حکمتیار در منجـنـیـق تـغـزیـرات : مـبـصر سیـاسی: مـیـرعبدالرحیم عزیز

در اوایل ماه دسمبر سال 2016، دولت مستعمراتی  کابل از شورای امنیت ملل متحد تقاضا نمود که گلبدین حکمتیار و حزبش (حزب اسلامی) از تعزیرات بین المللی رهائی یابند. دولت مستعمراتی کابل قبلاً معاهدۀ صلح را با حزب اسلامی و شخص حکمتیار به امضاء رسانیده و هر دو جانب به توافقاتی رسیده اند. اتحادیۀ اروپائی به دولت کابل اطلاع داده است که قبل از رفع تعزیرات به نفع حزب اسلامی و شخص حکمتیار، ایجاب می کند که تحقیق و رسیدگی بیشتری درین خصوص صورت گیرد تا اتحادیۀ اروپائی بتواند پیشنهاد رفع تعزیرات را به ملل متحد تقدیم کند. از موقف اتحادیۀ اروپائی آشکار میشود که کشور اشغال شدۀ افغانستان و نظام مستعمراتی اش ارزش زیاد سیاسی و حقوقی نزد جامعۀ بین المللی ندارد که بتواند به تقاضا هایش جامۀ عمل بپوشاند.  

      دولت فاسد و مزدور کابل آنقدر بی حیثیت است که حتا به تقاضای رئیس جمهورش وقعی قایل نمیشوند. فرانسه که یکی از چرخ دهندگان عمدۀ اتحادیۀ اروپائی محسوب میشود، نظر نیک نسبت به رفع تعزیرات و برداشتن نام  حکمتیار و حزبش از لیست تروریست ها ندارد. چنانچه سفیر فرانسه در کابل طی مصاحبۀ تاریخی 10 جنوری 2017 با اخبار هشت صبح منتشرۀ کابل خاطر نشان ساخته است که:

ما مشکل دوجانبه با آقای حکمتیار داریم، زیرا او نه تنها مسوولیت کشته‌ شدن سربازان ما را به عهده گرفته است، بلکه عمداً دست به کشتار و از بین‌بردن سربازان ما در اثر حملات وحشیانه زده است. بدون شک سیستم داخلی ما این همه را ثبت خواهد داشت و آقای حکمتیار را اجازهٔ ورود به فرانسه نخواهد داد… ما میدانیم که حلقات فراوانی در افغانستان ‌اند که نگران مصالحه با حکمتیار و برگشت او استند. ما این نگرانی‌ها را درک می‌کنیم، زیرا تاریخ هنوز زنده است و به این زودی، محو نمی‌شود. به هر حال، این خواست حکومت افغانستان بوده است و بر حکومت افغانستان است تا این روند را به موفقیت برساند.

از طرز کلام سفیر فرانسه در کابل بر می آید که مدت زمان برای رفع تعزیرات و برداشتن نام حکمتیار از لیست تروریست ها طولانی خواهد بود. روسیه هم برداشتن نام حکمتیار را از لیست تروریست ها عجالتاً رد کرده است. با در نظر داشت روابط گرم و حسنۀ فرانسه و روسیه با شورای نظار و جمعیت اسلامی، شاید این هم یک انگیزه در مخالفت این دو کشور در رفع تعزیرات باشد. باوجودیکه حزب اسلامی هنوز هم در حلقۀ بردگی پاکستان قرار دارد و از اسلام آباد فرمان میبرد، نزدیکی اسلام آباد با مسکو هنوز درین خصوص مثمر ثمر واقع نشده  و یا اینکه حد اقل موضوع حکمتیار بین این کشور مطرح بحث قرار نگرفته است.

کابل به این عقیده است  که عقد معاهدۀ صلح با حزب اسلامی که بدون کمترین تردید موافقت اولیۀ امریکا را داشته است، میتواند کابل و اسلام آباد را نزدیک ساخته و پاکستان را به مدارا وادار سازد. شاید کابل درک کرده باشد که اسلام  آباد آنقدر زود سر خم نمیکند و زیر بار منت کابل نمیرود. پاکستان مهره هائی دیگری دارد: طالبان،  شبکۀ حقانی و حتا قسمتی از جمعیت اسلامی در اختیار پاکستان اند. لذا، تنها با آوردن حکمتیار و حزبش  در حلقۀ سیاسی کابل، اسلام آباد راضی نمیشود. پاکستان اطاعت و سر سپردگی کامل از کابل می خواهد. دولت مستعمراتی کابل باید بداند که به آغوش کشیدن حزب اسلامی باعث نمیگردد که پاکستان از طالبان منصرف شود و  صلح واقعی برقرار گردد. اسلام آباد زرنگ تر از آنست که غنی و عبدالله تصور می نمایند. رابطۀ نزدیک کابل با دهلی و نظر نامساعد هند نسبت به حکمتیار و حزبش از چشمان تیز آی اس آی پنهان نمی ماند. هند توانائی سفارش منفی را  در مورد رفع تعزیرات به نفع حکمتیار دارد، بالاخص اینکه بین دهلی  و پاریس روابط سیاسی و نظامی گسترده برقرار شده است.

