در شرايط موجود حزب سازی در افغانستان به یك مود و اكت سیاسی تبدیل شده ده ها حزب پشت سر بعض از كانديدان رياست جمهوري سر گردان اند در مجمع در حدود شصت حزب در وزارت عدليه افغانستان ثبت و راجستر بوده جواز گرفتند متباقي احزاب در روي كاغذ در جيب رهبر خود نام دارند اما نه ثبت و نه راجستر اند و نه پنج نفر پي رو دارند شايد چند نفر از اعضاي فاميل شان عضويت همان حزب را داشته باشند بعضي از احزاب مورثي قومي و زباني اند كه ميتوان آنرا مشكل ديگري تعريف كرد اما پيشنه اي احزاب در افغانستان به كدام زمان بر مي گردد .
با آغاز قرن بیستم در سراسر جهان تحولات ژرف و عمیق در عرصه های علم ، سیاست ، اقتصاد ، فرهنگ و غیره صورت گرفت ، به مثابه عناصر بیداری شعور سیاسی مردمان جهان و از جمله کشور عزیز ما افغانستان در سومین نبرد که از جانب انگلیس ها بالای آن تحمیل گردیده بود جانبازانه فایق آمد و با کسب آزادی ، استقلال از یوغ اسارت بیگانگان رهائی یافت که برای فرد ، فرد از هموطنان مان مایه افتخار جاویدانه بوده که علاوه از نسل های گذشته که افتخار واقعی آزادی را از آن خــود کرده اند ، نسل کنونی و آینده به آن ارج بی پایان و همیشگی قایل خواهــــــد بود .
مبدأ و اساس شعور سیاسی نیز در اواخر نیمه اول قرن بیستم در کشور عزیز مان که با سایر کشور های جهان در طرز و تفکر قسماً همگونی داشت پی ریزی گردید ، هر چند این تحرک فکری و اندیشوی در ابتدأ در چارچوب حلقات و گروه ها بطور پراگنده فعالیت ها را آغاز نمود ، تا بدینوسیله اذهان عامۀ مردم را از حقوق و آزادی های آنها که از جانب دستگاه حاکمه وقت بطور کلی پامال گردیده بود ، آگاه نموده و در پی تحقق آن طور جمعی بکار و فعالیت عملی در جهت تطبیق اهداف مطلوبه خویش اقدام نمایـنـــــــــد .
سنگ بنای اساسی نیل به همچو اهداف توسط (ویش زلمیان) که درسال (1326) میلادی مصادف بر (1947) می باشد گذاشته شد و اهداف عمـده (ویش زلمیان) در آن زمان عبارت بود از :
- تنویر افکار و تعمیم علم و معرفت در جامعه .
- طرفداری از حق و حقیانیت به مثابه یک رکن اساسی .
- تأمین وحدت ملی در کشور .
- تعمیم و گسترش احساسات پاک همدردی و همنوائی در میان مردم .
- اصلاح عادات ناپسندیده و نامعقول در جامعه .
جنبش (ویش زلمیان) ابتدأ در شهر قندهار آغاز بکار نمود تا در رشد و تعمیم افکار نوین در جهت اصلاحات در دستگاه حاکمه که به اساسات یک نظام مطلقه استوار بود به نفع مردم تغیر دهند ، اما بعد ها این جنبش به شهر کابل طور نیمه علنی نیز توسعه یافت که برخی از مقامات دربار نیز از آن مطلع بوده و بعداً در تشکیل آن راه یافتند ، اما کارگردانان واقعی این جنبش عبارتند از : عبدالمجید زابلی ، غلام حسن صافی ، عبـدالرؤف بینــوا ، گل پاچا الفت ، فیض محمد انگار ، محمد ارسلان سلیمی ، سید شمس الدین مجروح ، صدیق الله رشتین ، قیام الدین خادم ، نور محمد تره کی ، عبدالحی حبیبی ، عبدالهادی داوی ، عبدالرسول پشتون ، عبدالرزاق فراهی ، عبدالرحمن لودین ، عبدالرحمن محمودی ، غلام محمد فرهاد ، فیض محمد کاتب ، میر غلام محمد غبار ، دگــرمن یعقـــوب ، علـــی اصغر شعـــا ، سید اسماعیل بلخی ، غلام محی الدین انیس ، محمد اکرم یاری ، سید محمد دهقان ، سرور جویا ، گلشاه صافی ، محمد برکی ، تاج محمد پغمانی ، برات علی تاج ، محمد ابراهیم خواخوشی و دیگر افراد و اشخاصی تیزهوش سیاسی کشور رول مستقیم یا غیر مستقیم داشتند . باید گفت که تشکیل جنبش (ویش زلمیان) در سال (1326) که دوره صدارت شاه محمود خان تازه آغاز یافته بود صورت گرفت ، زیرا قبل از وی که برادرش محمد هاشم خان مدت (18) سال به حیث صدراعظم ایفای وظیفه نموده بود ، فضای ایجاد و چنین جنبش مساعد نبوده بلکه همچو فعالیت ها جداً ممنو قرار داده می شد و استبداد حكومت میكرد.
