یـادواره اسـتــاد حـمـیـدجـلـیـا : نـگارنـده: زلــمـی رزمــی

   ZRبازیگر، نمایشنامه نویس، کارگردان و کمیدین بی نظیرهنر تیاترکشور

استادحمیدجلیا ازآن دست هنرمندان کشورمااست که درسنین هشت سالگی به تیاتر روی آورده و عمری با نقش آفرینی هایش لبخند را برلبان مردم جاری ساخته و آثاربسیار ارزنده ای ازخود بیادگارنهاده است.

او درسال۱۳۱۲خورشیدی مطابق ۲۸سال۱۹۳۴ میلادی درچهاردهی کابل متولد شد وقتی به تیاتر روی آورد بیش ازهشت سال نداشت و بدون شک پدرهنرمندش استادعبدالرشیدجلیا که خود یکی از بزرگان و پیشکسوتان هنرتیاترکشورما بود، درکشف استعداد او نقش بسزایی داشت

نخستین تجربه بازیگری حمیدجلیا ایفای نقش یک طفل خوردسال درنمایشنامه ( میراث) اثرشادروان استاد رشیدلطیفی(پدرتیاترافغانستان) روی ستیژ( پوهنی ننداری) بود که خوب درخشید و پس ازآن تحت رهنمایی استادان داخلی و خارجی در نمایشنامه های بیشماری نقش های گوناگونی را به اجرا درآورد و تحسین تماشاگران و استادان تیاتر را برانگیخت

همین مسئله سبب شد که جلیا برخلاف رشته تحصیلی اش، با استفاده ازیک بورس اسکالرشب به اتحادشوری وقت برود و شش سال تمام در رشته ( کارگردانی) تیاتردرانستیتوت دولتی تیاتر( لوناچرسکی) به تحصیلات مسلکی بپردازد و ازآنجا ماستری بدست آرد.

حمیدجلیا بعد از بازگشت بوطن بعنوان یک بازیگر و دایرکتر تحصیلکرده فعالیت های حرفوی را در تیاتر کشور از سرگرفت و نتنها امورکارگردانی برخی نمایشنامه هارا بعهده گرفت بلکه خود بنوشتن درامه های انتباهی، انتقادی و کمیدی همت گماشت و نیزدربسیاری نمایشنامه ها نقش هایی را به بهترین نحوممکن ایفا کرد که تماشاگران هرگزبازی های چیره دستانه او را فراموش نمیکنند .

استادحمیدجلیا بهترین اجرا هایش را درنمایشنامه های مفتش اثرگوگول، ارباب پونتلا از برشت، مریض خیالی ازمولیر و خشم خلق، بیشتر ازهمه می پسندید. استادجلیا گه گاه به ترجمه و اداپت برخی نمایشنامه های خارجی نیز می پرداخت که ازآنجمله کمیدی خشو معروفترین آن بشمارمیرود.

حمیدجلیا مدتی با عنوان رئیس افغان ننداری، رئیس اتحادیه هنرمندان، سکرتراول سفارتکبرای افغانی درهاوانا انجام وظیفه کرد و سرانجام بعد ازوخیم شدن اوضاع ناامن کشور مجبور به ترک وطن گردیده پس ازچندی اقامت درفدراتیف روسیه، بکشورآلمان اقامت گزین شد تا اینکه درتاریخ ( ۲۲ جنوری ) سال ۱۹۹۹ میلادی بدلیل ابتلا به بیماری مهلک سرطان معده در شهرمونشن کشورآلمان درگذشت.

استادان، رژیسوران، همکاران و بازیگران همدوره او:

پدرهنرمندش استادعبدالرشیدجلیا، استاد عبدالرشیدلطیفی پدر تیاتر افغاتستان، استاد فرخ افندی، استاد عبدالغفوربرشنا، شفیع رهگذر، استادعبدالقیوم بیسد، استاد رفیق صادق، عبدالرحمن بینا، سائرهراتی، اکرم نقاش، انجنیرعلی رونق، استاد وزیرمحمد نگهت ، مهدی شفا، ولی لطیفی، محمدابراهیم نسیم، محمدحسین ارمان،داکترواسع لطیفی،محمدیعقوب مسعود، داکترنعیم فرحان،عبدالتواب لطیفی، محمداکبرنادم،محمد نعیم رفاه، غلام عمرشاکر، غلام حسین فعال، نیک محمدقایل،زمان انوری، عبدالله عادل شفیعی،یارمحمدفراز، استاد یوسف کهزاد، سیدمقدس نگاه، عبدالستارجفایی، خان آقا سرور، احسان اتیل، حاجی محمدکامران، عزیزالله هدف، اسدالله آرام ،احمدشاه علم ، غلام علی امید،قاسم یوسفزی، یوسف بهروز، آقامحمدسیار، استاداکبرروشن، قادرفرخ، یوسف بهروز، حبیبه عسکر، زرغونه آرام، زلیخا نورانی، نورتن نورانی،مزیده سرور،خانم مخفی،مقدسه مخفی، اقلیما مخفی، حمیده عبدالله،سائره اعظم،میمونه غزال، داکترمحمداسمعیل علم ، خلیل قاریزاده ، ف. عبادی،نجیب الله مسا،جلال نورانی و دیگران.

درامه هایی که استادجلیا با عنوان بازیگر یا درمقام کارگردان، یا مترجم و نمایشنامه نویس و …. سهیم بوده عبارتند از:

مفتش اثر- گوگول بکارگردانی احمدشاه علم

ارباب پونتلا – اثر برشت،

مریض خیالی – اثرمولیر

خشم خلق – که یک اثرداخی بود

توپک خمیری و کلاه سرخک

سلما و بهرام شوخی تقدیر – اثرنعیم رفاه

بوت کهنه – اثرسیدمقس نگاه

چراغ آبی – اثر یوسف کهزاد

عجب و رجب – اثر نسیم اسیر

سرنوشت مقدور

عروسی که داماد میشود

مریض خیالی – اثرمولیر

بیمه حیات – اثرسیمین نسیمی

تک تک ما

هرکه اول بردخانه نبرد

میرزاقلم ها

حماسه مادر – اثرمامسیم گورکی

خشم خلق – اثردکتراسدالله حبیب

شب و شلاق- اثردکتراسدالله حبیب

و ده ها نمایشنامه مختلف دیگر.

استادحمیدجلیا هنرمندی بود توانا، دانا و بقول استاد شهرانی یک مجموعه هنر و آنقدربه هنرتمثیل غرق بود و با آن عجین شده بود که شب و روزبجز از هنر و ارتقای آن فکر دیگری نداشت.

استادحمیدجلیا درزمان تصدی شان با عنوان رئیس افغان ننداری و رئیس اتحادیه هنرمندان، با سینما و رادیوتلویزیون کشورهمکاری بی شایبه داشت

چنانچه اکثریت مطلق هنرپیشگان فیلم های سینمایی و نمایشنامه های رادیویی و تلویزیونی ازبین هنرمندان تیاتر برگزیده شده اند.

او هنوز در ما زنده است و با ماست.

یادش گرامی!