اخلاق درقلمرودولت واجتماع « قسمت سوم »: دکتور علی احمد کریمی

karimi ahmad ali   رهبران وحدت ملی باید به خاطربحران های کنونی که باعث شرایط انقلابی درکشورگردیده سرزنش گردند،جنایات جدید درآستانه تکوین است،دشمنان با تفرقه افگنی های مذهبی، زبانی وقومی تلاش ورزیده اند تا ازدرون افغانها رابرعلیه همدیگرتحریک نمایند ومتاسفانه دراین تفرقه افگنی ها تا اندازه موفق گردیده اند، نغمه های تجزیه طلبی در فرامرز ها طنین انداز گردیده است.درافغانستان قانونا تمام اقوام کشورازحقوق مساوی برخورداراندولی اگراصل تساوی طلبی اقوام ساکن درعمل مراعات نگردد وضع بدترازامروزخواهد گردید،متاسفانه درسینه ای گروهی ازماجراجویان باد شگفت انگیز می وزد تاصدای تساوی طلبی را با بهانه ها ودسیسه سازی های گوناگون به منظورتفوق طلبی بیشتریک قوم برسایراقوام خفه بگردانند، هرنوع تفوق طلبی که ازهرقوم صورت بگیرد برای  همه حکم مرگ را خواهد داشت.

