خرافات اجتماعی ترتیب کننده: ایمل نقشبندی -از کابل

unnamed   به چه چیز خرافات خطاب میشود؟ بنیادهای اجتماعی آن کدامها اند؟ آیا هر تفکر و رفتاری پس از مدت زمانی به خرافات مبدل می‌شود؟ بالاخره عوامل خرافات کدامها اند؟

خرافات به معنای چیزی است که واقعیت ندارد و ساختۀ ذهن و فکر انسان است که پس از پیدایش به آن اهمیت میدهد و برای آن در زندگی خود اثر قائل میشود. در صورتیکه هیچگونه تاثیری در زندگی و حقایق هستی هم ندارد. مثلا فال گیری، سحر و جادو، و برخی از اماکن و امثال آن. از این رو با توجه به این مسئله، قرآن پاک کتاب درس زندگی بشریت است و برای کمال و سعادت بشر نازل شده است لذا با اموری که غیر واقعی، خیالی و خرافی است

مبارزه میکند به طور نمونه احترام عبادت و تقدیس چوب و سنگهایی که به عنوان بت در گذشته ها میشناختند و آنها را محور زندگی و اثر گذار میدانستند در صورتی که همۀ این امور خرافات هستند و چون خرافات بود پیامبران با این گونه امور مبارزه کردند و به مردم اجازه نمیدادند که معبود خویش را بتها قرار دهند. روزی که فرزند پیامبر اکرم (ص) از دنیای فانی را وداع گفت در خورشید گرفتگی ایجاد شد، برخی این خورشیدگرفتگی را ناشی از وفات ابراهیم میدانستند ولی پیامبر اکرم (ص) با آن گفته ها مخالفت کردند و آن را غیر واقعی دانسته و فرمودند که خورشیدگرفتگی از آیات الهی است و هیچ ربطی خلصی به وفات ابراهیم ندارد.

شیوه و روش قرآن برای مبارزه با خرافات، تفکر و تعقل است، با توصیه به اندیشیدن، تحقیق و بررسی مسایل به واقعیت میرسد و میتواند واقعیت را از خرافات تشخیص دهد البته اشخاصیکه به خرافات رجوع میکنند اشد نیاز به مطالعه و بررسی دارند تا معیار خرافات را از واقعیات زندگی تشخیص دهند از این رو در هر موضوعی که احساس خرافات و غیر واقعی میشود باید با تفکر و بدست آوردن معیار واقعی که قرآن و سنت ارائه میدهد بدست.

شاید برخی افراد جن و پری را خرافه بدانند در صورتی که قرآن امر واقعی می داند و شاید برخی از مادی گراها وجود الله (ج) را به خاطر آن که دیده نمیشود خرافات بدانند در صورتی که از نظر قرآن وجود خدا بدیهی و روشن است و جای هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد. (افی الله شک فاطر السموات و الارض).

خرافات دارای اهمیت و خواستگاه اجتماعی میباشد و آنها در اجتماع، پیوندهای جمعی و نیز در روانشناسی فردی مدغم هستند. مسالۀ مهم آن است که خرافات در گوشۀ از باورهای عامیانۀ مردم هر کشور جایگاۀ ویژۀ داشته و دارای کارکردها میباشد و این مسئولیت دانشمندان، نخبگان و محققین است تا جنبه‌های منفی و مثبت آنها را بررسی کنند.

این مبحث به انگیزه ‌های روانشناسی و خواستگاه های اجتماعی خرافات پرداخته است. انسان ناگزیر است تا نمونه ‌های هستی را بشناسد و حوادث عالم را برای خود معنی و تفسیر کند. آدمی عملآ تلاش میکند اما چون دارای تجربۀ کافی نیست و نمیتواند با مشاهده بسیاری از اشیای اطراف خویش را بشناسد ناگزیر برای فرونشاندن تکالیف خویش به تخیل پناه میبرد و با خیالات ابتدایی خویش هستی را تعیین کرده و پاسخهای برای بسا مسائل زندگی را درمییابد و موازی با آنها برای تسلط بر حوادث اطراف خویش دست به فعالیت میزند.