در ماه جدی سال (1329) خبر توشیح قانون مطبوعات از طریق اطلاعات جمعی کشور بدست نشر سپرده شد که این اقدام نیز روح تازه را با جنبش (ویش زلمیان) بخشید که از جنبش با استفاده از فرصت های بدست آمده استفاده وسیع نموده و جنبش را از لحاظ کمی و کیفی رشد بیشتر بخشید و در نتیجه آن جراید تحت نامه (انگار) و (ولس) به حیث ارگان های نشراتی آن جنبش به نشرات آغاز نمودند ، که در پهلوی آن جریده بنام (ندای خلق) که غالباً مضامین آن دارای محتوای چپگرانه بود نیز به نشر می رسید .
اما جریده دیگری که تحت نام (وطن) نشرات می نمود ، مدیر مسئول آن میر محمد صدیق فرهنگ بود که عمدتاً افکـار خـــویش را در آن منتشــر می ساخت ، اما جریده (انگار) که به مدیریت مسئول فیض محمد انگار مطالبی را به چاپ می رساند که متکی بر ایجاد نوع نظام جمهوری که زعامت آن به خرده بورژوازی مربوط باشد ، بعداً توسط نظام مسلط مصادره و از فعالیت باز ماند .
جنبش (ویش زلمیان) با آغاز دوره صدارت سردار داؤد خان تحت فشار قرار گرفت که در نتیجه عبدالمجید زابلی مجبور به ترک از کشور عازم ایالات متحده امریکا گردید و برخی دیگر مانند فیض محمد انگار و عبدالهادی داوی با شمول دیگران که از اندیشه های عبدالمجید زابلی پیروی می نمودند ، در سلول های زندان قرار گرفتند .
از آغاز دوره سلطنت محمد ظاهر شاه الی سال (1943) در مقام صدارت عظمی محمد هاشم خان ، شاه محمود خان و محمد داؤد خان که به خانواده شاهی منسوب بودند ، یکی بعد دیگری باقی ماندند ، ولی به موجب اینکه دیگر نیازی به یک تغیر محسوس می گردید ، دربار شاهی نیز به آن پی برد که باید دست به یک سلسله تغیرات در چاچوب نظام مسلط سیاسی زد تا طرف تسلیت نسبی مردم و جامعه گردد ـ روی هیمن دلیل سردار محمد داؤد بتاریخ (11) ماه حوت سال (1341) از مقام صدارت عظمی مستعفی گردید ، که شاه نیز استعفی وی را مورد قبول قرار داد ، که بدینوسیله به نظام شاهی مطلقه نقطه پایان گذاشته شد و با آغاز نظام شاهی مشروطه زمینه هموار گردید که سرانجام بتاریخ (19) ماه حوت سال (1341) داکتر محمد یوسف به حیث صدراعظم جدید که با خانواده شاهی کدام ارتباط نداشت تعین گردید که دوره حکومت وی یک دوره انتقالی خوانده شد ، تا غرض تصویب قانون اساسی لویه جرگه باید دعوت گردد و پیشنویس قانون اساسی را تحت غور و بررسی قرار داده و مورد تصویب قرار دهند و همه امور حکومتی بر وفق قانون اساسی جدید بعداً مورد اجرأ قرار گیرد .
