زاسلام دم زنند اما نه کــــردار مسلمــــــانی
به خاک وخون کشند خلقی ندارند سرسامانی
به پاس جیفهء دنیا حریص و قاتــــل و جانی
رهء ابلیس می تازند بدین اوهــــام و نادانی
مسلمانان مسلمانان ، مسلمانی مسلمانی
نبوده جهد شان جز از برای چوکی و قدرت
ربایند مال مردم از طریق وحشت و دهشـت
نیامد حاصل مردم به جز ازخــواری و ذلت
وطن ویرانه گردید در نبرد کرسی و ثروت
ازین آیین بی دینان پشیمــانی پشیمانی
ندارند حرمت قرآن به صلـح وخیـر نیندیشند
زاصل ینفع الناس بــا ضمیـــر فتنــه دلریشند
ندارند دید دیگر جز منــی، مغـروردرخویشند
فریب خلق میدارند به ظــاهر جمله درویشند
خدایا واقفی خود بر ضمیر اهل شیطانی
سلاح کفر والحاد بر کشنــد بر نیک اندیشان
گریـــزانند زآییــن وفــــا و مذهــــــب انسان
ندارند رنگ و بویی درمقام رفعت و عرفان
هزاران ناروا کردند به نام عظمــــــت قرآن
امان زین فتنه وزین راه ورسم ضد قرآنی
به ظلمــت میگرایند شبروان ،ازنور بیزارند
که انوار صبــــا پرده درای هـــر شب تارند
به هررنگی که میبازند به آخرخجلت وخوارند
به پای جلـوه حـق ناکس وبـی هیــچ مقـدارند
منافق خود شود رسوا چو باز آید مسلمانی