خرافات در واقع همزمان با شروع شناخت بشر از خویش آغاز میشود و انسان در صدد برآمد به مدد وسایلی به حوادث آینده وقوف مییابد و از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری میکند، تا بدینوسیله به هراس اش فائق شده و به نحوی به احساس امنیت باطنی دست بیابد.

مطالعات اجتماعی انسانی نشان ‌دهندۀ آن است که رفتار اجتماعی از نگاۀ تحلیلی، رفتاری و انفرادی نیست که آن را به صورت پدیدۀ مجزا و منفک از گذشته مورد مطالعه و توجه قرار داد، بلکه باید آن را به شکل پدیده ‌های متصل شدۀ اجتماعی بررسی کرد که برخورد تحلیلی با برخورد اجتماعی بیانگر آن میباشد و عمل اجتماعی عبارت از عملی است که در طی زمان در یک محیط روابط متقابل شکل گرفته باشد. تولد، رشد، و مرگ یک پدیدۀ اجتماعی پیوند شده با پدیده های دیگر اجتماعی اند و عملکرد یک نظام اجتماعی همدست شدۀ هزاران پدیده می باشد.

بررسی زمینه ‌های اجتماعی و فرهنگی و بروز خرافات ظاهر میسازد که برخلاف تصورات رایج اجتماعی و فرهنگی، خرافات به هیچ وجه مبحث غیرطبیعی نیست، بلکه با گونه های اساسی احساس، با نحوۀ پاسخدهی انسان‌ها در برابر محیط زیست شان پیوند عمیقی داشته است.

بعضی خرافات احتمالا در گذشته قسمتی از نظام اندیشه ‌ها و باورها را تشکیل میداده، اما در این عصر بسا عناصر مجزا و منفردی هستند که از راه های سنتهای اجتماعی رسیده و هنوز هم حضور شان را حفظ کرده اند؛ بعضی از آنها به شکل مثال خوش‌چانسی، بدشانسی، آینه شکستن، آب پشت سر مسافر ریختن، در لخک دروازه نشستن و غیره. در مجموع قابل ذکر است که قسمت بزرگ خرافات جنبۀ فردی نداشته، بلکه از طروق اجتماعی و به عنوان ارث اجتماعی به افراد این عصر رسیده است. این خرافات به همان نحوۀ حاضر و آماده معمولا قابل قبول بوده بدون اینکه مشاهداتی قابل توجۀ به کار بوده باشد.

پیامبر اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله فرموده ‌اند: رُفِعَ عَنْ اُمّتی الْطِّیَرَهُ؛  – در امت من تَطیُّر و فال‌ بد وجود ندارد.

در قرآن‌ کریم هم ذکر شده است که قوم عاد، در روزی نحس دچار عذاب الهی شدند. این نحسی از چه بوده؟

یقیناً به خاطر اعمال و افکار شان و طغیان در برابر اوامر الهی بوده است. قرآن، آن روزی را که مردم به خاطر افکار و اعمالشان دچار نکبت و بدبختی میشوند، روز نحس میداند و با توجه به روایات موجود هم، هیچ روز خاص و عدد خاص و غیره نحس نبوده و نیست.

بشر نمیتواند بین قوانین طبیعی و قوانین اجتماعی که ناشی از عملکرد زندگی اجتماعی انسان‌هاست تفاوتی قائل شود، قوانین اجتماعی را نیز غیر قابل تغیر فرض میکنند. در نتیجه از ابزارهای نفرین، جادو و غیره برای مهار کارها و امورات اجتماعی فعلی بهره میبرند.

