کهندژ استواراست،سرخم نکرد
اگرچه جسم وجانش آمد به درد
کهندژ صاحب چون شیر دارد
سرِخصم را ازتنش می درآرد
از وجودش دفاعِ ارزنده کرد
بگریۀ ارگ نشین ها خنده کرد
کهندژ از کهن ثابت قدم بود
برای دشمنان مایه ای غم بود
برزمین زد پوزدشمن را کنون
شرم گین ساخت ازالیه راجعون
حرام خوررا زیکسر معدوم کرد
حرامی کیست ،کهندژ معلوم کرد
توای جاهل بشرم بس کن شرارت
دیگر کاری نداریم ما به کارت
برو پنجاب که جای تودرآنجاست
منزل گهِ آبای تو در انجاست
مسعود حداد
5 اکتوبر 2015
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.