درین روزها بازار ازدواج “گی با گی” /مرد با مرد/ و “لزبین با لزبین” زن با زن دو موضوع در تضاد با طبیعت انسان در حلقه های حزبی استرالیا داغتر شده است. چنانچه (بل شارتن) رهبر حزب لیبر درین راه پیشگام گردیده است. او به خاطر اینکه مانند اقدام سال 2012 خود ناکام نشود. معاون خود خانم “تاینا فیلبر سک” را مامور ساخته است تا یک عضو حزب لیبرال را به جا گزینی خود درین راستا دعوت نماید، تا داعیه او شکل بای پارتیزنی (دوحزبی) را به خود بگیرد. یا تلاش نماید که یک نماینده مستقل در پارلمان را تشویق نماید که او موضوع را در پارلمان پیشکش کرده، تقاضا نماید که تمام اعضای پارلمان، بدون نظرداشت موقف حزبی یی که از جانب شخص خود در باره قانونی سازی و رسمیت بخشی این قماش ازدواج ابراز نظر نمایند، تا موضوع بر مبنای اراده و خواست همگانی نه حزبِ بخصوص تحقق یابد.
طوری که از اوضاع بر می آید، نه تنها تونی ابوت، رهبر حزب لیبرال ونخست وزیر به مثابه یک کاتولیک محافظه کار مانند سال 2012 مخالف پیشکش کردن این موضوع در پارلمان می باشد بلکه شماری از منتقدان چنان می اندیشند: چرا شماری از اعضای احزاب سیاسی و آنهم اعضای پارلمان توجه شان را به موضوعی معطوف میدارند که در بر گیرنده خواست حتی دو فیصد نفوس نمی باشد و از بذل توجه به راه حل اصولی پرابلم بسیار مهم وحیاتی شامل حال تمام نفوس (رکود اقتصادی، کسر بودجه و بیکاری روز افزون) طفره می روند؟ آیا موفقیت یا عدم موفقیت درین راستا، درین شرایط بحرانی اقتصادی و اجتماعی چه سود یا زیانی به حال این کشور به بار خواهد آورد؟ البته لبه تیز انتقاد صاحب نظران متوجه آن می باشد که احزاب سیاسی به خاطر جلب آرای همجنس گرایان در انتخابات آینده منافع ملی را فدای منافعکروهی خود می نمایند. و چرا بل شارتن به حیث رهبر حزب اپوزیسیون با طرح برنامه های بهتر آرای مردم را به خود جلب نکرده به خس و خاشاک چنگ می زند.
جای تاسف است که برخی اشخاص چه حزبی یا غیر حزبی، همه پرسی ایر لند یک کشور محافظه کار کاتولیکی را که در آن 62 فیصد به طرفداری ازدواج هم جنس گرایان رای موافق دادند، به مثابه یک انقلاب اجتماعی وانمود کرده می خواهند که کشوراسترالیا به حیث کشور دوم درین انقلاب تبارز کند.
از آنجایی که از زمان پیدایش انسان و حتی حیوان بر روی زمین چه از نگاه دینی و چه از نگاه طبیعت حیوانی کابرد (عمل جنسی) به خالطر تولید نسل آیندۀ جاگزین شوندۀ نسل موجوده، بین دو جنس متقابل (نر وماده) در معرض اجرا قرار می گرفته است. چنانچه خداوند برای براورده ساختن هدف فوق در آنها آلات تناسلی را به ودیعه نهاده است. جنس مذکر، به مثابه زارع، تخمۀ تولید جنس را در زهدان جنس ماده، به مثابه مزرعه، بذر می نماید. بر اثر این پروسه محصول مورد نظر (فرزند یا چوچه)تولید و به مثابه قشر جاگزین نسل موجوده نشو ونما می کند. به خاطر اینکه دو جنس به پروسه تولید و پرورش ماحُصل عمل جنسی علاقه گرفته باشند خداوند، در اجرای عمل جنسی یک نوع کیف و لذت را به ودیعه گذاشته است. پس میتوان گفت که لذت بردن از عمل جنسی انگیزه و تولید نسل، هدف اصلی و واقعی عمل جنسی تلقی گردیده می تواند. انگیزه عمل جنسی (شهوت رانی) را قانوناً و رسماً هدف قرار دادن از قاموس انسانیت کاملاً به دور می باشد.