با تصویب قانون اساسی جدید که مورد تائید و خوشنودی مردم قرار گرفت که در پرتو همین قانون اساسی برای نخبه گان کشور فرصت مساعد گردید تا در تشکیل احزاب سیاسی دست بکار شوند ، اما باید گفت که مسوده قانون احزاب که از طرف کمیسیون مؤظف مورد تائید قرار گرفته بود غرض توشیح شاه به آن مقام ارائه گردید ، ولی شاه از توشیح آن امتناع ورزید و به خاموشی آن را تردید نمود . اما با آنهم ازاحزاب سیاسی در صحنه عمل حضور یافت ، ولی با نظرداشت اوضاع به فعالیت های خویش ادامه می دادند که در برخی موارد مجبور به فعالیت های مخفیانه و مبارزات زیر زمینی می گردید که بعد ها این دوره را بنام دهه دموکراسی یاد نمودند ، محتویات این دوره در نوشته عبدالغفار فراهی درج است که خالی از دلچسپی نیست .
همزمان با آغاز دهه دموکراسی که در سال (1343) با انفاذ قانون اساسی جدید کشور صورت گرفت برخی از احزاب سیاسی بدون دریافت مجوز قانونی پی یکی دیگر وارد صحنه سیاسی گردیده و به فعالیت های خویش بطور علنی و نیمه علنی آغاز نمودند که می توان از آن بدین گونه تذکر بعمل آورد :
حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحت رهبری نور محمد تره کی ، سازمان جوانان مسلمان تحت رهبری استاد حبیب الرحمن نیازی ، افغان ملت تحت رهبری غلام محمد فرهاد ، سازمان دموکراسی نوین (شعله جاوید) تحت رهبری عبدالرحیم محمودی ، مساوات تحت رهبری محمد هاشم میوندوال و غیره به استناد ماده (32) قانون اساسی که آزادی بیان ، مطبوعات و تشکیل احزاب و سازمان های سیاسی که در متن و محتوای آن درج و تسجیل گردیده بود به فعالیت های سیاسی خویش آغاز نمودند ، که البته در فهرست این احزاب سه نوع احزاب سیاسی به نظر می رسیدند که از جمله می توان از احزاب سیاسی چپ گرا ، احزاب راست گرا و احزاب ملی نام برد ، که هر یک آن دارای ایدیولوژی های متفاوت و تعقیب کننده ستراتیژی های ناهمگون بودند که تاریخ این همه احزاب برای همگان قابل درک و فهم اند که در نوشتار کنونی برای توضیح و تشریح آن لزومی دیده نمی شود .
اما با انجام کودتای نظامی سردار داؤد خان که منجر به الغای پارلمان و تعلیق قانون اساسی انجامید به دوره دموکراسی نوبنیاد نیز نقطـه پایان گذاشته شد .
هرچند داؤد خان به عوض نظام شاهی جمهوریت را اعلام نمود ، اما در آن نظام دموکراسی شدیداً تحت سوال قرار داشت ، که بعداً الی یک مدت طولانی یعنی مدت 28 سال قبل از ایجاد اداره انتقالی مردم و کشور از نعمت نسبی دموکراسی محروم گردیده بودند ، زیرا نظام ها پی یکی دیگر با توسل به زور تغیر نمودند که در نتیجه خود کامگی آن نظام ها مردم و جامعه در همه ابعاد شدیداً متضرر گردید که باعث خسارات گذاف مالی و جانی گردید که همین اکنون تأثیرات منفی و ناگوار بالای فضای کشور سایه افگنده است که سال های دراز حیات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی کشور ما را اثر پذیر خواهند ساخت .
بعد از سقوط رژیم سردار محمد داود خان در 7 ثور سال (1357) كه توسط نظاميان مربوط به حزب دمكراتيك خلق افغانستان بوقوع پیوست اين ، حزب با ایجاد جمهوری دموکراتیک افغانستان قانون اساسی قبلی را مورد التوا قرار داده و حاکمیت تک حزبی را به جامعه مسلط نموده و فرامین جداگانه را غرض تطبیق مورد اعلام قرار داد که البته در ابتدأ طرف استقبـال مردم قرار گرفت ، ولی بزودی به موجب اینکه به خواست های مردم پاسخ لازم را ارائه نداشت به سبب کج روئی از برنامۀ اعلام شده با مخالفت های برخی از حلقات و حتی جامعه مواجه گردید که سر انجام با تهاجم نظامی اتحاد شوروی سابق با قیام تمام عیار و گسترده قاطبه ملت مواجه گردید که با اثر انجام مبارزات مسلحانه که از جانب مردم افغانستان در برابر اشغال گران روسی به شدت هر چه تمامتر صورت گرفت که در نهایت امر با خروج قشون سرخ شوروی که البته باعث خسارات هنگفت مالی و جانی برای هر دو جانب گردید .
