شیوه زندگی دوست نشان میدهد که از افغانستان تا تاجکستان و کانادا هر جا رفته، بیشتر “هسته کانون” بودهاست. همرهان دوران نوجوانی از مهربانیهای وی افسانههای دنبالهدار دارند. شاد زیسته و به دیگران نیز فراوان شادی و شادمانی بخشیدهاست. چنین هست و باد! سالهای بودوباش در تاجکستان نیز سالهای فروزش او بودهاند. بلندای کارنامهاش به “سرودن” فشرده نمیشود. از هنرهای چندگانه دوست داشتن، دوست نگهداشتن، میزبان بودن و به آشنا و بیگانه همسان رسیدن و بازو دادن سرشارانه بهرهور است. درمیان رهروان ادب و فرهنگ، کمتر کسی از تاجکستان گذر کرده باشد و از خوبیهایش یاد یا یادگاری نداشته باشد، به بیان سعدی: مگر آنکس به شهر آید و غافل برودهارون راعون در دل رسانههای تاجکستان شایستهترین جایگاه باز کردهبود و امروز نیز در آن سرزمین، به گفته نصرت رحمانی: “از شخص آخر ملت تا شخصیت اول مملکت” هواخواهانی دارد.
شماری از نوازندگان و آوازخوانهای افغانستان و همسایه سرودهای وی را وام برداشته و به رنگهای گوناگون پیشکش مردمان کشورها شان کردهاند. برخی از سرودههای هارون در بهترین نمایشنامهها و فلمهای تاجکستان گنجانده شدهاند، از آن میان غزل “دو چنار کنار هم من و تو” که سریال “پیوند شکسته” با آن پایان مییابد.
کانادا ایستگاه سوم تلاشهای هنری اوست. نامبرده پیش از آنکه غبار خستگی پرواز و نشست تورنتو را از چهره ستردهباشد، باز “هسته کانون” گردید و بر آن شد تا دوستان و دوستداران هنر و فرهنگ را گرد آورد. به اینگونه، در بهار 2006، اندیشه راهاندازی انجمنی به نام “کاروان شعر” را تهداب نهاد.
این پیونددهنده دوستها و پیوستگاه پیامها، گرچه از همه جا و همه کس پیوسته میشنید “تلاش درین راه بیهوده است. در سی چهل سال گذشته، چندین اتحادیه، نهاد، کانون، انجمن و ساختار ازین دست آمده و از آن دست رفته اند”، از تکاپو باز نماند، در نیمه راه ننشست و برای رسیدن به آرمان سترگش، به هر آنکه هوای پاسداری از فرهنگ داشت، رو آورد.
راعون باریکههای پر خم و پیچ چند ماهه را خستگینشناسانه پیمود و در اگست 2006 به یاری چند دوست در راهی که برگزیده بود، پیشتر و فراتر رفت.
یار! ای یار روزگار گوارا و ناگوار
دوست! ای دوست گوشه درنگهای دلتنگ
آشنا! ای هسته کانونها، فروغ انجمنها و تهسنگ نهادها
تا یکی از “دو چنار کنار هم” ایستاده باشد، فراموش نخواهی شد. با آنکه تا یازدهم جون 2017 نوار الف لیلهولیله پاییز و زمستان و بهار در پیش است، روزهایت تابان، شـبهایت افشـان، گاهان و بیگاهانت شگوفهباران و سالگرهات ستارهریزان باد!
دو چنار کنار هم من و تو
تا ابد انتظار هم من و تو
میرسانيم گاه شاخه و برگ
فصل بوس و کنار هم من و تو
تاب ديدار برگريزان نيست
در خزان سوگوار هم من و تو
جوی عشق کنار مزرعه را
کردهايم آبخوار هم من و تو
نغمه باد و رقص برگ خوشست
محو فصل بهار هم من و تو
گرچه از وصل نيست مژده، ولی
باز اميدوار هم من و تو
زير باران به گريه انديشيم
من و تو بيقرار هم من و تو
ما دو مصراع مطلع عشقيم
غزل آبدار هم من و تو
آه! در لحظههای زخم تبر
چقدر سوگوار هم من و تو
و نميريم چون گذاشتهايم
ريشهیی يادگار هم من و تو
https://www.youtube.com/watch?v=dzKRHoBiFfM&feature=share
[][]
هژدهم سپتمبر 2016