نهایتآ چنین استنباط میگردد که هنگامیکه امکان کنترول محیط محدود و کمتر میشود، گرایش و توجه به خرافات افزایش مییابد. روی این اصل بشر جهت راهنمایی خویش در مسائل اعتقادات به عقل و منطق اتکا نکرده و به واسطۀ تمایل و احتیاجی که به فهمیدن علت وجود اشیا دارد به احساسات و قوۀ تصور خویش پناهنده می‌شوند.

به طور کلی از دیدگاۀ اجتماعی، خرافات پدیدۀ روحی است که از هزاران سال پیش تا اکنون در اذهان بشر چنان نفوذ کرده که طرز تفکر شان را تحت تاثیر و سلطۀ جدی خویش درآورده است، به نحوی که با غریزۀ او عجین شده است وعقل و استدلال هم قادر نیست که در همۀ موارد بر غریزۀ تحت تسلط خرافات پیروز شود.

لذا فرهنگ خرافات با جهل و توجیه های غیرعقلانی عملکردهای بشری همراهی میگردد. جادو هم در واقع اعتقاد به این مسائل میباشد که از راهی غیرعقلانی و به کمک نیروهای مرموز، بر ارتباطات پدیده‌ها تآثیر گذاشته و آنها را به زیان متعدد میکشاند.

منظور از غیرعقلانی بودن در واقع طرز برداشت انسانها از تدبیر مسائل اجتماعی نسبت به پدیده های طبیعی است که بر اساس منطق و دریافت واقعی روابط پدیده‌ها بناء نشده و در نتیجه تجربه‌ پذیر و قابل اصلاح هم نمیباشد. در چنین جامعه مناسبات اجتماعی معمولا براساس مشیت نیروی غیر قابل ‌محاسبه شکل میگیرد. به همین دلیل نگرش نجوم و خرافات گسترده ‌شده و شکل ساختاری را میگیرد. نهایتآ هویدا است که کاربرد اجتماعی آن رنج فکر کردن و شکل تحلیل عقلانی در امور روزمرۀ انسان خواهد بود.

زمانیکه عقل به خواب و استراحت میرود و جهل دامنگیر آدمی میشود، دیو، پری و موجودات عجیب زاده میشوند و در ذهن آدمی مسکن گزین میشوند. این چنین تفکر بدون شک یک عمل نادانی روانی است که آدمی از درمان خویش عاجز میماند. لذا به تسلی خود پرداخته و همه چیز را دستاویز تسکین خویش میسازد. در چنین شرایطی انسانها در هر امری فقط به وضع موجود زمان توجه کرده و آینده را به دست حادثه میسپارند. با هرچه پیش آید میسازند و به آنچه میگذرد نمیاندیشند. به همین جهت خرافات ‌پرستی که البته در دوره های مختلف تاریخی در منطقه مروج بوده است در ادوار سیاۀ اجتماعی و وقتیکه جامعه دستخوش اضطراب و ناامیدی شده و راهی برای فرار یا بهروزی نمییافته، شدت میگرفته است.

یگانه خطر خرافات گرایی این است که موجب بی اختیاری فردی میشود. بعضی از انسانها همیشه خویش را به تقدیر وابسته میدانند. در این خصوص ریچارد هوگارت میگوید که در دنیا تجربۀ بسیاری از انسانها با مقام و جزئیات آن تابع نقشۀ مشخصی است. برخی افراد با وجود آن که به خرافات میخندند و خود را از داشتن چنین عقایدی مبری میدانند، بطور کلی به راهی میروند که در همان نقشه مشخص شده است.

