداود طلبان ریاست جمهوری اینده کشور! تشکیلات که بربنیاد سمت زبان ونژاد قوم شکل گیرد قطعا به نوعیت نظام ربطی ندارد وشعار های تغییر وامید وبهبودی وغیره ازین فرایند نصیب مردم نمیگردد.حال اگر یک گروپ از أحزاب جهادی در یک طرف وگروه به طرف دیگر استاد شود روی کدام تفاوت بر نامه با هم رقابت میکنند ؟ به همین ترتیب مهره های غربی که تا هنوز جای برای استادن وشستن نیافته اند وقتی می بینند چوکی اول اشغال است از دروازه بر میگردد ویا از کاندیداتوری کاذب اعلان انصراف میدهند.پس بهتر این است تا نیرو هائیکه وحدت اندیشه ونظر دارند در یک صف استاد شوند ودر مقابل پالیسی دیگری بر نامه خودرا تبلیغ کنند.مثلا تمام جهادی ها که در گذشته حکومت اسلامی ناب شعار شان بود در محور یک اندیشه ویک رهبرجمع شوند که با هم ذهنا مشترکات دارند ونیرو های سکولار وغرب مشرب وشرق پسند دموکرات شعار در محور یک اجندا بر نامه سازی کنند این قطب بندی هم از تقسیم شدن کشور به سمت وقوم وزبان جلو گیری میکند وهم بر نامه های هریکی از داو طلبان برای مردم روشن است ودرین میان یک گروه معتدل ومیانه رو هم میتواند قد علم کند یعنی سه نوع طرز تفکر واضح وروشن برای افغانستان کوچک کافیست واگر مرامنامه همه احزاب را باز نگری کنید می بینید همه در محور سه اندیشه حرکت میکنند وبسیاری از یکدیگر کاپی وتولد شده اند چند حزب وحدت ، چند حزب حرکت وچند حزب اسلامی وچند جمعیت اسلامی وچند دموکرات وتکنوکرات آخرش همه از یک سوراخ سر بدر میکنند بهتر است مردم را فریب ندهند… واندیشه های متفاوت وغیر متجانس را مانند قند وقروت یکجا نکنید.