تا دیر نشده دست بکار شوید :محمد طاها کوشان -فریمونت، کلیفرنیا

Taha Koshaan
سنگ ره آبست  اگر همت  قویست
سیل را پست و بلند جاده چیست؟
روی سخن با دانشمندان اندیشمند با خرد است:
نام گداهای که هیچ گاهی به شور نمی آیند و تکان نمی خورند؛ همیش میخواهند که شهر وندان بیچاره و رنج کشیده خون بدهند و جان نثار نمایند؛ تا آرامش به میهن باز گردد واین آقایون دانشمند سیاستدان های ادیب با خاطر آسوده و بدون احساس خطر به میهن برگردند و از
راه رسانه های کاغذی و فرتوری و آوازی  دانش و فراست و بزرگی خویش را برخ بیچاره های که از زیر آوار های آتش و خون و خاکستر زنده مانده اند؛ بکشند و حالی شان نمایند که ماییم دانشمند اندیشمند باخرد؟
دوکس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند؛ یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد
چون عمل در تو نیست نادانی
علم چندان که بشتر خوانی
چهار پایی  برو کتابی چند
نه محقق بود نه دانشمند
که بر او هیزم است یا دفتر
آن تهی مغز را چه علم و خبر.  سعدی (رح)گلستان باب هشتم.
با تاسف بزرگان ما با کنجکاوی و ژرفنگری و دلواپسی حرف حرف یک کلمه  را در هر نوشته و شعر موشگافانه خرده گیری مینمایند که فلان لغت را به سین نوشته اند یا به ص  و یا وزن را شعر مراعات نکرده و چی و چهای دیگر
اما این که میهن ما با چه بدبختیها و گرفتاریها دست و گریبان هست؛ با چند اف و آه و نوشته و پیشنهاد و خرده گیری بسنده کردن کاری در خور شان چون خلیل الله خلیلی (رح) و عبدالرحمن پژواک و استاد محمد حسین سرآهنگ و استاد شاه ولی ولی ترانه ساز نبود.
این بزرگان با ازخود گذریهای بی مانند در پهلوی گفتار و نوشتار و آواز؛ با قدم های خویش رفتند و گفتند و خود هارا به بلاهای گوناگونی گرفتار نمودند؛ تا در روز حساب در تاریخ؛ نگویند که تنها گفتی و نکردی!.
دانشمندان اندیشمند با خرد
همین اکنون حکومت پاکستان و سازمان استخباراتی جهنمی آی اس آی چه غوبلی را در میهنت
برپا کرده، هر روز همیهنانت را   آشکارا از هوا و زمین به آتش خون و خاکستر میکشانند؛ سپاهیان و عیاران ارتشی و امنیتی سر بکف سینه سپر می نمایند.
اما تو در اروپا و امریکا و آسترالیا و کاناداه خوش غنوده به عیش و نوش و و و خوش میگذرانی؛
آیا نمی توانی که همه افغانهای دور و بر خودر را گرفته و دهن در وازه سفارت و یا قنسلگری پا کستان و نمایندگی های سازمان ملل  چندین روز پیهم بروید و آواز هم میهنانتان را بگوش جهانیان و سیاستمداران پاکستانی بار بار برسانید؛ همه ما را قوانین همه کشورها پشتیبانی نموده و اجازه داده تا تظاهرات آرام و بدون خشونت را هر گروهی میتواند به راه بیاندازد.

عرایضم را با گزیده ای  مختصراز داستان نوجوانی از مرو که پیش حضرت سید مخدوم علی هجویری (رح) آمده واز ستم اعدا فریاد کرد. ازاسرار خودی. علامه اقبال لاهوری. بپایان می برم.  و امید وارم  بزرگان فرهیخته این جسارت وگستاخی و بی ادبی مرا برمن ببخشایند. و هرچه زود تر بخود آیند و تظاهرات گسترده و هم آهنگ را در سرتاسر  این دنیای کوچک امروز براه بیاندازند و با فشار سیاسی قوی جلو تخریبات و سازشهای نوکران آی اس آی به رهبری آغه جامدکر زای را که با میخواهند با این بازی ها حالت اضطراری را در افغانستان برقرار ساخته و بدوام حکومت ازپا افتاده و بی همیت او چند روزی بیشتر حیات ببخشند و ملت افغانستان را از برگزیدن رهبریت تازه محروم گردانند. که لاوقع الله.

 
گفت «محصور صف اعداستم
درمیان سنگها میناستم
«با من آموز ای شه گردون مکان
زندگی کردن میان دشمنان»
پیر دانائی که در ذاتش جمال
بسته پیمان محبت با جلال
گفت «ای نامحرم از راز حیات
غافل از انجام و آغاز حیات
فارغ از اندیشه ی اغیار شو
قوت خوابیده ئی،  بیدار شو
سنگ چون بر خود گمان شیشه کرد
شیشه گردید و شکستن پیشه کرد
ناتوان خود را، اگر رهرو  شمرد
نقد جان خویش با رهزن سپرد
تا کجا خود را شماری ماء و طین
از گل خود شعله ی طور آفرین
با عزیزان  سرگران بودن  چرا
شکوه سنج دشمنان بودن چرا
راست می گویم عدو هم یار تست
هستیی او،  رونق بازار تست
هر که دانای مقامات خودی است
فضل حق داند اگر دشمن قوی است
کشت انسان را عدو باشد سحاب
ممکناتش را برانگیزد ز خواب
سنگ ره آبست  اگر همت  قویست
سیل را پست و بلند جاده چیست؟
سنگ ره گردد فسان تیغ عزم
قطع منزل  امتحان تیغ عزم
مثل حیوان خوردن ، آسودن چسود
گر بخود محکم نه ئی،  بودن چسود
خویش را چون از خودی محکم کنی
تو اگر خواهی  جهان برهم کنی
گر فنا خواهی ز خود آزاد شو
گر بقا خواهی بخود آباد شو
چیست مردن از خودی غافل شدن
تو چه پنداری فراق جان و تن
در خودی کن صورت یوسف ، مقام
از اسیری تا شهنشاهی خرام
از خودی اندیش و مرد کار شو
مرد حق شو حامل اسرار شو
شرح راز از داستانها می کنم
غنچه از زور نفس وا می کنم
«خوشتر آن باشد که سر دلبران
 
گفته آید در حدیث دیگران»./