           ساقی به جام عدل بده باده تا گدا        غیرت نیاورد که جهان پربلا کند

اگربه عمق اجتماعی این بیت لسان الغیب توجه گردددرمی یابیم که او درعصرسنتی همان علاج دردهای اجتماعی را تشخیص نموده بود که دانشمندان وجامعه شناسان پست مدرن امروز درواقع همان اندیشه های عمیق رند عالم سوزرا برای نجات دولنها ازهرج ومرج وخشونت ها پیشنهاد می نمایند. پیام حافظ اینست تا دولتها درتقسیم ثروتهای اقتصادی واجتماعی عدالت راپایمال نه نمایند ورنه به خشم وقهرنیازمندان وخلق روبرو میگردند وجهان راپربلا میگردانند،جامعه شناسان وفیلسوفان پست مدرن مانند پوپررفتارکوته نظرانه دولتها رامهم ترین عامل گرفتن قدرت بطورقهرآمیزمیدانند دولتها با رفتارهای غیرعادلانه راه حل مشکلاتهای سیاسی، اقتصادی واجتماعی رابا تبعیض ویکه تازی های خودسرانه ازطریق مذاکرات ومشارکت عمومی ناممکن میگردانند وبجای آنکه پاسدارعدالت، اصالت فرد، حق مالیکیت وتساوی طلبی گردند تلاش مینمایند تا حاکمیت اقلیت زورگویان براکثریت آزادی خواه وعدالت طلب محفوظ بماند وحاضرنیستند تا با مردم به خاطرخیروبرکت وصلح وامنیت قراداد اجتماعی راامضاء نمایند تامردم باپذیریش محدودیت های قانونی ازدولت تابعیت نمایند ودولت حافظ حقوق فردی واجتماعی آنها اززورگویان باشد. پوپردونکته مهم را درفلسفه سیاسی کشف نموده است، یکی آنکه چه نوع حکومت باشد ونه اینکه کی حاکم باشد ودیگراینکه وقتیکه باران میبارد ما چتربرمیداریم ونه اینکه بدنبال برهم زدن نظام تکوین ابروباران باشیم مردم دراثررفتارهای دولت طغیان مینمایند وحکومت ها برای رخ دادن طغیان ها باید سرزنش گردند.  مادرافغانستان قوم جداطلب نداریم. اقوام افغانستان سروقلب ، دست وپا وچشم وگوش دریک تن واحداند،همه آنها درشهرها، دشتها،دره های پرجوش وخرش وکوهای سربفلک کشیده با زبانها ومذاهب مختلف سرود آزادی وتمامیت ارضی افغانستان را می سرایند وهمین عشق به آزادی وتمامیت ارضی بیگانگان را ازتجزیه افغانستان نا امید گردانیده است. اما متاسفانه استبداد داخلی مانع آزادی مردم ازخرافات و تعصب گردیده است. مردم این سرزمین حق دارند بازبانها ومذاهب مختلف ودین واحد درراه آینده سازی وپیشرفت وترقی باهم مشارکت و رقابت های ستوده ودلپذیروانسانی درزمینه های مختلف علمی، اقتصادی وفرهنگی داشته باشند.تمام اختلاف های قومی وزبانی ومذهبی با رقابت های جوانمردانه،منطقی وعاقلانه حل گردد،ما پیروان دین مقدس اسلام هستیم،پیامبراسلام  باقبیله ورسم رواجهای پوچ آن که مانع عقل ومنطق میگردید مبارزه نمود،خوش خلقی،مهربانی،محبت ونوعدوستی اوج فضیلت آن حضرت بود ازنظربشردوستانه هرنوع امتیازات طبیعی،نژادی وطبقاتی را درنظرنداشت، دراسلام هیچکس حق وامتیاز ویژه ندارد، شایسته ترین انسانها پرهیزگارترین انسانها است. ما با بیگانگان به نام خدا ووطن می رزمیم وپیروزمی گردیم اما در داخل خدا ووطن رافراموش می نمایم ودرمقابل بت های قوم وقبیله سجده می نمایم وبه خدا شرک وبه وطن خیانت می نماییم ،ظلم واستبداد دراسلام شرک باخداست وبا شرک به خدا به خود ظلم می نماییم وستمگران هدایت ناپذیرند وبی عدالتی وظلم درحق همدیگروخیانت به وطن ما را ازکاروان تمدن جهان دورگردانیده است. آزادگی وقهرمانی تنها آزادی وطن ازلوث وجود بیگانگان نیست درسرزمین آزادگان وطن باید آباد ومردم ازحقوق عادلانه وآزادی مدنی وکرامت های انسانی برخوردارگردند ، آزادگان بت شکن اند وهرگز درمقابل بت های قبیله وزر وزورسجده نمی نمایند. قبیله و واپسگرایی با تمدن ،بشردوستی، تساوی طلبی، منطق وعقل ضدیت دارد.کشورما تاریخ قدرتهای استبداد سیاسی است،زمان آن فرارسیده تاتاریخ کشورخودرابا قلم تساوی طلبی بدون تبعیض درزبان، مذهب وعادات های پوشالی بخاطر پیشرفتهای علمی ومنطقی بنوسیم . ما ملت مظلومیم، زندگی ووضع تاریخی ما درقرن 21 بد ترازیونان باستان قرن 405 پیش ازمیلاد است اما یونان درآن زمان خرمگسی مانند سقراط داشت،این خرمگس خود راقربانی نمود تا دموکراسی نوپای یونان باستان دچار عوامفریبی نگردد.کارل پوپردرکتاب  “جامعه بازو دشمنان آن ” مینویسد، تمدن غرب ازیونان منشاءگرفته است. یونانیان نخستین کسانی بودند که ازقبیله پرستی به بشردوستی گام گذاشتند.پیروان استبداد دریونان ازطرفداران سرسخت قبیلوی بودند که پوپرازآن درجهان معاصرچون جامعه بسته نام می برد.درجوامع بسته خرافات برمنطق وجهل برعلم ودانش ترجیح داده میشود. مردم درتصمیم گیری های ضدمردمی حق وتو راندارند ودرجامعه بسته دولت به نام مردم تصمیم های ضدمردمی را اتخاذ مینمایند.                  

