خبری نیست : شعر از م- اسحاق ثنا

در کوچه ها ز لیلی و مجنون خبری نیست 

جز‌ حرف  (کرونا) به بیرون خبری نیست 

هر چند که نوروز شد و موقع گلگشت 

امسال ز گلگشت ز پغمان خبری نیست 

دیروز به هر جا فراوان‌ بود و وافر 

امروز از آن کاغذ و صابون خبری نیست 

از‌ مکتب و از مدرسه امروز گریزند

یک چند ز چوکی و ز آزمون خبری نیست

وحشت به هر جای کند حکمروایی

هر جا جای تر س و ز مصون خبری نیست

از‌ شحنه نترسید دری میکده باز است 

از‌ محکمه و پرسش و قانون خبری نیست

آنروز خوشی ها کنم و نغمه سرایی 

از چرسی و بنگی و ز افیون خبری نیست 

محمد اسحاق ثنا 

ونکوور کانادا