خوش آمدی تو به کابل که شهرِ خاطره هاست
به افتخارِ قدم های تو مشاجره هاست
به هر گذر که روی یادِ تو همیشه بؤد
چو داغِ سیاهئ به دلهای ما همیشه بجاست
خوش آمدی تو امیرِ ترور و سیاه و سفاک
چو نام و شهرتِ تو نامِ دیو و نامِ بلاست
بیا که خونِ شهیدان هنوز تازه دم است
بنوش تو جامِ شرابش به تو حلال و رواست
بیا که جای تو خالیست میانِ ارگ نشینان
شریکِ قدرتِ دزدان بشو که صلح و صفاست
بکن تو رقصِ غم انگیز به سازِ مُرده و غم
که خونِ آدمی حای شراب به میکده هاست
مگو ز صلح و صفا ای امرِ تشنه به جنگ
هر آنکه باورش بر صلحِ تُست یقینش خطاست
امیرِ جنگ با همه لشکرش بریخت به شهر
که سهمِ خویش بگیرد گرآنچه ظلم و جفاست
تو ای مُریدِ رۀ تاریکی و شامِ سیه
به راه و رسمِ تو و مکتبِ تو صلح به کجاست؟
شوید خم به درئ این امیرِ خشم و غضب
روید به راۀ که آخر امیدش بادِ هواست
وطن شدست چو میدان خشم و نفرت و جنگ
به ارگِ و کاخِ سپیدارِ ما خوشی و دُعاست
شما چو مهره ای شطرنج به دستِ دشمن و غیر
روید و آید و این سرنوشتِ میهنِ ماست
خوش آمدی تو به کابل به شهرِ ماتم و غم
بترس ز خشمِ خداوند که خشمِ خلقِ خداست
واحد نادی 06/05/2017 تورونتو