برای اینکه هدف اساسی فرق در بین انسانها به نحو احسن، تحقق یافته باشد، لازم دیده شده که توسط یک قرار داد اجتماعی بین دو جنس مخالف (ازدواج) برآورده شود، تا آن دو شخص خود ها را مکلف پرورش نهال عمل جنسی بدانند. از همین خاطر عمل جنسی خارج قرار داد اجتماعی(فحشا یا زنا) به مثابه یک تابو نه تنها منع قرار داده شده، بلکه با متخلفان با نظر داشت متاهل یا مجرد بودن جزا تعین گردیده است. هرگاه فرزندان برون از چار چوب ازدواج به میان آیند، خواه به خاطر پنهان نگهداری گناه و در امن ناندن از جزا ویا به خاطر شرم، فرزندان را قبل از ولادت سقط میکنند. در حالیکه این عمل قتل نفس شمرده می شود. یا در صورت تولد و فرزند حرامی نزد مادر آن فرزند به حیث (اوت کاست) یا (بی ارزش) نگاه میکنند وهم تربیه او بصورت ناقص انجام می شود. طوری که دیده شده وجود چنین فرزندان بر اوضاع اجتماعی جامعه اثر نا گوار بر جا می گذارد. چنانچه قرار یک احصائیه %70 امریکایی ها را حرامی ها تشکیل میداده اند. از همین جهت سقوط اخلاقی روز افزون جلب توجه میکند.
متاسفانه امروز نه تنها از نگاه کم رنگ شدن عقاید دینی و نورمهای اخلاقی، مادیات گرایی و معنویات ستیزی افراطی، بلکه با کم رنگ شدن عقل و منطق انسانی در اجرای عمل جنسی، فحشا رایج تر و گسترده تر شده می رود تا اندازه یی که عمل جنسی مرد با مرد که حتی در اندیشه حیوانات هم نمی گنجد، مبادرت صورت می گیرد.
هرگاه به تاریخ ادیان توجه شود، خداوند به خاطر این عمل شنیع خلاف کرامت انسانی، قوم لوت را مورد جزای سنگین سنگباران قرار داد. اگرچه این گونه عمل جنسی به حیث یک گمراهی شخصی در هر زمان به حیث کم ویا بیش وجود داشته، مگر تاسف است که حکومت ها به جای اینکه ازین عمل خلاف طبیعت انسانی جلو گیری کنند، برخلاف آنرا به حیث یک گمراهی اجتماعی و همگانی قانونی و رسمی ساخته و در کنار ازدواج زن با مرد، از دواج مرد با مرد و زن با زن را روا و قابل اجرا قرار دهند. در نتیجه موقف انسان (این اشرف مخلوقات) را با قانونی سازی و رسمیت بخشی یک عمل مخالف طبیعت، نه تنها انسان بلکه حیوان پایان تر از حیوانات سافل یعنی در اسفل ا لسافلین تنزیل اجلال دهنده چنانچه اگر ازدواج با محارم (مادر، خواهر، دختر، عمه و خاله) حتی با حیوانات ماده را که اجرای عمل جنسی با آنها مساعد می باشد، قانونی و رسمی سازند که قبیح تر از ازدواج مرد با مرد و زن با زن می باشد.
بر اکثریت نفوس عاقل و بالغ جامعه است که به سیاستمداران اجازه ندهند، که آنها به خاطر اهداف سیاسی شان، کرامت انسانی را با قانونیت و رسمیت بخشیدن عمل یا اعمال ضد طبیعت انسانی، خدشه دار بسازند. به ویژه سکوت رهبران دینی و دانشمندان هوا دار کرامت انسانی در این زمینه، گناه نا بخشودنی خواهد بود.
در اخیر قابل تذکر می دانم: محاکم انگلیس شخصی به نام استیفن گاف را نسبت برهنه پدیداری پیوستۀ او در ملای عام، در حالیکه تنها با نورم زنده گی اجتماعی ساز گار نمی باشد، زندانی می سازند. مگر احزاب سیاسی استرالیا محض به خاطر اغراض سیاسی خود، میخواهند عمل جنسی مرد با مرد(لواطت) را با رو پوش به اصطلاح (ازدواج) قانونیت و رسمیت بخشند.
ببین تفاوت را ه از کجا تا به کجاست!!