با گذشت چند سال بعد احزاب اسلامی که عمدتاً در خاک پاکستان و ایران پایه گذاری گردیده بود در ماه ثور سال (1371) بعد از سقوط رژیم دوکتور نجیب الله قدرت را در دست گرفت ، ولی با تأسف که این دوره حکومت در جنگ های ذات البینی تنظیم های مجاهدین سپری گردید که باعث خرابی و ویرانی شهر های عمده کشور گردید که از جانب مردم به شدت و مورد انتقادات قرار گفت ، وقوع حوادث ناگوار آن نیز به همه هموطنان عزیز قابل درک می باشد هیچ كس نمی تواند از این حقیقت چشم پوشی نماید و ویرانی های شهر كابل را نادیده بگیرد ، ولی با تسلط گروه طالبان که یک پدیده وارده و مولود بیگانگان بود کشور را در یک پرتگاه قرار داد که نتایج وخیم و ناگوار آن تا کنون بر فضای کشورما سایه افگنده است .
اما بعد از سقوط طالبان با وجود این همه مشکلات و پرابلم ها که دامنگیر کشور و مردم گردیده بود ، برخی از تحولات مثبت و قابل تائید نیز صورت پذیرفت که می توان امید های جامعه را قوام بیشتر بخشیده .
بگونه مثال: برگذاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات پارلمانی پی یکی دیگر مؤفقانه صورت گرفت .
طوریکه در سطور قبلی نیز تذکار بعمل آمد که با تصویب قانون احزاب سیاسی زمینه فعالیت های سیاسی بیش از پیش مساعد تر گردیده است که یقیناً دموکراسی بدون تشکل احزاب سیاسی نمی توان مورد ارزیابی و تفسیر قرار داد ، پس می توان گفت که دموکراسی و احزاب سیاسی با هم ارتباط دیالکتیکی و غیر قابل گسست باید پنداشت .
اولاً باید گفت که حزب سیاسی مجموعه آن عده از افرادی اند که غرض تطبیق و تحقق اهداف خویش طبق اصول و موازین طرح شده مشترکاً فعالیت می نمایند .
هر حزب سیاسی دارای ساختار تشکیلاتی می باشد که اهداف و برنامه عملی و کاری آن در طی یک سند که از جانب مرجع با صلاحیت مورد طرح و تدوین قرار گرفته باشد به پیش می برد اما احزاب موجود افغانستان.
بعد از سقوط حكومت طالبان و آمدن قوت های خارجی به افغانستان بخصوص بعد از تصویب قانون اساسی حزب ساختن در افغانستان به یك سرگرمی روزمره تبدیل شده رفت ، احزاب كه دیروز پس بند اسلامی داشتند پس بند اسلامی خویش را بطور آنی به ملی تبدیل كردند همه به دموكراتان یك شبه بدیل شدند چنانچه ماركسست های دیروز نیز از بنیاد گرایان مذهبی عقب نماندند هم حزب خود را دوباره پالش دادند هم اندیشه خود را ، چنانچه دفتر یوناما نیز وظیفه حزب سازی را پیشه یومیه خود كرده بود و این كار تا هنوز دوام دارد تعداد احزاب راجستر شده در كشور ما برای فعلاً به شصت حزب می رسد اما احزاب نام نهاد در روي كاغذ كه راجستر نيستند كمتر از راجستر ها نيستند برنامه هریك از این احزاب را كه مطالعه نمائید به وضوح دیده می شود كه همه شان طور متحد المال اين كلمات را با خود دارند: ” تحكیم و حفظ صلح ، تشكیل اردوی ملی نیرومند مبارزه با فساد تحكيم وحدت ملي ، بازگشت مهاجرین طور داوطلبانه ، تأمین قانونیت و ده ها شعار دل چرب كن دیگر”. اما بد بختانه این احزاب هیچ نوع پایه مردمی ندارند و برای سعادت مردم تا اكنون كار را انجام نداده اند كه به آن افتخار كنند . شنیده میشود كه معاون صاحب دوم رياست جمهوري جناب استاد خليلي اشتیاق دارد كه صاحب حزب شود یاالله خیر در بين مردم عوام یك فكاهه است كه گدائی دروازه خانه شخص را كوبیده ، صاحب خانه گفت: چه میخواهید گدا گفت: خیرات ميخواهم ، صاحب خانه جواب داد: بروید حالا ما استراحت هستیم وقت ديگري بيائيد ، گدا جواب داد: وقت كه بیدار بودید چه كردید كه حالا بهانه خواب را می كنید.
