روزی رسد که این وطن از غم رها شود
دشمن زپا فتاده بدام بلا شود
هر خانه پر ز ولولهُ شور زند ه گی
ویرانه ها پر از نفس آشنا شود
آنانکه روی مکر شدند رهبر وفلان
از تند باد خشم زمان زیر پا شود
در هر کرانه باغ محبت شگفته گل
روح فسرده زنده زباد صبا شود
هر سینه پاک از شرر حرص وکینه ای
دلها فضای روشن آیینه ها شود
هر در ستاده رسم وفا با تمام قد
بانگ حقیقت از رهُ باطل جدا شود
مردم فگنده از رخ ناکس نقاب زهد
نقش پلیدی هر گذری بر ملا شود
شور وطرب به هر طرفی دیده واکند
هر سو سرای شادی وغرق صفا شود
آتش فتاده دامن شبهای تیره گی
بابی بسوی لانه خورشید وا شود
میهن شود فضای دلانگیز خرمی
مردم زچنگ اهریمن غم رها شود
پایان گرفته دور سیاه جهنمی
هر گوشه فصل زنده گی نو بپا شود.
هالند-فبروری ۲۰۱۶
نورالدین همسنگر