میروم شور دگر از نو بدل بر پا کنم
پارهُ امید های رفته را پیدا کنم
از سرشک دیده بغض سینه را آبی دهم
دشت خشک و تفته را سیراب ازین دریا کنم
راحتی آرم بجان خسته از رگبار غم
خانهُ ویرانه رافارغ از ین غمها کنم
بذر امید ی فشانم هر سواز نجوای عشق
باغسار مرده را رشک همه دنیا کنم
دست جلاد ستم را از گریبانم رها
جام می گیرم جهانی را پر از غوغا کنم
شب به پایان آورم ا ین ظلمت دیرینه را
پایمال لشکر خورشیدی فردا کنم.
هالند- اکتوبر ۲۰۱۵
نورالدین همسنگر