سوال اساسي اين است كه احزاب بیدار چه كردند كه دیگران بكنند به هر حال شرایط موجود كشور طوری است كه این احزاب ساخته شده دیروز و امروز ، احزاب كه بدستور یوناما ساخته شده اند پایه گاهی مردمی ندارند بخصوص احزاب كه برای نجات كشور از وضع رقبت بار موجود هیچ ابتكار نكرده اند و برنامه دقيق ندارند. در شرایط كه كشور به طرف بحران در حركت است دست زیر الاشه نظار بودن چه مفهومي دارد . باوجوديكه میدانيم كه از دست احزاب ساخته يونامايي چیزی پوره نیست اما خاموش نشستن نيز گناه بزرگيست. تعدادي محدودي از اين احزاب جايگاه مردمي و برنامه كاري دارند خدا كند بعد از انتخابات رياست جمهوري پايه داري خويش را حفظ كرده بتوانند
در برخی از کشور ها که از نظام سلطه جو و توتالیتر بسوی یک نظام ملی و عادلانه درگذار می باشد ، به موجب تعدد و کسرت احزاب به انارشی مواجه گردیده و روحیه وحدت ملی را نیز تحت تأثیر منفی خویش قـــرار می دهد که به گونه مثال می توان از دهه دموکراسی در زمان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه مرحوم نام برد ، زیرا در آنزمان که احزاب سیاسی یکواره داخل صحنه عملی گردید وضع به بی ثباتی و هرج و مرج انجامید و حکومات انتخابی از جانب پارلمان پی یکی دیگری مجبور به استعفی گردید ، ولی باید گفت که علت اساسی آن تعدد احزاب سیاسی نه بلکه عدم توافق نخبه گان بالای مسئله هویت ملی و تطبیق سیاست ها در خصوص جهات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی بودند که به آن دست نیافتند و باعث بی ثباتی اوضاع سیاسی در کشور گردید .
تجارب تلخ گذشته نشان داده اند که احزاب سیاسی می تواند در نقش مثبت و یا منفی نقش خویش را ایفا نمایند ، یعنی هم می تواند مرجع خدمت برای مردم گردد و هم می توانـد به حیث منبع خیانت نقش منفی خویش را ایفا نماید .
با تأسف می توان گفت که برخی از رهبران احزاب و سازمان ها در زمان اقتدار خویش چه گذشته و چه حالا نه تنها کلتور ، فرهنگ ، تاریخ و سایر سجایای نیک را نادیده گرفته بلکه با طرح شعار های غیر عملی خویش باعث مشکلات و پرابلم های متعدد نیز گردیده اند که پیامد های ناگوار آن نیز همین اکنون در جامعه طور آشکار مشهود می باشد ، به گونه مثال وابستگی به اجانب ، جنگ بمنظور غصب قدرت ، برخورد ناسالم ایدیولوژیک با سیاست ، تصادمات ایدیولوژیکی میان احزاب سیاسی و حتی وادار ساختن مردم را تا در خدمت ایدیولوژیک قرار گیرند ، اعتقاد به انحصار قدرت از طریق توسل به زور و سلاح ، راه اندازی ، ترور و وحشت و اختناق و ده ها مفاسد دیگر که به آن مرتکب می گردند که این همه اوصاف نامعقول فوقاً تذکر یافته شایسته احزاب سیاسی و فعالان آن نبوده و نيست بلکه خلاف همه نورم ها و موازین احزاب واقعی در جامعه می باشند
از سوی دیگر با نظرداشت وضعیت کنونی احزاب سیاسی که تا اکنون اقبال ثبت و راجستر را در وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان یافته اند بخوبی میتوان دید که این تعدد و کسرت احزاب سیاسی خصلت فراگیر و سراسری نداشته و تحلیل ها در زمینه بیانگر آن است که عده از احزاب با نداشتن مرام های دقیق و فاقد محتوا ، صرف نماینده گی از افراد محدودی را کرده و بمنظور دستیابی بر منافع شخصی در ادارات و نهاد های که باید ثبت نمی بودند ـ ثبت اند ، تا با کسب پول تحت عناوین مختلف مؤفق گردند و علاوه از آن سعی می ورزند تا در محافل سیاسی و ارگان های دولت منحیث یک چهره سیاسی مطرح و شهرت را تصاحب نمایند که با این همه اعمال ماکیولیستی از چشمان تیز ملت پنهان نبوده بلکه هر اقدام و حرکت آشکار و پنهانی آنها را جداً مورد کنترول و بازجوئی قرار می دهند و همه حقايق را مردم ما ميدانند .
