وطـن را فـروخـتـیـم : فـضـل احــد احــدی

دیدی؟ چه سهل و ساده وطن را فروختیم

این خانه ی قدیم و کهن را فروختیم

بستـیـم تا ابد دهن اعتراض را

از لب حدیث و حرف و سخن را فروختیم

سخت است باورش، چه بگویم برای تان؟

از گور هر شهـید کفن را فروخـتیـم

هرجا درون خانه ی هر اجنبی شدیم

اینگونه روسپی شده تن را فروختیم

نفرین به این معامله و فکر خام ما

حتی که عضو عضو بدن را فروختیم

حالا چه پشت سرحد و مرزش گرفته ایم

ما خود که کوه و دشت و دمن را فروختیم

استاد  فضل احد احدی.