پوپربعد ازتحقیقات عمیق وطولانی نتیجه گیری می نمایدکه هدف استبداد گران یونان باستان وبرنامه های شان قبیله بود وفرد وانسان هیچ بود. برنامه های قبیلی  ضدیت با بشردوستی، کشیدن دیوارآهنین بروی هرگونه تاثیرخاریجی که امکان داشته باشد خشکی تابو های قبیله ای رابه خطراندازد، دشمنی ومخالفت با خواسته های تساوی طلبانه ودموکراتیک، خود بسندگی، خاص نگری و حفظ تمایزبین قبیله ای خود ودگران بود. بزرگترین خدمت را سقراط به فروپاشی قبیله ای نمود، اوبا انتقاد دوستانه ازدموکراتیک جان دموکراسی را نجات داد واین کارساده نبود، استبداد با هرقسم تفرقه افگنی دراردوی دموکراسی بهره برداری می نمود. سقراط ازدیگاه فیلسوفانه وغمخوارانه به آینده دموکراسی وفروپاشی تابوی قبیله ای می نگریست ازیک طرف با انتقاد دوستانه به دموکراتها یورش می نمود وازجانب دگربرای تقویت دموکراسی به مخالفین آن آمیزش می نمود تا آنها راطرفدارخودبگرداند ازنظراواگردموکراتها میان انتقاد دوستانه ودشمنانه فرق نمی گذارند ازروح استبداد اشباع شده اند، چون استبداد هرنوع انتقاد رادوستانه نمی داند وهرنوع انتقاد لزوما اصل استبداد رابه مصاف می طلبد. برخی تعالیم سقراط ازاین قراربود. « اولاخرد ورزی، یا به عبارت دیگر، این نظریه که آدمیان همه ازجهت بهره مندی ازعقل برابرندعقل وسیله ای است عام برای تبادل معانی یا تفهیم وتفهم، ثانیا تاکید اوبرصداقت فکری ولزوم انتقادازخویش وثالثا نظریه تساوی طلبانه وی درباره عدالت واینکه بیعدالتی دیدن وستم بردن بد ترازبیعدالتی کردن وستم راندن است. » بزرگی سقراط درآن بود که تاکید می ورزیدتا اصالت فرد با فروپاشی قبیله محدود نگردد بلکه انسان به گفته مولانا این مرغ باغ ملکوت شایستگی خود رابرای رهایی ازاین بند ثابت کند. خداوند انسان دوست آدمی را به خاطرآن اشرف مخلوقات می داند که دروجود اوزیباترین وبهترین رمزخلقت متبلورگردیده است وآن رمزعقل، عشق به وحدت، آدمیت، انصاف وفضیلت وعشق به زیبایی ونیکویی می باشد. دشمنان سقراط قصد نداشتند تا ازاوشهید سازی کنند بلکه هدف شان تبعید سقراط بود تا بهانه ای بدست آورند که سقراط ازقانون ودموکراسی که خود منادی آن بود فرارنماید. افلاطون می گوید حمله سقراط به سیاستمداران دموکرات آن عصر، ازیک جهت به قصد افشای خودپسندی وشهوت قدرت ریاکارانی صورت می گرفت که برای خوشایند مردم سخن می گفتند،به خصوص اشراف زادگانی جوانی که تظاهربه دموکرات منشی میکردند ولی خلق راصرفاوسیله اطفای شهوت قدرت خویش می پنداشتند.پوپرعلت فرارنکردن سقراط راازرساله کریتون افلاطون که با استعداد ترین شاگرد سقراط بود ودرحق استاد خود خیانت نموداینطورذکرمی نماید. «سقراط می گفت اگرمن بروم،ازقوانین کشورسرپیچی کرده ام، چنین عملی مرادرمخالفت با قانون قرارمی دهد وبیوفایی وعهدشکنی مراثابت می کند .اگرچنین کنم، به کشورآسیب رسانده ام، تنها به شرطی می توانم وفاداری خودرا به کشور  وقوانین دموکراتیک آن بدون کوچک ترین شبهه مدلل بدارم وثابت کنم که هرگزدشمن آن نبوده ام،که بمانم.