ملت شدیداً نیازمند آنست تا احزاب سیاسی طرح های نهایت دقیق و جامع را مطرح بحث نموده و شعار های سنجیده و قابل تطبیق را به جامعه ارائه بدارند تا با تطبیق و تحقق آن فایق گردیده و به مثابه دست آورد به جامعه تقدیم داشته تا افراد جامعه بخوبی درک نمایند که احزاب سیاسی می تواند اراده و خواست مردم را در جامعه بطور واقعی انعکاس داده و به اثبات رسانند که مظهر واقعی خواستها و نیازمندی های مردم در جامعه باشند .
اما نباید فراموش کرد که وضعیت کنونی احزاب سیاسی به هیچ صورت جوابگوی خواست های کنونی نیست و این حالت مستلزم آنست که باید احزاب به ابعاد وسیع و سرتاسری ایجاد و نقش اساسی و کلیدی خویش را در حل معضلات و قضایای لاینحل که تا کنون دامنگیر مردم اند هر چه سریعتر مرفوع نماید در غیر آن احزاب سیاسی مفهوم خویش را ببازی گرفته و اعتماد توده های مردم را بصورت کل بر همیش از دست می دهند .
پیشنهاد ما با آنعده شخصیت ها و رجالیکه در سیاست علاقمندی دارند و دکتورین سیاست را در قدم اول از شناخت جامعه افغانی دریافته اند و همچنان در ارتباط با مسایل جهانی توأم با دانش علوم سیاسی بطور حرفوی دسترسی کامل داشته چارۀ جستوجو شود و راه بيرون رفت پيدا گردد در غیر آن چنین احزاب نام نهاد و میان تهی که فاقد پشتیبانه مردمی اند بیش از یک صحنه سازی و نمایش فلمي چیزی دیگری نبوده بناءً چنین یک حالت مستلزم آنست که وزارت عدلیه جمهوری اسلامي افغانستان با راه اندازی یک سروی و تفتیش فراگیر احزاب سیاسی را مورد غور مجدد قرار داده و آنعده از احزاب سیاسی را که نورم های واقعی را تا هنوز در تشکیلات و کادر رهبری آنها متبارز نساخته اند از ثبت و راجستر منفصل و ارزیابی مجدد و همه گیر را در زمینه مورد تطبیق و تحقق عملی قرار دهد .
كسانیكه تا كنون دروازه یوناما را بخاطر ساختن حزب نكوبیده اند اندیشه فروشی نكرده اند و به این حقیقت باوردارند كه زمامداران موجود توان دفع بحران موجود را ندارند و از فرصت های طلائی استفاده درست نكرده اند به نظر ما راه نجات وطن یك راه است كه فرزندان صدیق وطن طی یك گرد هم آئی در شهر كابل كه نماینده های ولایات نیز حضور داشته باشند در یك جلسه سرباز بدون تشریفات زیر این عنوان “راه نجات وطن از بحران چیست و چه باید كرد” امید می رود كه راه پیدا شود ملت دیگر بطرف بدبختی نرود دست چپاولگران رشوت خواران و مافیای اقتصادی و جنگی كوتاه گردد در غیر آن این بی برنامه گی احزاب و اشخاص صاحب قدرت ما را بطرف خواهد برد كه راه عقبی وجود نداشته باشد جامعه شناسان و تاریخدانان این كشور میدانند كه اداره كنونی فاقد یك استراتیژی دقیق بخاطر نجات كشور از بحران است نابرابری های اجتماعی اقتصادی، سیاسی یكی از جمله عوامل اند كه پرابلم های موجود را از هر روز عمیق تر ساخته می روند خدا ناخواسته یكبار دیگر سرنوشت ملت طوری نشود كه از این بیشتر بدبختی را به بار آرد.
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.