برخورد آدمی همیشه انسانها را متعجب میسازد بعضآ خود ما نیز از داشتن برخی تمایلات یا بسا افکار و اعتقادت در تعجب فرو میرویم. بخش عظیمی از فرهنگ عامه اختصاص به اعتقادات و باورها شده و کاملآ ملحق گردیده اند که بعضی از آنها جنبۀ ساحوی یا منطقه وی و برخی دیگر جنبۀ ملی یا بین المللی دارد. بطور مثال سرعت تغییرناپذیر سرنوشت، بدچانسی، چشم شدن، نظر شدن، عدد سی و نهم و غیره عقایدی هستند که در سطح گستردۀ در بسا جوامع بشری حضور دارند. در واقع اینها موارد شکل گرفتۀ اند که نسل به نسل منتقل شده و در مقطع زمانی و مکانی تغییر یافته، دچار حذف و اضافات شده اند. انسانها عمومآ یکسان به همۀ این اعتقادها معتقد نیستند. این اعتقادات از وابستگی کامل تا نا باوری کامل به اندیشه ها و طرز تفکرها متفاوت اند. برخی از انسانها آنان را خرافات میدانند و برخی دیگر سخت بدان تمایل دارند.

مطالعات روانشناسی در پدیدۀ خرافات نشان میدهد که معمولا در مواقع حساس و لحظه های که عدم اعتماد و اطمینان به آینده وجود داشته باشد خرافات زاده میشود و برخورد با مسائلی همچون تولد، مرگ، مرض، قحطی، فقر و حوادث طبیعی و غیره همیشه برای بشر منبع اضطراب بودند و احساس شکست، ترس و خشم به دنبال داشته اند. و چون هیچکدام از اینها را آدمیزاد نمیتوانسته از طریق دانش و منطق توجیه کند، به خرافات و اعتقادات رو آورده تا از اضطراب و تشویش باطنی رهایی یابد.

طوریکه دیوید هیوم مدتها پیش در قبال خرافات اظهار کرده بود، که تمایل به خرافات را هرگز نمیتوان از میان برداشت، چون نکتۀ متناقض این جاست که خرافات بخش جدایی ناپذیر آن دسته از کارهای سازگاری انسان است که بدون آنها آدمی قادر به ادامۀ حیات نمیباشد. خرافات میتواند نقش مثبت را نیز داشته باشد که حداقل نوعی احساس تسلط در شخص بیافریند. این تسلط احساس هر چند اگر خیالی باشد باز هم ممکن است که یکپارچگی شخصیت فرد حفظ گردد. از سوی دیگر هرگاه خرافات یکی از هنجارهای اجتماعی را که برای گروهی از آدمیان سودمند است تاکید کند ارزشی مثبتی از لحاظ ادامۀ حیات پیدا خواهد کرد.

افراد با احساس مشکلات بالخصوص مشکلاتی که حدود شان نامعلوم اند دچار وهم ‌شده و برای رفع این ترسها به هر وسیلۀ ممکن متصل میشوند و هر تجربۀ ممکن را آزمایش میکنند. این افراد معمولا با نه گفتن مؤجبات شکست خود و بروز مشکلات را فراهم میکنند، اما برای فرار از مسئوولیت، گناۀ آن را به عهدۀ چیزهای دیگر میاندازند. کلماتی چون بختم بسته شده و غیره که مرتب در زبان بعضی افراد میچرخد در حقیقت علت شکستها و ناکامی های افراد قلمداد میشود درحالیکه این افراد هیچگاه به فکر دریافت علت اصلی و جبران شکست خویش نیستند.

میتوان گفت باورها و عقاید چیزهای نیستند که صرفآ در اذهان آدمی قرار دارند، بلکه نیروی مقوی هستند که روشهای ما را نیز تحت تاثیر جدی قرار میدهند. بطور مثال اگر تعداد از کسان درخور توجۀ از مردم، ایمان داشته باشند که چهارشنبه های خیر هر ماه روز نحسی میباشد، همین اعتقاد ممکن است در آن روز در رفتار آنان اثر بگذارد و آنها را حساستر و مضطرب تر بسازد. در نتیجه ممکن است این روحیات باعث بروز تصادم بیشتر رانندگی در روز مذکور گردد. درحالیکه بالارفتن میزان تصادمات ترافیکی در این روز در واقع پیامدهای چنین عقیدۀ است. چنین فرایند علت و معلولی را در روانشناسی اصطلاحآ پیشگویی خودکام بخش میگویند.