هیچ برهانی بروفاداری من محکمترازآن نخواهد بود که حاضرباشم درراه وفا به عهد جان بدهم.» پوپرمی نویسد که «که مرگ سقراط برهان قاطع صداقت وصمیمیت اوست. اودلیری وسادگی واندازه شناسی وظرافت وخوشخویی خویش را هیچگاه ازدست نگذاشت.» دموکراسی خطرناک ترین اختراع بشریت است، اما بدون دموکراسی مهم ترین حقوق افراد مانند حق مالیکیت،  اصالت فردی،رفاه اکثریت و حاکمیت قانون تلف میگردد و مردم را  ازنعمات اجتماعی و مقدس ترین حقوق آنها محروم میگردند. واینکه چرادموکراسی درافغانستان به دزدی،چوروچپاول، جعل وتقلب وباداری اقلیت براکثریت مشروعیت داده است علت آن اینست که دموکراسی وقانون چون وسیله ای نفوذ وقدرت دردست های آلوده افرادی واشخاصی افتاده که خطاها وجنایت های مشترک آنهارا متحد گردانیده و دموکراسی چپاولگرانه  به آنهاآزادی مطلق به چوروچپاول داده است وقانون ازدزدی ها وچپاولگری آنها حمایت مینماید.روح دموکراسی انسان سالاری است.در دموکراسی،آزادی، عدالت وفضیلت مرهون قانون است،هیچ فرد آلوده وفاسد نمیتواند آزاد باشد. خلاء اخلاقی دردولت ازعوامل روبه افزایش هرج ومرج وغوغاسالاری ودزدی سالاری درجامعه گردیده است وآب تازه رادرآسیاب متعصبان خرافات پرست ومتعصبان ملحد جاری میگرداند.افلاطون میگوید« برای جامعه فضیلت واخلاق ازنان شب واجب تراست اگرچامعه شکست اخلاقی بخورد باهیچ نیروی نمیتوان شکست را جبران نمود.» شکست های اخلاقی کشورما را درمعرض  آزمایش سخت ودشوار روبروگردانیده است، ازیک طرف واپسگران درزیرسقف کهنه قبیله بقای وضع جاری را تنها درنفاق افگنی های زبانی قومی ومذهبی میدانند وعشق، علاقه واعتماد مردم رابه آینده بدبین وبی تفاوت ساخته اند وهمه  درغم زندگی خصوصی خود میباشند  وازطرف دیگرطوفان های حوادث نسل جدید را  بیدارگردانیده است، ونسل جدید نمی خواهند بارمنسوخ وننگین گذشته رابدوش داشته باشند وآرزودارند تا به عصرخرد گام بگذارند و مخالف تابوهای اجتماعی اند ومانند سایرمردم دنیاآرزوی دارند تا افغانستان مقتدر،متمدن وآبرومند با استفاده از تجارب جهانی به خود متکی باشد وبدون مداخله دیگران سرنوشت خود را تعیین نماید. افغانستان میدان جنگ است دراین میدان لشکرجهل پرورکهنه پرستان واردوی نو اندیش جوانان ترقی خواه بخاطرپیروزی علم برجهل وآزادی اکثریت براقلیت راهزن وچپاولگردرن درنبرد اند  ودربیابان پرفرازونیشیب وتاریک وسیاه عاشقانه ونترس بسوی تمدن وبشردوستی می رزمند.ما به پیروزی علم برجهل وعدالت ومنطق برخرافات یقین کامل داریم .اما این دوران سیاه، مکار وشعبده باز هزاربازی دیگررا ازآستین خود بیرون خواهد آورد که از آن چه تاهنوزدیده ایم عجیب تر وشگفت انیزترخواهد بود.

              فرازوشیب بیابان عشق دشت بلاست      کجاست شیردلی کزبلا نپرهیزد

             توعمرخواه وصبوری که چرخ شعبده باز   هزاربازی ازاین طرفه تربرانگیزد

دکتورعلی احمد کریمی

                             

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.