دنیا به این دو قطب مخالف جدا شده
با ما چو نیست با مدعی آشنا شده
دی کشت وخون به توپ وتفنگ بود رسم شان
کشتن رواج به نمد آیا چرا شده
آزاد ما به لفظ ُ وبه معنی اسیر ما
در ملُک مومنان گذر این بلا شده
تا درکلیم به
تحریر بندگی همه قسمت به ماشده
تنها تو درپناه خدا اکتفا کنی
دشمن مگربه خون تویی اشتها شده ؟
هم کوزه است هم گل کوزه ست و کوزه گر
بشکست کوزه کلک ملامت به ماشده
دزدی کنند تیل وطلا از بلاد شرق
این ره زنی ز ره بلد آشنا شده
دشمن فریب داد چنان کین برادرم
در بوسه کوبی قدم او رضا شده
ابلیس به گوش دوست من افگند وسوسه
کوشیعه است باتو برادر چراشده
شیطان های گنده چه تدبیر کرده اند
کین دم برادرم ز برادر جدا شده
مصحف بسوزد آن وبه این طعنه می زند
بنگر دسیسه را وبگو اشتباه شده
طالب بهانهکرد وهزاران هزار کشت
این طالب و مجاهد و دزد از کجا شده
پیمانه ء زناوغنا روشه کشت وخون
لبریزگشته ز آن که جلو ها رهاشده
تدریس قتل و رهزنی و دزدی و زنا
درگوش هاز قصه ء ترک آشنا شده
هر قصه ترجمانی درسیست درفساد
این مصرف از خزانه دشمن ادا شده
دشمن در تهجد نیرنگ وما به خواب
تاسر بلند کنیم زغفلت قضا شده
سرهنگ ها به سیم و زر ایمان فروختند
نقصان دین در این معامله از ابتدا شده