اولین کسانی که فالگیری را شروع کردند کولی های فرانسوی بودند وآهسته آهسته این کار شان بین مردم مروج شد.

اگر واقعاً خود انسانها قواعد مشخصی برای ادارۀ امور زندگی در اختیار داشته باشند و یا بخت همیشه با آنها یاری کند هرگز به خرافات روی نمی­ آوردند، اما روی آوردن به خرافات عامل کاهش دهندۀ اضطراب است. در واقع زمانی که افراد به مشکلاتی در زندگی بر­خورد میکنند که در قواعد موجود پاسخگوی آنها نیست بین ترس و امید سرگردان شده و نهایتاً، وسوسه میشوند تا به سراغ فالگیر و سایر خرافات بروند.

به عقیدۀ روانشناسان معمولا ترس از آینده انگیزۀ نهایی کسانی است که به خرافات عادت گرفته­ اند. این ترس ارادۀ آنها را تحت تاثیر خویش قرار داده و به یک نیروی بیرونی که به آنها اعتماد به نفس بدهد وابسته میشوند و به تدریج نیروی ارادۀ ­شان را به کلی از دست میدهند و دست به دامان خرافات میشوند.

در نهایت همانطوریکه تحقیقات روانشناسی به اثبات رسانیده است، هر آنچه که انسان از صمیم قلب در انتظار آن باشد، عجالتآ برای آن کار و بالای آن کار پافشاری میکند و به آنها اعتنا کرده و قدرت میدهد که همه باعث رخ دادن آن اتفاق مورد انتظار هستند. این صرفآ انتظارات آدمی میباشد که بطور قدرتمندی روی اعمال هوشیارانه و ناخودآگاۀ او تاثیر میگذارند و او را هدایت میکنند.

پس در اخیر میتوان افزود که خرافات هیچگاه از میان نمیروند، ولی آگاهی در کاهش حساسیت و کاربرد رفتارها و عقاید خرافاتی نقش بنیادی دارد.

اما با آن هم بی­ توجهی به رواج خرافات و باور­های خرافاتی خطرناک بوده و جامعه را از درون با فرو­پاشی فرهنگی و ذهنی روبرو میکند و بر دامنۀ کلاه ­برداری و شیادیها میافزاید و شاید تنها راۀ حلی که بتوان برای مبارزه با رفتار­های خرافاتی پیشنهاد کرد این است که متولیان امور فرهنگی در یک جامعه لازم است کارهای فرهنگی را از ابتدا از بخش فرهنگی آغاز کنند و سپس به تمام جامعه رسوخ دهند تا شاهد زندگی های خالی از فال، فالگیری و خرافات دیگر باشیم.

این هم در پائین بعضی از خرافات را به شکل مثال ذکر میکنیم

بعضی به این باور اند که پاککاری در روزهای مخصوص نحس است.

ناخن های دست ها و پاه ها را یکجا گرفتن گناه دارد.

در پشت مسافر آب ریختن.

شخصیکه سفر میکند نباید از پشت اش خانه ها تمیز شود یا جاوب کنند.

در لخک دروازه نشستن مسئول آن خانه قرضدار میشود.

هرگاه چوبی به اسم بوربو را را بسوزانند در آن خانه نظر نمی آید.

در هنگام تمیز کردن اگر جاروب در پای انسان برخورد کند بالایش تهمت صورت میگیرد.

نزد افراد مذهبی رفتن و فال دیدن یا بخت را باز کردن.

بستن تکه به رنگ سرخ در خانه ها برای انیکه خانۀ مورد مذکور نظر نشود.

خارش دست راست آوردن پول است، خارش دست چپ مصرف پول است و خارش پای راست حضور مهمان است