از نظر گاه فرانسه، هند و آلمان، حکمتیار و حزبش آلۀ فشار سازمان امنیت پاکستان نه تنها در افغانستان، بلکه  حتا در منطقه است. پاکستان از گلبدین و حزبش در تخریب شهر کابل و گاهی در به راه انداختن عملیات ضد هند در کشمیر استفاده  نموده است. می باید  اذعان نمود که جمعیت اسلامی، شورای نظار، حزب وحدت و اتحاد اسلامی نیز در انهدام کشور شریک جرم بوده اند. در جریان اشغال افغانستان توسط قوای شوروی، حزب اسلامی در خدمت سی آی ای امریکا و ام آی 6 برتانیه هم بود و بیشترین کمک ها را دریافت میکرد. بعد از شکست شوروی، امریکا و برتانیه کمک های خود را به حکمتیار به حد اقل رسانیدند. تنها پاکستان باقی ماند که تا آوردن طالبان روی صحنۀ سیاسی افغانستان، حمایت کامل از حزب اسلامی داشت. با ظهور طالبان، حزب اسلامی نزد دستگاه استخباراتی پاکستان کمی کسوف کرد، اما رابطه بین ایندو پا برجا باقی ماند که تا اکنون ادامه دارد. به هر حال، تصور میشود که پاکستان هم یکی از مشوقین رفع تعزیرات به نفع حزب اسلامی و شخص حکمتیار است تا بتواند وزن سیاسی اش را در افغانستان بالا ببرد و در صورت سقوط و یا تضعیف طالبان بدیل دیگری در اختیار داشته باشد.

نزدیکی حکمتیار با کابل استفادۀ دو جانبه است. دولت مستعمراتی کابل می خواهد که با استفاده از ضعف سیاسی و نظامی حرب اسلامی، این گروه را در حلقۀ خود در آورد و از آن در بسط نفوذ سیاسی کابل بهره برداری نماید. غنی و یارانش همچنان می خواهند که از موجودیت حزب اسلامی در داخل سیستم در تقابل با گروه شورای نظار و جمعیت اسلامی مستفید شوند و در صورت لزوم آنها را با هم بجنگانند. میدانیم که شورای نظار و جمعیت اسلامی هنوز هم از نفوذ قابل ملاحظه ای سیاسی و نظامی در افغانستان اشغال شده برخوردارند که میتوانند غنی و یارانش را در مضیقه قرار دهند. یک بدیل دیگر مانند حزب اسلامی ولو که ضعیف هم باشد، خواهد توانست چند فیصد پشتوانه برای غنی در  برخورد احتمالی با گروه  شورای نظار و جمعیت اسلامی  بدهد.  با نزدیکی به کابل  و رفع احتمالی تعزیرات، شخص حکمتیار آرزو دارد که در این سن پیشرفته از قید اسارت رهائی یابد و مانند دیگران با ثروت بیکرانش آزادانه دور دنیا رفت و آمد نماید و چند روزی که زنده است، عیش کند. همین دلیل بود حکمتیار نزد امریکا سر ماند و توبه گار شد. امریکا هم بعد از تسلیمی بلا شرط حکمتیار، به دولت مستعمراتی کابل دستور داد که با وی و حزبش کنار بیایند. با وجود این، حزب اسلامی از جریان صلح با دولت مستعمراتی کابل راضی نیست، چنانچه یکی از نمایندگان حزب گفته است که “حکومت افغانستان در خصوص اجرای توافقنامه صلح جدی نیست و از اقدامات انجام شده توسط دولت کابل در این خصوص رضایت چندانی ندارد”.

برداشتن حکمتیار از لیست تروریست ها برای امریکا کدام مشکلی نیست، اما واشنگتن نمیتواند نظر مساعد خود را نسبت به حکمتیار  بر روسیه و فرانسه تحمیل نماید. اینجاست که حکمتیار روز های دشواری را سپری می کند تا اینکه کدام روزنۀ امید برایش پیدا شود.