زدی بیان شاید همسویی و همخویی با طرح های به قدرت رساندن آن و این باشد که اگر با آن واین رفتید به سوی رشد و ترقی در حرکت میباشید. آزدی بیان شاید کانال و شبکه تلویزیونی یا ماهواره و انترنتی باشد که با بستن آن به پایان میرسد. آزادی بیان شاید ماده یی از قانون باشد که با پس و پیش گذاشتن کامه در جمله ، آن را نا بود میسازند.
آزدی بیان شاید نشر چند جریده و روزنامه باشد که با نبود فند متوقف میشوند.
آزادی بیان شاید خوش آمد گویی با مقامات و بلند پایگان ارکان دولت باشد که با پیشانی ترش شان خاتمه می یابد.
آزدی بیان شاید اشتراک در چند جرگه و جلسه و مرکه انجیویی باشد که با مصارف گزاف تدویر می یابد.
آزادی بیان شاید ارزیابی مثبت نتایج کنفرانس کابل باشد که با نگاه منفی به آن به پایان می رسد.
آزادی بیان شاید حرکت در مسیر های از قبل تعیین شده یی میباشد که با نرفتن به آن راه ها خاتمه می یابد.
آزادی بیان شاید برقی باشد که در خانه ها جاریست و با خموشی آن تمام نشرات رادیو ها و تلویزیون ها متوقف میگردد.
آزادی بیان شاید نشرات امواج اف ام رادیو ها باشد که با یک فرمان به طول عمرش پایان داده میشود.
آزادی بیان شاید تشکیل شورای صلح با طالبان و جلسات خسته کن مکرر پارلمان باشد که بخاطر به قدرت رسانیدن بعضی جناح ها در جریان است.
آزادی بیان شاید سفر های خارجی، معاشات گزاف دالری و خریدن منازل قشنگ در دبی و سایر شهر های بزرگ باشد که صاحبان شان از این مدرک صاحب حشمت و جاه و جلال شده اند.
آزادی بیان شاید سخنان بی محتوایی باشد که در کنفرانس های مطبوعاتی به مردم تحویل میدهند.
آزادی بیان شاید پوشیدن فردی در صبح نکتایی، در چاشت، دستار، در عصرکرته و ایزار ودر شب داشتن کیبل به دست باشد، که بدون همکاری با آنها از رمق می افتد।
آزادی بیان شاید سفر های فعالان مدنی و رسانه های واسطه دار به کشور های خارجی باشد که هر روز صورت میگیرد.
آزادی بیان شاید اسنادی باشد که در مراکز دولتی برای قیچی کردن زبان مردم بالای آن کار هایی جریان دارد.
آزادی بیان شاید تعیین مدت جزا به کسانی باشد که پایشان را از گلیم شان فرا تر میگذارند و در مراکز مقامات مطبوعاتی در جریان است.
آزادی بیان شاید مهمانی و تطمیع چند روشنفکرباشد که توسط مقامات صورت میگرد.
آزادی بیان شاید اندوه سترون روشنفکری باشد که اگر برایش شرایط خوب بود همه چیز بر قرارو دنیا گل و گلزار است و اگر به او نرسید کشور در بند استبداد ناچار است.
آه! که مردم از چنین صحنه های مزورانه چقدر خسته شده اند و میخواهند زبان ساده برای آزادی بیان معمول شود که ازطریق آنان انسان های گرسنه، تشنه، آواره و بی واسطه فریاد بکشند و کاخ مستبدین، زورگویان، عوام فریبان و آرتیستان سیاسی را بلرزاند.
ارسال شده توسط .Dawood siawash داوود سیاوش