سـروروسردارعالـم ، چـون الف درنام آدم

دال ومیم آمد موخر، ای زآدم هم مقدم

ازهـمه بالا وافخم ، ازهـمه والاواکرم

ازاعاظم نیزاعـظم ، ازهـمه اعلی واعلم

ای جمال تومبشر، با کمالی ومدبر

عـقـل درکنه تـوقاصر، بیشترازبیش وازکم

رونق عالم زرویت ، مشک عنـبربیزمویت

سرفـروکرده بسویت ، مجد کسری ، صولت جم

چون گهردرجان پاکی ، همچونوری ، گرچه خاکی

نوربخش وتابناکی ، ای معظم ، ای مکرم

مردمان درلام وازلام ، غرق وحشت بــود واوهام

جـبرئیلت داد پیغـام ، ای معلِم ، ای معلَم

ای بت نیکوشمایل ، مِهرتوچون مُهربردل

ای به دربارتوسایل ، ویس وابراهیم ادهم

خاتم پیغمبرانی ، لامکان را تومکانی

بی نشان را تونشانی ، هم موخر، هم مقدم

بینوایان را موید ، هم مباشر، هم مساعد

تـو مهـاجر، تومجاهد ، یارمحرومان عالم

ای بلند ازعقل وادراک ، ای وجود اطهروپاک

عارفان با سینهء چاک ، ذکرتوگویند پیهم

نُه فلک فرش سریرت ، جمله سرداران حقیرت

وصف توگوید( اسیرت) هم مکرر ، هم منظم

م.نسیم ( اسیر)اول اگست85 م ، بُن المان