تــحــفــۀ مــرگ : شــریــف حـکـیـم

این قدر دزد وطن داشت ، یکی هم دیگر

این قدر خار چمن داشت ، یکی هم دیگر

خون ما و تو یکی نی ، همه اش ریخته اند

صد زخم سینۀ من داشت ، یکی هم دیگر

همه در نوبت خود ، تحفۀ مرگ آوردند

حال سوغات کفن داشت ، یکی هم دیگر

همه بودند بهم ، دشمنِ اندیشۀ نو

همه افکار کهن داشت ، یکی هم دیگر

همه بیگانه لباس اند ، چه فرقی بکند

رخت همسایه به تن داشت ، یکی هم دیگر

همه چون حلقه به گوش اند ، چه مشکل دارد

گر به پاهاش رسن داشت ، یکی هم دیگر

همه دستار غلامی ، شده بر سرهاشان

چیست عیبی که چپن داشت ، یکی هم دیگر

شریف حکیم

می ۲۰۱۶ سدنی